فاشیزم ایرانی یا فحاشی به جای نقد

کد خبر: 647968

می‌توان پاسخی روانشناختی به این پرسش داد و گفت که گوینده دچار نارسیسیزم است ولی به نظرم این پاسخ از دو جهت تقلیل گناه جناب طباطبایی است: اول آنکه با ارجاع رفتار ایشان به یک نقصان روانی و خارج از حوزه "اراده"، مسئولیت ایشان را نسبت عملکردشان کمرنگ می‌کند و دوم آنکه بیش از هر چیز سبعیت و فاشیسم نهفته در تفکرشان را مخفی میکند.

فاشیزم ایرانی یا فحاشی به جای نقد
نقد مراد فرهادپور در فرهنگ امروز
سرویس سیاسی فردا: حجت الاسلام مرتضی روحانی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: مثل همه، من هم برای ایام عید خواندنی کنار گذاشته‌ام. طبعاً مجلات هم در میان وعدۀ خواندنی‌‌ها به مثابه غذای میان وعده‌اند که هر از چندی به دست می‌گیرمشان.
بگذریم!
نیمه شبی، بعد از کلی سرچ اینترنتی برای مقالات دانشگاهی، مجله فرهنگ امروز را برداشتم تا پروندۀ مربوط به مراد فرهادپور را تورقی کنم. انتقاد برخی دوستان به یادداشت سیدجوادطباطبایی را خوانده بودم.
عنوان یادداشت گویاست: "جهل دلیل نیست". شروع میکنم به خواندن. خواندن که چه عرض کنم، بیشتر جستجو میکنم تا ببینم لابلای اینهمه دشنام چه می‌خواهد بگوید. می‌کاوم اما نمی‌یابم. کل یادداشت پنج صفحه است که دو صفحه‌اش به فحاشی به دو جین متفکر چپ از مارکس و انگلس تا ژیژک و بدیو می‌گذرد و سه صفحه باقی مانده‌اش را وقف دشنامی به یک جلسه از درسگفتارهای فرهادپور در موسسه پرسش میکند. گویی فرهادپور جز مباحث آن جلسه هیچ نگفته و ننوشته است!
خب راستش اینهمه اعتماد به نفس برایم جالب است. نه اینکه خدای نکرده گمان کنید می‌خواهم کنایه‌ای بزنم! نه! راستش اصلا جرات اینکار را ندارم. چون از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان از پیاده نظام فحّاش‌شان که در این مجازی‌خانه هم کم نیستند بسیار حساب می‌برم.
داشتم عرض میکردم که اعتماد به نفس حضرتشان برایم جالب بود! از چه جهت؟ از آن جهت که یک شخص خود را در کجای تاریخ تفکر می‌بیند که اینگونه بر دو جین متفکر چپ می‌تازد؟
می‌توان پاسخی روانشناختی به این پرسش داد و گفت که گوینده دچار نارسیسیزم است ولی به نظرم این پاسخ از دو جهت تقلیل گناه جناب طباطبایی است: اول آنکه با ارجاع رفتار ایشان به یک نقصان روانی و خارج از حوزه "اراده"، مسئولیت ایشان را نسبت عملکردشان کمرنگ می‌کند و دوم آنکه بیش از هر چیز سبعیت و فاشیسم نهفته در تفکرشان را مخفی میکند.
کسی که در کل آثار تاریخی‌اش جز "کلی" نگفته حالا بر مسند نقد کلی گویی نشسته! و نگران "آشوب ذهنی جوانان" بخاطر خواندن چنین چیزهایی است.
بگذریم!
گفتنی بسیار است و علاقه به گفتن کم؛ نه از آن جهت که گوش شنوایی نمی‌یابم یا چیزی از این قبیل. بلکه از آن جهت که اصلا این نوع نوشته‌ها برای آنکه چیزی بگویی و احیاناً و خدایی نکرده "گفتگویی" شکل بگیرد نوشته نشده‌اند. بلکه برعکس! اینها خط و نشانها و ضرب شصتهایی [رفتارهایی]‌اند که نشانت می‌دهند تا حساب کار دستت بیاید! رفتارهایی برآمده از ذات تفکر طباطبایی و موجود در همه شاگردان و مریدانش.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت