4 اصل رسانه‌های غربی برای پوشش اخبار جنگ

کد خبر: 144332

آلستر كامپبل، رئيس اطلاعاتي توني بلر، وقتي بي بي سي اعلام كرد كه اطلاعات مربوط به سلاح هاي كشتار جمعي دستكاري شده بوده است، مجبور شد استعفا دهد.

فارس: ميشل كولن در مطلبي درباره اصول و قواعد تبليغات جنگ مي‌نويسد: پنهان سازي منافع، ابليس نمايي، بي خبري از تاريخ، سازمان دهي فراموشي چهار اصل رسانه‌هاي غربي براي پوشش اخبار جنگ است. ميشل كولن نويسنده بلژيكي در نشريه موندياليزاسيون درباره اصول و قواعد تبليغات جنگ در نشريات غربي مطلبي را به رشته تحرير درآورده است. متن مطلب به شكل زير است: چگونه رسانه هاي غربي جنگ هاي متعددي را كه پس از جنگ اوّل خليج به وقوع پيوست پوشش دادند؟ آيا مي توانيم مشاهدات هم گوني را تنظيم كنيم؟ آيا اصول و قواعد خدشه ناپذيري در تبليغات جنگ وجود دارد؟ آري. *چهار اصل رسانه‌هاي غربي براي پوشش اخبار جنگ 1. پنهان سازي منافع دولت هاي ما (دولت هاي غربي) براي حقوق بشر، صلح و يا افكار نيك ديگري مبارزه مي كنند. هرگز جنگ را به عنوان اختلاف در منافع اقتصادي و اجتماعي معرفي نمي كنند. 2.ابليس نمايي براي كسب پشتيباني افكار عمومي، هر جنگي را با "رسانه دروغ " نمايشي آماده مي كنند(منظور به كار بستن رسانه هاي همگاني در دروغ پراكني است). سپس به ويژه ابليس نمايي دشمن با تكرار تصاويري كه شقاوت او را نشان مي دهد. 3.بي خبري از تاريخ پنهان ساختن تاريخ و جغرافياي منطقه. يعني موضوعي كه منازعات محلي و يا بهتر بگوييم منازعاتي كه توسط قدرت هاي بزرگ تحريك شده است را غير قابل درك مي سازد. 4.سازمان دهي فراموشي اجتناب از يادآوري هاي گذشته در تحريف رسانه ها. يعني موضوعي كه افكار عمومي را مضنون خواهد ساخت. * «پنهان سازي منافع» و قواعد آن در پوشش اخبار جنگ بنيادي ترين قاعده تبليغات براي جنگ، پنهان نگهداشتن منافع اقتصادي كاملا مشخص براي شركت هاي چند مليتي مي باشد كه به راه انداختن چنين جنگ هايي را ضروري ساخته است. چه اين كه موضوع به نظارت بر مواد اوليه استراتژيك يا راه هاي عبور نفت و گاز باشد، و چه براي بازگشودن بازار و يا در هم شكستن دولت هايي كه بيش از حد مجاز مستقل هستند و يا هر كشوري كه بتواند آلترناتيوي براي اين سيستم باشد، جنگ ها هميشه به طور قطع اقتصادي هستند و نه هرگز بشر دوستانه. با اين وجود، هر بار خلاف اين واقعيت را براي مردم تعريف مي كنند. *علت جنگ عراق كه رسانه ها آن را پوشش ندادند نخستين جنگ عليه عراق، در آن دوران به عنوان جنگي معرفي شد كه مي خواهد از حقوق بين الملل دفاع كند. در حالي كه اهداف واقعي، كه در پرونده هاي مختلف دولت آمريكا (كه حتي داخلي هم نبود) مطرح شده بود، چنين است: 1.سرنگون ساختن رژيمي كه كشورهاي عرب را به اتحاد دعوت مي كرد كه در مقابل اسرائيل و ايالات متحده آمريكا مقاومت كنند. 2.حفظ نظارت بر مجموعه ذخاير نفتي خاورميانه. 3.ايجاد پايگاه نظامي در عربستان سعودي كه تمايلي به اين كارنداشت. امروز بازخواني آن چه كه در رسانه ها در مورد انگيزه هاي موجه نخستين جنگ عليه عراق اعلام مي كردند خيلي آموزنده و در عين حال موجب تمسخر خواهد بود. در مورد اين مسائل هيچ ترازنامه اي ارائه نشده است. * شركت آمركيايي «يو. اس . استيل» و جنگ يوگسلاوي جنگ هاي متعدد عليه يوگوسلاوي به عنوان جنگ هاي بشر دوستانه معرفي شده اند، در حالي كه بر اساس پرونده هاي خودشان، كه هر كسي مي تواند به آن مراجعه كند، قدرت هاي غربي تصميم گرفته بودند كه اقتصاد اين كشور را كه بيش از حد در مقابل شركت هاي چند مليتي استقلال داشت، به علاوه حقوق اجتماعي بسيار پر اهميت كارگران را از بين ببرند. هدف واقعي كنترل راه هاي استراتژيك بالكان(دانوب و لوله هاي نفتي كه هنوز در سطح طرحي براي آينده بود)، مستقر ساختن پايگاه هاي نظامي (يعني به زانو درآوردن ارتش قدرتمند يوگوسلاوي) و تبديل كشور به استعماركده اقتصادي بود. در حال حاضر، گزارشات متعددي از يوگوسلاوي گواه بر استعمار شرم آوري است كه توسط شركت هاي چند مليتي تحميل مي شود، و " يو. اس . استيل " يكي از آنهاست (اين شركت توليد كننده بسيار مهم فولاد در ايالات متحده است و در اروپاي مركزي نيز حضور برجسته اي دارد). آن چه در شرف تكوين مي باشد، فقر فزاينده در كشوري است كه ثروت آن را به غارت مي برند. ولي تمام اين مسائل در سطح بين المللي به همان شكل كه دردها و رنج هاي مردم كشورهاي استعمار زده ديگر از افكار عمومي پنهان مي ماند. * علت جنگ افغانستان به روايت پرونده هاي ايالات متحده آمريكا ولي تمام اين واقعيات، هم چون تمام دردها و رنج هاي مردم ديگر كشورهاي استعمار زده از افكار عمومي در سطح جهاني پنهان مانده است. اشغال افغانستان به عنوان مبارزه با تروريسم و سپس مبارزه براي آزادي دموكراتيك و اجتماعي معرفي شد. در اين مورد نيز پرونده هاي ايالات متحده كه براي همگان قابل دسترسي مي باشد، كاملا توضيح مي دهد كه علل اصلي كدام بوده است: 1.ساخت خط لوله نفت استراتژيك كه كنترل تأمين تداركات نفتي تمام جنوب آسيا را امكان پذير مي سازد، قاره قطعي براي جنگ اقتصادي در قرن بيست و يكم. 2.ايجاد پايگاه هاي نظامي ايالات متحده آمريكا در مركز آسيا. 3.تضعيف تمام رقيبان احتمالي در روي قاره آسيا: روسيه، ايران و به ويژه چين - و جلوگيري از اتحاد آنها. * دلايل اقتصادي و استراتژيك جنگ ها با دقت پنهان مي‌شود مي توانيم به همين شكل بپرسيم كه چگونه با اين همه دقت دلايل اقتصادي و استراتژيك جنگ هايي كه در جريان است و يا در آينده به راه خواهد افتاد پنهان مي كنند: كلمبيا، كنگو، كوبا، كره...تابوي اصلي رسانه ها، ممنوعيت در نشان دادن واقعيت هر يك از اين جنگ ها بوده، زيرا مشخصا هميشه به خاطر منافع شركت هاي چند مليتي بر پا شده است. كه جنگ نتيجه آن چنان نظامي در اقتصاد بوده كه شركت هاي چند مليتي را بر آن داشته تا پيش از رقبايشان بر جهان تسلط يابند. * «ابليس نمايي» و قواعد آن در پوشش اخبار جنگ هر جنگ بزرگي با "رسانه دروغ " بزرگي آغاز مي شود كه در خدمت منحرف ساختن افكار عمومي و گردآوردن آنها پشت سر دولت ها مي باشد. - درسال 1965، ايالات متحده جنگ ويتنام را با اين دروغ آغاز كرد كه گويي دو فروند از ناوهايش مورد حمله ويتنام قرار گرفته است (حادثه "خليج تونكين "). -عليه گرنادا در سال 1983، ايالات متحده آمريكا تهديد تروريستي را بهانه گرفت كه گويي تهديدش كرده اند. -نخستين جنگ عليه عراق، در سال 1991، با ادعاي دروغي دختر جوان كويتي شروع شد كه گويي سربازان عراقي به زايشگاهي در كويت سيتي حمله كرده اند. بعد آشكار شد كه اين دختر خانم كويتي دختر سفير كويت است و دعاوي او دروغ بوده). [رسانه دروغ] كاملا توسط روابط عمومي كارخانه آمريكايي "هيل و نولتون " ساخته و پرداخته شده بود. -به همين گونه، مداخله ناتو در بوسني (1995) با داستانهاي ساختگي توجيه شد كه گويي "اردوي قتل عام " راه انداخته اند و غير نظاميان سارايوو را بمباران كرده اند و همه اين اعمال را به صرب ها نسبت دادند، ولي تحقيقات بعدي (كه سرّي نگهداشته شده بود) نشان دادند كه عاملين اين حوادث هم پيمانان خود ناتو بوده اند. -اوايل 1999، حمله عليه يوگوسلاوي با صحنه آرايي ديگري توجيه پذير شد : ادعاي "قتل عام غير نظاميان " در راكك (كوزووو). در حقيقت، زد و خورد بين دو ارتش، كه توسط تحريكات ارتش آزاديبخش كوزووو صورت گرفته بود. آنهايي كه مقامات آمريكايي در آغاز سال 98 "تروريست " ارزيابي كرده بودند، چند ماه بعد به "مبارزين آزاديبخش " تبديل شدند. -جنگ عليه افغانستان؟ باز هم مهمتر، با حمله 11 سپتامبر. حادثه اي كه هر گونه تجسس مستقل و آزاد در نطفه خفه مي شود، تا اين كه شاهين هاي دولت بوش با عجله طرح حمله به افغانستان و عراق را كه از مدت ها پيش آمده كرده بودند به اجرا بگذارند. * تصاوير وهشتناك و تكرار پي در پي ترفند رسانه‌ها براي نشان دادن دشمن بعنوان هيولايي خطرناك هر جنگ بزرگي با همين نوع [رسانه دروغ] آغاز مي شود: در چنين مواقعي تصاوير دهشتناكي را به نمايش مي گذارند تا نشان دهند كه دشمن هيولايي خطرناك است و ما بايد براي برقراري عدالت و قانون مداخله كنيم. براي اين كه [رسانه دروغ] به خوبي عمل كند، چند شرط ضروري خواهد بود: 1.تصاوير دهشتناك و اگر ضروري بود براي ايجاد تصاوير ساختگي هيچ مانعي وجود نخواهد ندارد. 2.تكرار بازنمايي تصاوير در روزهاي پي در پي، و يادآوري دائمي آنها. 3.منحصر ساختن رسانه ها با حذف جبهه مقابل. 4.دور ساختن منتقدين، تا جايي كه ديگر دير شده باشد. 5.آنهايي را كه [رسانه دروغ] را زير علامت سؤال مي برند، بايد به عنوان افرادي معرفي كرد كه يا در تباني هستند و يا رويزيونيست. * «بي خبري از تاريخ» و قواعد آن در پوشش اخبار جنگ در تمام جنگ هايي مهمي كه در اين سال هاي گذشته روي داده، رسانه هاي غربي هيچ نوشته اي درباره تاريخ و يا وضعيت مناطق استراتژيك مربوطه براي آگاهي عمومي منتشر نكرده اند. در سال 1990، اشغال كويت توسط عراق را (منظور اين نيست كه اين واقعه را در اين جا توجيه و يا قضاوت كنيم) به عنوان "اشغال نيروي خارجي " مطرح كردند و فراموش كردند تا بگويند كه كويت هميشه يكي از استان هاي عراق بوده و تنها در سال 1916 بريتانياي استعمارگر به هدف تضعيف عراق و حفظ تسلط بر منطقه آن را از عراق جدا كرد. جداسازي و "استقلال " كويت از عراق را هيچ گاه، هيچ يك از كشورهاي عربي به رسميت نشناختند و سرانجام كويت تنها يك عروسك خيمه شب بازي است كه به ايالات متحده آمريكا اجازه مي دهد كه درآمدهاي نفتي را تصاحب كند. * چند نمونه از مداخله بشر دوستانه براي نجات انسانها! درسال 1993، مداخله غربي ها در سومالي را به عنوان "مداخله بشردوستانه " معرفي مي كنند ولي انگيزه واقعي اين مداخله را به دقت پنهان مي سازند و نمي گويند كه شركت هاي آمريكايي معادن نفت اين كشور را خريداري كرده اند و واشينگتن در پي تسلط بر اين منطقه استراتژيك در شاخ آفريقا و راه هاي اقيانوس هند است. در سال 1994، براي ما از قتل عام روآندا خبر آوردند ولي تمام تاريخ استعمار فرانسه و بلژيك را به سكوت برگزار كردند. در واقع خصومت نژاد پرستانه بين توتسي ها و هوتوها توسط اين دو استعمارگر سازماندهي شده بوده تا در اختلافات آنها عمق بيشتري ايجاد كنند. در سال 1999، از كوزووو به عنوان سرزميني ياد مي كنند كه توسط صرب ها به اشغال درآمده، و مي گويند كه "90 درصد آلباني و 10 درصد صرب " در اين منطقه وجود دارد. ولي به طور كلي فراموش مي كنند كه اگر تعداد صرب ها تا اين اندازه اندك به نظر مي رسد، به اين علت بوده كه طي جنگ جهاني دوم آنها را در همين منطقه قتل عام كردند، و سپس طي دولت آلباني در منطقه در سال هاي 1980. علاوه براين وجود اقليت هاي گوناگون در كزووو را پنهان مي سازند (كولي ها، يهودي ها، ترك ها، مسلمانان، گوران ها و غيره...). اقليت هايي كه "دوستان ما غربي ها " ارتش آزاديبخش كوزووو پاكسازي (پاكسازي قومي) آنها را برنامه ريزي كرده بود و امروز با حمايت ناتو در برابر چشمان ما در حال انجام آن است. در سال 2001، طالباني ها را فرياد مي زنند، رژيمي كه مطمئنا قابل دفاع نيست. ولي چه كسي آنها را به قدرت رساند؟ چه كسي آنها را حمايت كرد، منتقدين سازمان هاي حقوق بشري، براي ايجاد خط پر منفعت لوله نفتي ميان قاره اي به هم كاري آنها؟ و علاوه بر اين، چه كسي در آغاز از تروريسم بن لادن براي سرنگون ساختن دولت مترقي استفاده كرد كه موجبات آزادي دهقانان و زنان را فراهم آورده بود؟ چه كسي بدترين رژيم ترور فناتيك را در افغانستان حاكم ساخت؟ چه كسي به جز ايالات متحده آمريكا؟ از تمام مسائل، اذهان عمومي بي اطلاع است. و يا براي دانستن آن خيلي دير شده است. قاعده بسيار ساده اي است. پنهان ساختن گذشته درك مسائل محلي را براي اذهان عمومي ناممكن مي سازد. چنين وضعيتي به رسانه ها امكان مي دهد كه ابليس نمايي بازيگران صحنه را به راحتي منعكس كنند و بر حسب اتفاق، ابليس نيز هميشه همان فردي خواهد بود كه در برابر اهداف استعمارنوين و قدرت هاي بزرگ مقاومت كرده است. * «سازماندهي فراموشي» و قواعد آن در پوشش اخبار جنگ وقتي كه يكي از قدرت هاي بزرگ غربي خود را براي جنگ آماده مي سازد و يا جنگي را آغاز مي كند، آيا فرصت مناسبي براي يادآوري [رسانه دروغ] در جنگ پيشين نيست؟ بازخواني و تعبير اطلاعاتي كه از سوي مركز فرماندهي صادر مي شود، تا چه اندازه مي تواند مورد توجه قرار گيرد؟ آيا چنين كاري در مورد جنگ هايي كه در سال هاي 1990 روي داد، انجام گرفت؟ هرگز؟ هر بار، در هر جنگ تازه اي، جنگ "جنگ عادلانه " و حتي از جنگ پيشين هم عادلانه تر است و هيچ جاي تأخير و ترديدي براي گشودن آتش نيست. بحث و جدل به آينده موكول مي شود. يا شايد هرگز؟ نمونه بارز: اخيرا يك دروغگوي بزرگ در حال ارتكاب به بزهكاري در زمينه "رسانه دروغ " شناسايي شد. آلستر كامپبل، رئيس اطلاعاتي توني بلر، وقتي بي بي سي اعلام كرد كه اطلاعات مربوط به سلاح هاي كشتار جمعي دستكاري شده بوده است، مجبور شد استعفا دهد. چنين كشفي، آيا گزارشات پيشين كامپبل را زير علامت سؤال برد؟ آيا براي كسي جالب نبود كه گزارشات او را در مورد كوزوو زير علامت سؤال ببرد؟

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت