رجانیوز: النعمتان مجهولتان، الصحه و الامان. دو نعمت ناشناختهاند و تا از دست نروند آشکار نمیشوند. سلامتی و امنیت!
در شرایطی که منطقه آبستن درگیری های تروریستی است، تصور اینکه ممکن بود این جنایتکاران بی حد و مرز در شهر و دیار ما نیز حضور یابند، هراس این نبود امنیت را برای مردم ملموس کرد. عمده تصویرگران متعهد علاقه مند به روایت کردن وقایع عراق و سوریه نیز به سرعت راهی این دیار شدند و در شرایطی که جنگی آشکار بود تصویرهای نابی از این وقایع ثبت شد. وجدان عمومی بیدار شد و بسیاری از افرادی که حتی قرابتی با اصل انقلاب اسلامی نداشتند از درک مساله ی امنیت پایدار کشورشان مدافعین حرم را ارج نهادند. اما کمتر کسی به این نکته پرداخته که امنیت مرزی ایران در این آشوبستان منطقه فقط حرکت های برون مرزی نبوده و حرکت های مستشاری ما تنها دلیل صرف امنیت خوب مرزهای ایران نیست. مرزبانی روی صفر مرزی مقوله ای است که دقیقاً شامل همان اصل "مجهولتان" می شود. انگار نه انگار تا سال هشتاد و هشت گروهک های وابسته به سرویس های جاسوسی تا عمق استان بلوچستان و نزدیک به کرمان دست به راه بندان می زدند. انگار نه انگار شهرهای شمالغرب ما تا سال نود که حرکت تامین امنیت آغاز شد ارتفاعات خود را بیشه تروریزم کور جدایی طلب می دیدند. باید بدانیم کمربند مرزی ایران در
یک منطقه ای شکل گرفته که تقریباً همه همسایه های ایران یا درگیر بحرانند و یا آبستن آن. اما امنیت شهرهای ایران از ابتدای میله مرزی شروع می شود و این امری خارق العاده است. انقدر عجیب که فیلمساز "مستند پای دیوار مرز" به کارگردانی "داوود مرادیان" و تهیه کنندگی "حسین ساختمانیان"، در قسمت دوم این مجموعه به این نکته می پردازد که دوست دارد شبی در کنار میل سه جانبه اطراق کند و عکس شبانه ثبت نماید! میل سه جانبه ای که تا پیش از حرکت "امنیت پایدار" آوردن اسم آن نیز با ترس روبروست.اما این مرزبانی آداب خود را دارد. از تاب آوردن در دمای منفی سی درجه ی ارتفاعات شمالغرب کشور و تا تحمل گرمای خاک های تفته جنوب شرق و ارتفاعات آن. بدیهی است مستند سازی در این شرایط هم مساله ی خاص خود را داراست. یعنی فیلم سازی از مقوله ای که "مجهول" است و طبعاً هوادار کمتری نیز دارد. مستند " پای دیوار مرز" را شاید بتوان کامل ترین و دغدغه مندترین اثری دانست که در حوزه امنیت شمالغرب و جنوب شرق از سال 88 تا کنون ساخته شده و متاسفانه صورت مهجور به نمایش درآمد. حجم پوشش وقایع از سال 88 تا کنون در این مستند دو قسمتی به قدری است که مشخص می کند، تیم
تولید دایماً و در تمام اتفاقات رخ داده در هر دو محل حاضر بوده و به ثبت اهم وقایع پرداخته است. چنین حوصله ای وقتی اهمیت خود را نشان می دهد که توجه کنیم ساخت چنین مستندهایی تقریباً در دستور کار هیچ شبکه ای قرار ندارد و این یعنی ساختن با حداقل بودجه و تولید مستند به صورت جهادی. با اینهمه علاوه بر تصاویر بکر و دیدنی از ارتفاعات شمالغرب و اتفاقات جنوب شرق، نمک این مستند حضور فرمانده نیروی زمینی سپاه برای نخستین بار در برابر دوربین و روایت وقایع است. وقتی سردار پاکپور رو به تیم مستند ساز به صراحت از این می گوید که تا سال نود حتی رفتن به قله جاسوسان و قندیل رویایی دست نیافتنی بوده و یا در زمین آذرین سنگ بورالان رسیدن به ارتفاع بزتپه یک حسرت به شمار می آمده، اهمیت مستند خود را در همان دقایق نخست به رخ می کشد. مستند با روایتی گزارش گونه شروع می شود. از اینکه فرمانده نیرو عازم منطقه است و تیم مستند سازی نیز با وی همراهی می کند. از این روش استفاده می شود و در خلال این سفر پر فراز و فرود کل وقایع سال نود تا کنون نیز روایت می شود. در تصاویر شمالغرب به وضوح تغییراتی که در کیفیت تصاویر دیده می شود نشان می دهد گاهی تیم
تصویر برداری ناچار بوده از تجهیزات حداقلی اما سرسخت در این سرمای طاقت سوز بهره بگیرد و همین کار را جذاب تر می کند. فکر اینکه بتوانی در این سرما دوربین بیرون بیاوری و تصویر بگیری، البته این را هم نباید از نظر دور داشت که این مستند سازی به هیچ عنوان بی خطر نیست. از خطر رویارویی احتمالی با دشمن تا حوادث غیر مترقبه، با اینهمه اما حضور کاگردان و تیم تولید فیلم از زمان درگیری سال 90 تا پایان مستند در سال 95 در مقابل دوربین، آرشیوی بودن فیلم را منتفی کرده و نشان می دهد سازندگان این مستند به خوبی بر منطقه و شرایط آن اشراف دارند. خصوصاً با تصاویری که بسیار با حال و هوای شهرهای مرکزی ایران بیگانه است. اینکه می بینیم در تیرماه سال 90 وقتی دمای هوای تهران 42 درجه است اما راوی مستند روی تلی از برف خاک گرفته ایستاده، ما را آماده می کند تا با مستندی غرق در برف و بوران روبرو شویم. اینجا زمستان ها چه وضعی دارد؟ جاذبه دیگر این مستند نمایش اصل فرماندهی در انقلاب اسلامی است. حضور فرمانده میدانی که عکس حضورش در فلوجه عراق به تازگی رسانه ای شده و به هیچ وجه از پشت میز نیروهای خود را مدیریت نمی کند دیدنی است. پاکپور در قلب همه
حوادث هست. از درگیری ها تا تمرین ها. در سرما و گرما و هنگامی که از ارتفاع بالا از پنجره بالگرد به بیرون نگاه می کند تک تک قله ها را به اسم می شناسد و مستند سازان بدون اینکه شعاری بدهند این شیوه مدیریت جهادی را به عینه تصویر می کنند. در قسمت دوم اما روحیات این فرمانده بهتر دیده می شود. پاکپوری که در قسمت اول دیده بودیم در قلب همه اتفاقات هست و فرماندهان کرد اهل سنت خود را به اسم می شناسد، در قسمت دوم یکباره وارد محل آموزش نیروهای بلوچ و بومی می شود و آنها قطار قطار تیر جنگی شلیک می کنند و او نظر می دهد. جاذبه کار اینجاست که پاکپور خودش دست به گرینف شده و چهارصد گلوله را درست به سوی هدف روانه می کند. در همین قسمت است که فرمانده را در پاسگاهی می بینیم که چند روز قبل مورد حمله ضد انقلاب قرار گرفته اما بلوچ های سنی به رغم فشار بسیار زیاد دشمن مقاومت کرده و حاضر به تسلیم شیعیان درون پاسگاه نمی شوند. فرمانده همه جا هست، اما نه برای دوربین. پیداست بر همه منطقه اشراف دارد و این اشراف شعار نیست. مستند "پای دیوار مرز" بسیار راحت و صمیمی آنرا روایت می کند. روایتی که با حضور علمای اهل سنت زیباتر می شود. وقتی تمامی
علما و بزرگان طوایف اعلام انزجار از تروریزم کرده و عشق به ولایت فقیه در کلماتشان دیده می شود رمز اصلی بقای این ملکت خود را نشان می دهد. ثبت صحنه ی نمازخواندن شیعه و سنی در یک صف و صمیمیت بی نظیر مرزبانان صفر مرزی با فرمانده رده اول خود از هضم شدن مستند سازان در فرهنگ "سوژه" خود خبر می دهد. این یعنی حضور گاه و بیگاه اما مستمر در این دو منطقه.
به هر حال پای دیوار مرز از آن دست مستند هایی است که به شدت جای خالی آن در سیما احساس می شود. دو قسمتی که خود مملوست از سوژه هایی با قابلیت ساخت جداگانه و اگر حجاب" مجهولتان" برای مدیران فرهنگی کنار زده شود، تیم هایی نظیر تیم تولید این مستند می توانند ثمره سالها حضور در صفر مرزی را به صورتی زیبا برای مردم عام روایت کنند.
دیدگاه تان را بنویسید