اهواز در غبار و هوایی که نیست

کد خبر: 635417

برای ابرویش که کاری نکردند هیچ، چشمش را هم کور کردند! این است هنر اهل «تدبیر».

روزنامه وطن امروز؛ محمدحسین نظری: برای ابرویش که کاری نکردند هیچ، چشمش را هم کور کردند! این است هنر اهل «تدبیر». الغرض! ظاهر ماجرا این است که ماقبل توافق، بحران آب خوردن بود و می‌رفت که مردم از بی‌آبی تلف شوند. وانگهی! ندا آمد که این نیز همچون تحریم‌ها حل نشود الا به توافق با مجموعه 5 به علاوه یک ابرقدرت جهانی. اینکه همان وقت، صدر تا ذیل نظام متذکر شدیم تمام مسائل را نبندید بیخ ریش توافق، بماند. اینکه اندک زمانی بعد، اهل توافق، منتقدان توافق را کاسبان تحریم خواندند و جملگی را حواله به جهنم دادند هم بماند. و هم بماند رسوا شدن کاسبان واقعی تحریم و دست آخر آب بستن کدخدا به متن و روح توافق. همه اینها بماند و شرح خروار خروار دیگر خون دل که به وقتش سرریز خواهد کرد، لکن فی‌الحال نه با توافق کاری دارم و نه با آب خوردن.
می‌خواهم حکایتی بگویم بس غریب‌تر از این قصه‌ها. حکایت جماعتی که به جای هوا، روز و شب خاک می‌خورند. قصه مظلومیت مردمانی که گاه جنگ از غیرت‌شان هیچ کم نگذاشتند، چنانکه جان دادند اما یک وجب از کارون و اروند را نه. می‌خواهم از مظلومیت خوزستان بگویم و از صفای دل مردمانش، از وارثان علم‌الهدی و جهان‌آرا، از اهواز و اندیمشک و از خرمشهر و آبادان. عزیزانی که در این سال‌های جنگ بیش از همه ما زحمت کشیدند و خون دل خوردند و بیش از همه ما حق آب و گل دارند از خاک وطن. اما در حالی که نفس کشیدن کمترین حق آدمی است، حتی این کمترین هم دریغ می‌شود از اهالی غیرتمند این سرزمین. و این همه، جای تاسف دارد.
من اما غبطه می‌خورم به احوال اینها! غبطه به غیرت این مردم که قطع آب و برق و گاز هم مانع آنها برای خلق حماسه 22 بهمن نشد و حتی قطع تنفس! حضور در صحنه در چنین شرایطی چه معنایی جز غیرت و شرافت اهالی خوزستان دارد؟ مگر این تجلی همان کلام امام(ره) نیست که «انقلاب ما، انقلاب مستضعفان و پابرهنگان است»؟ مانده‌ام با این سطح از آگاهی عمومی و با این شدت وفاداری به انقلاب، اصلا «آشتی ملی» چه محلی از اعراب دارد؟ آقایان قیاس به نفس می‌کنند.
اگرنه در این نزدیک به 40 سال کجا سراغ دارید قهر مردم را با نظام جمهوری اسلامی؟ مثلا هم امسال بود که عکسی از یک تابلونوشت راهپیمایی 22 بهمن در رسانه‌ها منتشر شد که «مسؤولان ذوق نکنند، ما به خاطر جمهوری اسلامی آمده‌ایم»، تمام حرف همین است، این یعنی حساب انقلاب از دولت و مسؤولان جداست و اگر گله‌ای هم هست با همین مسؤولان است. و این یعنی خط بطلان بر ادعای «آشتی ملی». باری! در چنین شرایطی قهر با مسؤولان و کارگزاران دور از انتظار نیست. قهر با مسؤولانی که برای مشکلات مردم جز وعده و وعید چیزی در چنته ندارند کمترین واکنش است. مسؤولانی که بر کرسی‌های ریاست‌شان آنچنان به خواب زمستانی فرو رفته‌اند که در حالی که خوزستان را خاک برده، آنها را خواب برده است.
مرفهان بی‌درد که حاضر نیستند لحظه‌ای از آب و هوای بالای شهر دل بکنند و به خود زحمت بدهند تا خوزستان بروند که دست‌کم برای ابراز همدردی از همان هوایی تنفس کنند که اهالی آن خطه در آن نفس می‌کشند. و وای به حال مسؤولانی که با رای ملت صاحب قدرت می‌شوند و آنگاه به جای خدمت بر ملت ظلم روا می‌دارند.
و شما مسؤول محترم! اکنون که کلاه عقلانیت بر سر و حقوق نجومی در جیب دارید، باید به خدمت شما عرض کنم عده‌ای در جنوب کشور شرایط سختی دارند. اگر نمی‌دانید حتی می‌توانم این را هم عرض کنم که آن عده در جنوب کشور ایرانی هستند و منطقه‌ای که در آن ساکن هستند جزو خاک ایران است. گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که رفع مشکلات این هم‌میهنان عزیز وظیفه شما مسؤولان محترم است. امروز جای خالی آن تدبیری که 4 سال وعده‌اش را داده‌اید بشدت حس می‌شود، تدبیری که نه در عرصه بین‌المللی محقق شد و نه در عرصه اقتصادی. وضع آب و خاک هم همین است که می‌بینید.
پس کجاست این «تدبیر» و «امید»؟ نهایت تدبیر شما همین شطحیاتی است که هر از چند گاهی افاضه می‌فرمایید؟ اینکه «مردم خوزستان باید با گرد و غبار کنار بیایند» یا «مردم خوزستان جنگ را تحمل کردند، گردوغبار را هم تحمل خواهند کرد»؟ پس نقش شما به عنوان دولت چیست؟ شما چه تلاشی کردید برای حذف این ریزگردها؟ فردا که دمای هوا در اهواز به 50 درجه برسد، این حجم از گرد و غبار چه بر سر این مردم خواهد آورد؟ آقایان! روا نیست این همه بی‌توجهی در قبال این همه صبر و تحمل مردم. کاش به جای شرکت در پارتی‌های مختلط بین‌المللی خود را به اهواز برسانید تا شاید حضورتان برای آن مردم دلگرمی باشد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت