کافه نادری؛ اولین مکان برای کافهنشینی روشنفکران ایرانی
زمانی که صحبت از کافههای قدیمی تهران به میان میآید، کمتر کسی است که نامی از کافه نادری نبرد. کافه و هتلی قدیمی که سالهای متمادی پاتوق شاعران و نویسندگان مشهور بوده است.
زمانی که صحبت از کافههای قدیمی تهران به میان میآید، کمتر کسی است که نامی از کافه نادری نبرد. کافه و هتلی قدیمی که سالهای متمادی پاتوق شاعران و نویسندگان مشهور بوده است. با کجارو همراه باشید تا گشتی مختصر در این کافهی نوستالژیک که در سال ۱۳۸۲ به شماره ۱۰۴۴۶ به ثبت آثار ملی رسیده است، بزنیم.
جغرافیای کافههتل و کافه نادری تهران، در شرق پل حافظ، خیابان جمهوری (نادری سابق) قرار دارد.
تاریخچهی کافهتاریخ تاسیس این کافهی قدیمی به سال ۱۳۰۶ و توسط یک مهاجر ارمنی به نام خاچیک مادیکیانس باز میگردد. نام این کافه هم به دلیل قرارگیری آن در خیابانی به همین نام یعنی نادری انتخاب شده است. این مهاجر برای اولین بار در تهران شیرینی پزی را آغاز کرد و سپس با راهاندازی رستوران، غذاهای فرنگی مانند بیف استراگانف، بیفتک ، شاتو بریان و نوشیدنیهایی مانند قهوه ترک فرانسه و حتی کافه گلاسه را وارد منوی کافه و رستورانهای ایرانی کرد. اون پس از راه اندازی کافه و رستوران، هتلی را هم به همین نام بالای قنادی ساخت که پس از گراند هتل دومین هتل در تهران بود. ساختمانهای هتل و کافه در سال ۱۳۰۷ و با الگو برداری از ساختمانهای غربی خصوصا آلمان ساخته شدند. این مجموعه در ابتدا هتل-رستوران نادری نام داشت اما به دلیل ویژگیهای خاص کافهی آن، بیشتر به کافه نادری معروف شد. شاید بتوان گفت که کافه نادری به گونهای زادگاه ادبیات مدرن است، کافه نادری دارای سقف بلندیست و کاغذ دیواریهای قدیمی و چراغهای دیواری که قدیم با بند روشن خاموش میشد و صندلیهای چوبی لهستانیش نشان از قدمت این مکان تاریخی به یاد ماندنی دارد، علاوه بر اینها حیاطی که خیلی بزرگ و پردرخت بوده و گفته میشود در آن زمان در این حیاط، رستوران تابستونی بر پا بوده و یک سن قدیمی که خوانندههای مطرح آن زمان روی آن برنامههای خود را اجرا میکردند.
در دوره پهلوی اول، شاهد ظهور پاتوقهایی در شکل و شمایل رستورانها همراه با مهمانخانهها بودیم. این نوع ظهور پاتوقها در خیابانهای بالای شهر که محل عبور و مرور طبقه بالای شهری و متوسط به بالا بود، دیده میشد. در این پاتوقها اکثر روشنفکران و رجال سیاسی و فرهنگی کشور و همچنین خارجیها رفت وآمد می کردند.
سنت کافهنشینی روشنفکران ایرانی متاثر از سنت دیرپای کافهنشینی روشنفکران اروپایی به ویژه روشنفکران فرانسوی از قبیل ژان پل سارتر، آلبرکامو و سیمون دوبوار بود. برخلاف امروز که کافههای مدرن عموما در خیابانها و مناطق بالای شهر تهران دایر شدهاند، کافههای ادبی و روشنفکری ایران در سالهای دهههای بیست، سی و چهل، بیشتر در مرکز شهر تهران و حوالی خیابانهای نادری، استانبول و لاله زار مستقر بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و بسته شدن فضای سیاسی کشور و حاکمیت استبداد، کافههای روشنفکری و معروف مثل کافه نادری، کافه فیروز، کافه مرمر و کافه فردوسی، به تنها مکانها و محفلهای روشنفکران ایرانی تبدیل شدند.
در این کافهها بود که چهرههای سرشناس ادبی و روشنفکری ایران مثل نیما یوشیج، صادق هدایت، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، رضا براهنی، محمدعلی سپانلو و بسیاری دیگر دور هم جمع شده و در مورد مسائل مختلف ادبی، هنری و سیاسی با هم بحث میکردند و البته آثار به یاد ماندنی نیز در همان جا خلق میکردند. جالب این است که هرکس در آن کافه جای مخصوصی برای خود داشت که حتی در نبودش هم خالی میماند.
در میان آنها، سنت کافهنشینی در ایران بیشتر از همه با نام هدایت گره خورده است. به گفتۀ جهانگیر هدایت، (برادرزادۀ هدایت)، صادق هدایت به همراه مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و بزرگ علوی، گروهی را به نام گروه ربعه تشکیل داده بودند که عصرها پس از فراغت از کار در یکی از کافههای معروف تهران گرد هم میآمدند. جهانگیر هدایت، در مورد عادت کافه نشینی هدایت می گوید: «در اروپا سنت پذیرایی در خانه چندان مرسوم نیست در حالی که در ایران پذیرایی در خانه بسیار باب بوده و هست. از سوی دیگر جوانانی که بضاعت پذیرایی در خانه را نداشتند، برای دیدارهای دوستانه یا کاری، کافهای را انتخاب میکردند و در آنجا جمع میشدند و هر کسی، دُنگ یا سهم خودش را نیز میداد. با بازگشت هدایت به ایران، وی در اتاقی در خانهی پدری سکونت کرد. پدر ایشان، مرحوم اعتضادالملک از اعیان بسیار جدی و فاخر بود و بنابراین هدایت، مطلقاًّ نمیتوانست دوستانش را آن جا دعوت و از آنان پذیرایی کند. چنین بود که همان روش فرانسوی را در ایران هم پیاده کرد. پیش از هدایت جریان جدی کافهنشینی، روشنفکرانه نبود.
به دلایل نامعلومی کافه نادری در دههی ۵۰ طعمهی حریق شد اما این به منزلهی پایان کار این کافه نبود بلکه به دلیل جایگاهی که در آن زمان پیدا کرده بود، مجددا به شکلی مدرن بازسازی شد.
حال و هوای امروز کافهاین کافهی قدیمی با گذشت ۵۰ سال هنوز پابرجاست و با اینکه نسبت به کافههای دیگر فضایی بسیار ساده دارد اما کماکان طرفداران پر و پاقرص خود را دارد که اغلب یا افرادی هستند که از نشستن روی صندلیهای قدیمی و بودن در فضای نوستالژیک این کافه که زمانی پاتوق چهرههای ادبی بینظیری بوده است، لذت میبرند یا خودشان از شاعران و نویسندگان معاصر و طرفداران ادبیات مدرن هستند.
امروز قنادی که زیر هتل قرار دارد، تعطیل است و در کنار آن در باریکی وجود دارد که به کافه راه دارد، کافه دارای دو سالن است که مجموعا ظرفیتی معادل ۱۴۰ نفر دارند، سالن اول که در مرکز مجموعه قرار دارد به عنوان رستوران استفاده میشود و سالن بعدی مخصوص کافه است. حیاط بزرگی مملو از درختان بلند هم در اینجا وجود دارد که گویی زمانی رستوران تابستانی بوده و جشنهایی در آن بر پا میشده است که البته حدود سه دهه است که فعالیتی ندارد.
این کافه این روزها توسط نوههای خاچیک مادیکیانس اداره میشود و تمامی پیشخدمتهای آن را هم مردان ۴۰ تا ۵۰ ساله تشکیل میدهند.
ظروفی که در آن استفاده میشوند و تمامی میز و صندلیهایش همگی همان رنگ و بوی سالهای دور را دارند. اما در مورد هتل نادری هم باید بگوییم که برای ورود به آن دری جداگانه وجود دارد که پس از ورود در طبقه همکف یه لابی بزرگ است و طبقهی دوم مخصوص اتاقهای هتل نادری است.
اگر علاقهمند به بودن در مکانی هستید که انگار زمان در آن متوقف شده است و شما در همان دهههای ۴۰ و ۵۰ زندگی میکنید یا دوست دارید بدانید پاتوق بزرگانی چون جلال آل احمد کجا بوده است، به کافه نادری سری بزنید و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاه تان را بنویسید