دود سیگار در ماه رمضان جنجال به پا کرد +عکس
راهب سرابی نژاد یکی از جانبازان امر به معروف و نهی از منکر است که به دلیل نهی از روزهخواری علنی مورد ضرب و شتم چند نفر اراذل قرار گرفته است.
رکنا: راهب سرابی نژاد یکی از جانبازان امر به معروف و نهی از منکر است که در همین روزهای گذشته به دلیل تذکر به روزه خواری عمدی مورد ضرب و شتم چند جوان قرار گرفته است. سرابی نژاد درباره این موضوع میگوید:" چند روز قبل برای خرید نان برای افطاری رفته بودم و برادرم هم مغازه پدرم بود و هنگام خروجم از خانه گفت که وقت اذان است و میخواهم به خانه بروم به همین دلیل با من می آمد. وقتی در کوچه پیچیدم چهار جوان را دیدم که در دست سه نفرشان سیگار بود و دو نفرشان خیلی علنی به سیگار پک می زدند و دودش را به بیرون میدادند."
وی در خصوص امر به معروف و نهی از منکرش عنوان میکند:"من از باب فرمایش رهبری که امر به معروف باید با زبان نرم و آرامش باشد به آنها گفتم حداقل سیگار را داخل دستتان نگه دارید، در زمان اذان خوب نیست که این کار را علنی انجام میدهید که یکی از این جوانان آمد و دود سیگار را در صورتم فوت کرد و گفت کار خوبی می کنم و به تو هیچ ربطی ندارد."
روزهخواری درملاء عام و ضرب و شتم دو برادر در مقابل چشمان پدر
جانباز امر به معروف و نهی از منکر با اشاره به اینکه من با زبان نرم و آرام این حرفها را گفتم، ادامه میدهد:" گفتم من از باب تذکر می گفتم اما اگر شما نمی خواهید دیگر چیزی نمی گویم و اگر من گفتم اشتباه کردم. برادرم گفت این که حرفی بدی نزد و برای امر به معروف این را گفت. اما این جوانها دست بردار نبودند و راننده بارها به سیگار پک میزد و میگفت که این را هم به خاطر حرص خوردن تو میکشم."
وی در خصوص آغاز فحاشی این افراد توضیح میدهد:" وقتی برادرم گفت که این چیزی نگفت این جوان ها شروع به فحاشی به برادرم و خانواده ما کردند. من متوجه شدم که اینها قصد دعوا دارند و به همین خاطر به پلیس زنگ زدم که ما اشتباها یا درست درباره روزه خواری به چند نفر تذکر دادیم اما ظاهرا اینها می خواهند دعوا به راه بیندازند خواهشا اینها را متفرق کنید."
سرابینژاد با اشاره به اینکه این جوانان در حال خودشان هم نبودند، میگوید:" حتی نفهمیدند که من به پلیس زنگ زدم و وقتی گفتم که بروید به پلیس زنگ زدم شروع به فحاشی به پلیس کردند و این حرف ها که ما از پلیس نمی ترسیم و دست بردار نبودند و هر چقدر خواستم که بروند باز هم فحاشی می کردند تا اینکه من دوباره به پلیس زنگ زدم که ممکن است اتفاق بدی اینجا بیفتد و شماره پلاک ماشین اینها این است و در این لحظه بود که اینها تازه به خودشان آمدند و یک لحظه فقط دیدم که از پاهایم زدند و کاپشن را روی سرم کشیدند و شروع به کتک زدن کردند." دعوایی جنجالی به خاطر روزه خواری در ملاعام
وی با بیان اینکه این جوانان برادرش را هم کتک زدهاند، عنوان میکند:" فقط یک لحظه از زیر کاپشن دیدم که برادرم به طرف من می آید و از پشت ایشان را هم زدند و اینها حدودا هشت متر از جلوی مغازه تا خانهام مرا زدند و چون یک لحظه این اتفاق افتاد و صدایی نداشتم کسانی که در پیاده رو بودند به طرف ما آمدند و پدرم هم وقتی دید که جمعیت جمع شده از مغازه بیرون آمد، یک نفر من را از زمین بلند کرد و به مغازه پدرم بردند. وقتی مرا به مغازه بردند اینها می خواستند فرار کنند که برادرم جلوی ماشین ایستاد که کجا فرار می کنید می خواستند با ماشین برادرم را هم زیر بگیرند و برادرم را کنار کشیدم."
این جانباز امر به معروف ادامه میدهد:"تا اینکه آقای سید احمدی مامور نیروی انتظامی را دیدم که چون موقع اذان بود ترافیک بوده و ماشین پلیس در ترافیک مانده خودش با پای پیاده آمده بود و از دست و پای من عکس گرفت و به اورژانس رفتیم که به من گفتند باید عمل شوی و پایم از سه جا شکست و در پایم قرار است پیچ بگذارند. مرا به حدی کتک زدند که حتی نمی توانم عصاها را در دست بگیرم
دیدگاه تان را بنویسید