عکس: نیما و شهریار در یک قاب

کد خبر: 958888

در این تصویر یکی از پدر‌ها نیما یوشیج است که پدر شعر نو فارسی هم شد و پدر دوم شهریار است که به غزل کلاسیک جانی دوباره بخشید و مفهوم «عشق» را سرِ زبان‌ها انداخت.

عکس: نیما و شهریار در یک قاب

روزنامه خراسان: یک قاب چهار نفره که هر کدام از آدم‌هایش به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده‌اند؛ دو پدر و دو فرزند. یکی از پدر‌ها نیما یوشیج است که پدر شعر نو فارسی هم شد و پدر دوم شهریار است که به غزل کلاسیک جانی دوباره بخشید و مفهوم «عشق» را سرِ زبان‌ها انداخت.

میانِ دو پدر، مریم، دختر کوچک شهریار، کیف به دست نشسته و نفر چهارم، شراگیم، پسر نیماست که دست بر شانه پدر و شهریار گذاشته است.

این عکس ناب قدیمی را در صفحه اینستاگرام مهدی یزدانی خرم، نویسنده رمان‌های «من منچستریونایتد را دوست دارم» و «خون خورده» دیدم و جذبش شدم.

عکس: نیما و شهریار در یک قاب

به قول یزدانی خرم، طنز غریبی دارد این عکس؛ دو دوست و دو شاعر برجسته شعر معاصر فارسی که هر کدام راه خودش را رفت؛ نیما از شعر کلاسیک دلزده بود و ساختارش را به هم ریخت و طرحی نو در هوای شعر فارسی درانداخت و شهریار با این که قدم‌هایی هم در راه شعر نو برداشت، ولی دلبسته سنت پیشینِ شعر بود و نتوانست از راهِ گذشتگان ادبیات فارسی پا به بیرون بگذارد؛ یکی نگرانِ نازک‌آرای تنِ ساقِ گُلی که به جانش کِشت، شد و دیگری با ماه درد دل کرد و گفت: «امشب‌ای ماه به درد دل من تسکینی/ آخر‌ای ماه تو همدرد منِ مسکینی». شاعر «افسانه» و شاعر «حیدر بابا» ماجرا‌های زیادی را با هم از سر گذراندند و هر کدام بر اندیشه و مضمون شعر دیگری تأثیر گذاشتند و وقتی هم که نیما از این دنیا رفت، شهریار برایش سرود: «نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم/ سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم/ من از دل این غار و تو از قله آن قاف/ از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم».

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت