خبرگزاری ایسنا: زندگی اهالی «لطفآباد» تعریف چندانی ندارد؛ نه خبری از آب و برق است و نه گاز و تلفن و اینطور چیزها. اهالی دلخوشند اما به چیزهای کوچک و ساده.
«نازار خانم» یکی از اهالی «لطفآباد» است. او بزرگترین عضو روستاست که خودش میگوید حالا دیگر 120 ساله شده و 50 تایی نوه دارد. سالهاست که روزگارش را در سیاهچادر میگذراند. دلخوش است به بچههایی که حالا چندتاییشان شهرنشین شدهاند و از روستا رفتهاند و چند نفر دیگرشان هم دلشان نیامده «نازار خانم» را تنها بگذرانند و پیش مادرشان ماندهاند. درست است که زندگی سخت عشایری ظرافت زنانه را از دست و پاهای «نازار خانم» ربوده و آنها را کدر و زمخت کرده اما او هنوز خیلی خوب بلد است موهایش را حنا ببندد و صبح به صبح شانه بکشد به این تارهایی که با رنگ قرمز عجین شدهاند. بعد با دقت خاصی موهایش را ببافد و با روسری لریاش با دقت زیادی آنها را پنهان کند. «نازار خانم» خوب بلد است لبخند بزند به دوربین عکاسها؛ یک جوری که قند توی دل مایی که عکسهایش را میبینیم، آب شود.
آرام و چشمانتظار در سیاهچادر نشسته و با پسرش مشغول گپ زدن از حال و روزش است که عکاسی جلو میآید و می پرسد: «حاجخانم! اجازه میدهید، ازتون عکس بگیرم؟» نازار خانم هم جواب میدهد: «دالو که عکسک نداره...» (پیرزن که عکس گرفتن ندارد.)
با این حال چند عکسی دو نفری میگیرند و بعد آنقدر از دیدن عکسهایشان ذوق میکنند که تصمیم میگیرند دوربین و مونوپاد را از عکاس بگیرند و چند عکس دو نفری از خودشان ثبت کنند؛ عکسی که حالا به یکی از دلانگیزترین سلفیهای این روزهای فضای مجازی تبدیل شده است؛ عکس نازار خانم با پسرش.
دیدگاه تان را بنویسید