ناگفته‌های بهروز افخمی از «عروس» ۳۰ ساله‌اش +فیلم

کد خبر: 1028696

بهروز افخمی که ۳۰ سال قبل با ساخت فیلم سینمایی «عروس»‌ رکورد فروش گیشه را در سینمای ایران شکست، می‌گوید: برای ابوالفضل پورعرب ۹ ماه و برای نیکی کریمی ۴ ماه کلاس بازیگری و تمرین گذاشتیم.

ناگفته‌های بهروز افخمی از «عروس» ۳۰ ساله‌اش +فیلم

خبرگزاری فارس: بهروز افخمی کارگردان سینما و تلویزیون امروز وارد ۶۵ سالگی می‌شود. به مناسبت سالروز تولد وی (۴ آبان ۱۳۳۵) مصاحبه‌ای تصویری و منتشرنشده از افخمی منتشر شده است. او در این مصاحبه که ۱۲ سال قبل انجام شده، درباره زندگی شخصی خود و چگونگی ورودش به سینما و ساخت آثار سینمایی توضیحاتی مطرح می‌کند.

افخمی «عروس» را در ۱۳۶۹ ساخت و به پرفروش‌ترین فیلم سال تبدیل کرد و رکورد فروش تاریخ سینمای ایران را شکست. خودش در این باره می‌گوید: عروس در روز نخست نمایش ۸۵۰ هزار تومان فروش کرد! در مجموع حدود ۸ میلیون تماشاچی داشت.

فیلم مصاحبه بهروز افخمی در 17 دی 87

او درباره چگونگی انتخاب بازیگران اصلی فیلم توضیح می‌دهد: با خودم فکر می‌کردم داستان «عروس» برای یک مرد بالای ۳۰ سال نمی‌تواند اتفاق بیفتد، چون عصبیت و بی‌قراری‌اش منجر به تصادف و فرار از صحنه می‌شود. شاید بتوانیم این خطا را به یک جوان ببخشیم اما به یک مرد نمی‌توان ببخشید.

افخمی ادامه می‌دهد: در آن زمان در سینمای ایران، نه مرد ۲۵-۲۶ ساله داشتیم و نه دختر ۱۸-۱۹ ساله. به همین دلیل سراغ بازیگرانی رفتیم که باید برایشان کلاس بازیگری می‌گذاشتیم و از ابتدا برای این فیلمنامه آماده‌شان می‌کردیم. راستش من بعد از «کوچک جنگلی» خودم را در اوج پختگی فیلمسازی می‌دیدم و تصور داشتم هر بازیگری را که بیاوریم و برایش کلاس بازیگری بگذاریم و چندماه با او کار کنیم، از پس آن بر می‌آید.

وی خاطرنشان کرد: حدود ۹ ماه تمرین برای پورعرب گذاشتیم، در ۴ ماه آخر هم نیکی کریمی انتخاب و تمرین‌های مشترکش با پورعرب شروع شد. دیالوگ‌ها رو تمرین می‌کردیم و کرنومتر می‌‌گرفتیم و سرعت را بیشتر می‌کردیم تا زمان فیلمبرداری، آماده باشند.

در خلاصه داستان فیلم عروس آمده است: حمید (ابوالفضل پورعرب) پسری است که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده و شغل و درآمدی ندارد و عاشق دختری به نام مهین (نیکی کریمی) می‌شود که خانواده او از وضعیت مالی خوبی برخوردارند و اختلاف طبقاتی باعث می‌شود که پدر عروس با ازدواج آنها مخالفت کند.

به هر حال آن‌ها ازدواج می‌کنند و برای گذراندن ماه عسل راهی شمال می‌شوند. در طول راه با یادآوری خاطرات گذشته، حقایق تلخی در مورد چگونگی آشنایی و ازدواج آن‌ها آشکار می‌شود تا اینکه کارشان به مشاجره می‌کشد. در این میان تصادفی روی می‌دهد و مرد از صحنه‌ی تصادف می‌گریزد...

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت