ناگفته‌هایی از زندگی یک خواننده ایرانی

کد خبر: 965534

جامعه امروزه پذیرای آواز نیست و کلاً باید مدیا‌های طولانی و فرمت‌‌های این چنینی را برای امروز باز تعریف کنیم.

ناگفته‌هایی از زندگی یک خواننده ایرانی

خبرگزاری فارس: «سیدمحمد معتمدی» زادهٔ ۲ مهر ۱۳۵۷، خواننده ایرانی است. او دانش‌آموخته رشته کارگردانی است. معلم آواز او حمیدرضا نوربخش بوده‌ است. او فراگیری آواز و همچنین ساز نِی را به صورت خودآموز از سنین نوجوانی آغاز کرد. از سال ۱۳۷۶ شروع به فراگیری شیوه آواز نزد حمیدرضا نوربخش کرد. او همچنین به سبب علاقه‌ای که به مکتب آواز اصفهان داشت، همزمان به تمرین و الگوبرداری از آواز اساتیدی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری پرداخت و در این مسیر از راهنمایی استادانی چون مرحوم دکتر حسین عمومی و علی‌اصغر شاه‌زیدی استفاده کرد. او تاکنون با گروه‌های متعددی فعالیت داشته که از جمله آنها می‌توان به گروه خورشید (مجید درخشانی)، همنوازان شیدا (محمدرضا لطفی)، ارکستر ملی ایران (فرهاد فخرالدینی)، هم آوایان (حسین علیزاده) و گروه ادیب (که خود وی پایه‌گذار آن است) اشاره کرد.

معتمدی در سال ۲۰۱۳ میلادی از سوی رادیو دولتی فرانسه به عنوان خواننده برگزیده سال انتخاب شد و جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ را دریافت کرد.

چندی پیش محمد معتمدی آلبوم «حالا که می‌روی» را با همکاری موسسه مأوا منتشر کرد که با استقبالی کم‌نظیر از سوی مخاطبان مواجه شد و همین دستمایه‌ای برای برگزاری کنسرت‌هایی شد که با استقبال بسیاری روبرو شد. این کنسرت که در تالار بزرگ وزارت کشور در شهر تهران با استقبالی پرشکوه برگزار شد در ادامه راهی شیراز شد و شاید به جرأت بتوان گفت که شیرازی‌ها از اجرای تهران هم بهتر و بیشتر استقبال کردند. حالا کنسرتی که اخیرا در شیراز برگزار شد به سبب همین استقبال کم‌نظیر تمدید شده و دیگر مشتاقان شیرازی که نتوانسته‌اند کنسرت «حالا که می‌روی» را ببینند مجال برای حضور در این رویداد، برای چهارشنبه بیستم آذرماه فراهم شده است.

در همین رابطه گفت‌وگویی با «محمد معتمدی» داشته‌ایم که به سوالات خبرنگار فارس پاسخ داد. بخش اول این گفتگو که بیشتر حول محور معضل مافیای موسیقی بود پیش‌تر تقدیم مخاطبین محترم و علاقمندان به هنر موسیقی شد حالا بخش دوم این گفتگو به ابعاد زندگی هنری این خواننده که بویژه در بین نسل جوان از اقبال ویژه‌ای برخوردار است و رابطه زندگی خانوادگی و زندگی حرفه‌ای او و برخی دیگر از مسائل و سوالاتی که بنابر اولویت‌های کلی مطرح شده، آمده است که در ادامه می‌خوانید:

جامعه امروزه پذیرای آواز نیست و کلاً باید مدیا‌های طولانی و فرمت‌‌های این چنینی را برای امروز باز تعریف کنیم

**نظر شما در مورد «آواز» که پیشانی موسیقی اصیل ایرانی محسوب می‌شود چیست؟ چرا وضعیت آواز بدین گونه‌ست که کمتر بدان پرداخته می‌شود و در مجموع برای احیاء آواز چه می‌توان کرد؟

-ببینید این که در واقع اقبال جامعه به آواز کمتر شده است، ربطی به کیفیت آواز ندارد آواز با کیفیت داریم از اساتید گذشته گرفته تا همکاران کنونی اما از نظر اجتماعی، جامعه الان مثل دهه شصت مهیای شنیدن آواز نیست.

**اگر همین الان یکی از همان آثار دهه شصت چاووش اگر الان منتشر بشود شما خودتان چه نمره‌ای به آن می‌دهید؟

- اگر همین الان یکی از همان آثار دهه شصت چاووش اگر الان منتشر بشود شما خودتان چه نمره‌ای به آن می‌دهید؟ در صورتی که آوازه همان آواز است اما جامعه امروزه پذیرای آواز نیست و کلاً مدیا‌های طولانی و این چنینی را باید فرمت‌شان را برای امروز باز تعریف کنیم. مثلاً باید این آثار را کوتاهتر کرد و در بخش‌های کوتاه ارائه داد. باید از تکنیک‌ها و تحریرهای بدیع و نو استفاده کرد که به گوش شنونده تازگی داشته باشد.

باید همچنین از بسترهای موسیقی الکترونیک و ارکسترال در آن‌ها استفاده شود و نیز با انواع سازهای دیگر بستر سازی کنیم تا به گوش مخاطب امروز تازه و نو بیاید و اگر عین همان که در مکتب حفظ و اشاعه موسیقی در دهه ۶۰ بوده و در آن دهه با اقبال مواجه شد حتی در دهه قبل از خود آنها یعنی در دهه پنجاه نیز با با استقبال مواجه نشد چرا که در آن زمان موسیقی‌های مختلف بود و در دهه شصت تنها یک نوع موسیقی ارائه می‌شد اینستاگرام هم نبود سرکسی هم در گوشی نبود.

در واقع این نوع موسیقی دهه شصت جریان ساز شد و به فرصت خوب و طلایی برای موزیسین‌های آن دوره تبدیل شد که در سایه شرایط فرهنگی و اجتماعی آن موقع توانستند آواز را به بهترین شکل ممکن در جامعه ارائه کنند اما امروز این شرایط مهیا نیست و این یک انتظار بیهوده و غیرواقعی است. کار هنرمند این است که فرهنگ و اصالت خود را برای شرایط روز باز تعریف کند و به نوعی می‌توان آن‌را اجتهاد نامید یعنی حکمی که در زمان‌های قبل بوده و باید ببینیم با توجه به زمان حال چگونه می‌توان آن را تفسیر و استفاده کرد و این کارکرد باید با توجه به اصول و ریشه‌ها صورت گیرد و کار هنرمند همین است.

**آیا حضور فرزندتان باربد در زندگی‌تان برنامه‌های کاری شما را محدود نکرده؟ همانطور که در ویدئوهایتان در اینستاگرام اوقات خوشی را که با فرزند دلبندتان می‌گذرانید و به اشتراک می‌گذارید بی‌شک زمانی که برای خانواده می‌گذارید بیش از گذشته است.

-۹۰ درصد زحمت فرزند با مادر است بلکه هم بیشتر از دوران بارداری گرفته تا زایمان و تا زمانی که بچه بزرگ شود همه به عهده مادر است من از این بابت که خدا این محبت را نصیب من کرده بسیار خوشحال و قدردان هستم از این بابت که می‌توانم مخلوقی به نام فرزند را در آغوش بگیرم آن را مدیون زحمات مادرش هستم و از او ممنون و متشکر هستم.

مخصوصاً برای ما که مدام مشغول کار و ضبط هستیم و زن در این مقطع بیشترین نیاز را به همسرش دارد نمی‌توانم بگویم تاثیر نداشته و نمی‌توانم هم اسمش را تاثیر منفی بگذارم. شاید من بیشتر وقت گذاشته‌ام ولی آن عشق و انگیزه و انرژی که به من داده و آن چیزی که گرفته‌ام صدها برابر ارزشمندتر از آن وقتی‌ست که من نتوانستم روی کارهایم بگذارم و به کارهایم اختصاص دهم. بزرگ‌ترین سرمایه زندگیم الان همین فربد یک ساله است. یک روز که او را نبینم مثل مرغ پرکنده می‌شوم

کار هنری اگر تک بعدی و تک نفره باشد به رکود می‌انجامد

**آیا همواره فعالیت هنری خود را مستقل پیش می برید یا هرازگاهی نیم نگاهی هم به فعالیت معدود خوانندگان مطرح و فعال این روزهای موسیقی دارید؟

-برای من، وجود همکاران دیگر یک فرصت برای رشد است. کار هنری اگر تک بعدی و تک نفره باشد به رکود می‌انجامد و آدم‌ها دیگر هیچ انگیزه‌ای برای رقابت کردن ندارند. البته متاسفانه رقابت‌ها امروزه نابرابر است ولی اینکه دوستان و همکاران و هم‌صنفان ما کار یا فعالیتی انجام می‌دهند چه از جنبه هنری و یا اقتصادی فعالیتشان خواهی نخواهی از همدیگر تاثیر می‌گیرند و طبیعتا چون همه آن‌ها با فعالیتی که انجام می‌دهند در حوزه کاری اثری که ایجاد می‌کنند باید خود را با اطراف تطبیق دهند و به اصطلاح خود را کُمپَتیبل یا سازگار با اطراف کنند.

من بر این اعتقاد دارم که اگر کسی نداند که در اطرافش چه اتفاقی می‌افتد نمی‌تواند درست هم سیاست‌گزاری کند. در واقع شاخصه‌هایی که یک هنرمند خوب دارد باید به وضع زمانه خود آگاه باشد که در جامعه‌اش چه اتفاقی می‌افتد و حتی باید از جریان‌های جهانی هنر اطلاع داشته باشد.

ما باید سراغ مطالب و محتواهای جدید برویم

**بسیاری از خوانندگان به محض رسیدن به شهرت که در پی آن به درآمد سرشار مالی نیز منتهی می‌شود، در هر مرحله‌ از آموزش و یادگیری که هستند رها می‌کنند، با توجه به اینکه هر هنرمندی در هر سطحی همواره نیازمند کسب دانش و تجربه اندوزی و توانمندسازی خود است، شما به چه میزان به این مقوله اهمیت می‌دهید؟

-کسانیکه در شرکت‌های فناوری کشورهای پیشرفته مشغول به کار هستند چنانچه یک سال از جریان رشد علمی رشته خود در جهان عقب بمانند دیگر به درد آن شرکت نمی‌خورند. حتی در برخی شرکت‌ها ۶ ماه یا ۳ ماه اگر جا بمانند دیگر برای آن شرکت کارایی نخواهند داشت. و چون جریان هنر یک جریان پویا و رو به جلو هست به هر حال اگر ما از جریان روز جا بمانیم دیگر نمی‌توانیم همپای جامعه‌مان حرکت کنیم و از جامعه عقب می‌مانیم. در صورتیکه هنرمند اتفاقا باید جلوتر از جامعه خودش باشد. تا یک مقطعی آثار قدما و گذشتگان آموزه‌های هنرمند است از یک جایی به بعد نوع آموزه‌ها فرق می‌کند ولی در اصل اینکه باید بیاموزی هیچ شکی نیست. حتی یک پزشک یا یک متخصص و تکنسین اگر علم خود را به روز نکند و مدام در کنار کار خود مساله آموزش را نداشته باشد قطعا جا خواهند ماند.

ما مثلا به عنوان هنرمند اگر تا یک سنی ردیف طاهرزاده، دوامی یا میرزا عبداله را کار می‌کردیم و این‌ها را حفظ شده‌ایم این به معنای بسته شدن این پرونده نیست این بدین معناست که ما باید سراغ چیزها و مطالب و محتواهای جدید برویم. ما باید خود را با جریان سیال و پویای هنر همراه کنیم و حتی جلوتر از جریان روز پیش برویم. شما اگر بدانید در جامعه‌تان چه اتفاقی می‌افتد می‌توانید به نوعی برنامه‌ریزی کنید که آن ذهنیتی که دارید، جلوتر از جامعه برنامه‌ریزی کنید و اینجا جامعه‌س که به دنبال شما می‌آید در این صورت شما هنرمند جریان‌ساز می‌شوید.

**آیا تا کنون برای ارسال اثری از خود به رویداد «گِرَمی» یا دیگر رویدادهای معتبر جهانی موسیقی اقدام کرده‌اید؟مادامیکه شما در رویداد مهمی چون دوله‌ویل پاریس بالاترین عنوان را بدست آوردید.

-من تقریبا از دوسال اخیر و از زمانیکه بچه‌دار شدیم برنامه‌هایم مخصوصا برنامه‌ها و رویدادهای خارجی‌ام تحت تاثیر قرار گرفته و کم شده است ولی از الان داریم برنامه‌ریزی می‌کنیم حضوری مجدد در فستیوال‌های خارجی داشته باشیم. چندین کنسرت‌گزار خارجی هم با ما جلساتی داشته‌اند و قرار است اجراهایی هم در کشورهای خارجی داشته باشیم. فکر می‌کنم برخی از برنامه‌ها و پروژه‌هایمان از اواسط سال ۲۰۱۹ شروع شوند.

فربد پسرم هروقت شدید ناآرام است و بی‌قراری می‌کند مادرش یکی از آهنگ‌های من با عنوان «آرام من» را برایش پخش می‌کند بچه کاملا آرام و ساکت می‌شود

**امروزه می‌بینیم بخصوص بسیاری از نوجوانان به خواننده‌هایی ابراز علاقه نشان می‌دهند که با سلیقه و فرهنگ شنیداری ما فاصله‌ها دارد و این فرهنگ موسیقایی به نظر از فرهنگ غالبی‌ست که جامعه امروزی بر آنان تحمیل کرده است. وظیفه شما برای شناساندن موسیقی فاخر و ارزشی مبتنی بر ادبیات فاخر ایرانی و محتوای فرهنگی ارزشی به چه شکلی می‌تواند نمود پیدا کند؟

-بچه‌ها را قبل از اینکه ما در حوزه موسیقی به آن‌ها آموزش و خط بدهیم اگر روی شخصیت و حتی روی نوع صحبت کردنشان کار کنیم به مراتب بهتر می‌توانند فرهنگ و هنر فاخر را درک و دنبال کنند. ما حتی اگر از یک سالگی بچه با او مانند یک انسان بالغ متشخص برخورد کنیم و این احترام در وجود بچه نهادینه بشود این احترام باعث می‌شود بچه به خود بقبولاند که من یک شخص محترم هستم. من جدی گرفته شده‌ام و بنابراین هرکاری نباید و نمی‌توانم انجام بدهم و هرنوع موسیقی نباید گوش بدهم.

به این روش بچه با یک حالتی از احترام و افتخار بزرگ می‌شود و خود انتخاب می‌کند که موسیقی‌ای در شان و شخصیت خود گوش کند و این تشخص در نوع لباس پوشیدن و برخورد با دیگران در او اثر می‌گذارد. و اتفاقا اگر ما شخصیت را در وجود بچه‌هایمان نهادینه کنیم، این اولین قدم برای انتخاب موسیقی خوب برای گوش دادن است.

من خودم در خانه موسیقی‌های مختلفی از قبیل ساز و آواز و موسیقی‌های ارکسترال پخش می‌کنم فرزند یک ساله‌ام واکنشی بسیار جدی به این نوع موسیقی‌ها نشان می‌دهد و اگر موسیقی‌ای که مناسب نباشد پخش شود خیلی به آن توجه نمی‌کند. ولی وقتی یک موسیقی خوب پخش می‌شود یا مثلا من یک آواز می‌خوانم بلافاصله بازی‌اش را قطع می‌کند و خوب تمرکز می‌کند و می‌خواهد خود را به منبع صدا برساند.

فربد پسرم هر وقت شدید ناآرام است و بی‌قراری می‌کند مادرش یکی از آهنگ‌های من با عنوان «آرام من» را برایش پخش می‌کند بچه کاملا آرام و ساکت می‌شود. انگار آبی را روی آتش می‌ریزید! و این برای خودم هم مایه تعجب است که چرا با این آهنگ خاص اینچنین واکنشی نشان می‌دهد و بلافاصله آرام می‌گیرد.

من در مجموع این کار بازخوانی را چیز بدی نمی‌دانم

**شما برخی آثار معروف قدیمی را بازخوانی کردید که اتفاقا با موفقیت و اقبال بسیار خوب نزد مخاطبین مواجه شد. در این مورد توضیح بفرمایید.

-من تعداد کارهایی که بازخوانی کرده‌ام اندک است لیکن چون زیاد شنیده شده و در موردش بحث شده شاید اینچنین تلقی شود که من به اصطلاح کار کاور یا بازخوانی زیاد انجام داده‌ام که در واقع اینچنین نیست. معدود کارهایی را هم که بازخوانی کرده‌ام عمدتا یا به خواست آهنگساز اثر بوده یا اگر آهنگسار در قید حیات نبوده به خواست خانواده‌شان بوده است. در برخی موارد مثلا در یک فیلم یا در یک سریال یک اثری با توجه به فیلمنامه می بایست خوانده می‌شده و آن را به من داده‌اند و خوانده‌ام.

برای نمونه من اثر «ایران ای سرای امید» را به خواست مرحوم استاد محمدرضا لطفی آهنگساز این اثر در سال ۸۶ خواندم. استاد لطفی از من خواستند که این اثر را بخوانم. من هم چون تعهد کاری به ایشان داشتم و هم شاگرد ایشان بودم و در مکتب ایشان تحصیل می‌کردم، روی صحنه رفتیم و آن اثر را اجرا کردیم.

یا آثار مرحوم «مجید وفادار» که خانواده ایشان تصمیم گرفتند یک آلبوم یادواره این آهنگساز و برای بزرگداشتش خلق کنند و از بنده خواستند آن را بخوانم که من هم با کمال افتخار خواندم. یا کارهای دیگر مثلا کارهایی که با استاد علیزاده اجرا کردیم یا مثلا برای فیلم سینمایی «سیانور» کاری از «ویگن» خواننده قدیمی موسیقی پاپ بازخوانی کردم آن هم به فراخور متن فیلم بود.

کما اینکه من در مجموع این کار بازخوانی را چیز بدی نمی‌دانم و اگر اثری هنری از یک بازه زمانی سی چهل ساله گذشت و در خاطرات مردم ثبت شد، این به عنوان بخشی از گنجینه فرهنگ و هنر ملی محسوب می‌شود و به این دلیل که ارتباط ما با ریشه‌هایمان قطع نشود این آثار باید با تنظیمات، صداها، سازها و ارکستراسیون‌های جدید و متنوع بازخوانی شوند. کما اینکه در موسیقی کلاسیک غربی چندین قرن است آثار بتهوون و موزارت و بقیه اجرا می‌شود و کاری بسیار پسندیده و جا افتاده است.

ما باید موسیقی که مبتنی بر ریشه‌های اصیل فرهنگی جامعه‌مان است را پیش ببریم ولی باید همزمان با ذائقه مخاطب امروزی نیز همخوانی داشته باشد

**چرا بسیاری از آثار امروزی خوانندگانی که موسیقی کلاسیک ایرانی را نمایندگی می‌کنند از جنبه فرم به موسیقی پاپ نزدیک شده است چه بسا آثاری که از همایون شجریان، سالار عقیلی و حتی شما آقای معتمدی می‌شنویم که بیشتر به موسیقی پاپ نزدیک است تا موسیقی به اصطلاح «سنتی». در این مورد توضیح بفرمایید.

-اولا آن موسیقی صرف سنتی که ما به آن موسیقی «حفظ و اشاعه» می‌گوییم، آن موسیقی‌ای نیست که به عنوان یک صنعت قابل درآمدزایی باشد. همه جای دنیا هم اگر اینچنین موسیقی داشته باشند یک نهاد تاسیس می‌شود یک سری اساتید استخدام می‌شوند که به یک سری دانشجو و موزیسین آن سیاق موسیقی اصیل را آموزش و انتقال دهند تا بدین گونه، آن موسیقی حفظ و اشاعه شود.

برای مثال در جمهوری آذربایجان همسر رئیس‌جمهور وظیفه دارد بنیادی به نام «بنیاد حیدر علی‌اف» را اداره کند. این بنیاد کارش حفظ و اشاعه موسیقی سنتی آذربایجان است و در آن هم به اساتید و هم به هنرجویان حقوق پرداخت می‌شود. و درآمدشان از راه این موسیقی تامین می‌شود ولی در کشور ما اینچنین نهادی وجود ندارد و هنرمند نمی‌تواند صرفا از این طریق امرار معاش کند.

ما باید موسیقی که مبتنی بر ریشه‌های اصیل فرهنگی جامعه‌مان است را پیش ببریم ولی باید همزمان با ذائقه مخاطب امروزی نیز همخوانی داشته باشد. برای نمونه موسیقی «گلها» در زمان خودش موسیقی سنتی محسوب نمی‌شده است ولی امروز برای ما موسیقی سنتی محسوب می‌شود. موسیقی «گلها» درست‌ترین موسیقی پاپ است بخاطر اینکه در یک زمانی به عنوان موسیقی عامه‌پسند لیکن مبتنی بر ریشه‌های ردیف دستگاهی خلق می‌شده است. مانند کاری که ما الان انجام می‌دهیم. برای مثال ما یک آلبوم به آهنگسازی «فرید سعادتمند» و شعر «محمدمهدی سیّار» و خوانندگی بنده با نام «حالا که می‌روی» خلق کرده‌ایم. خیلی از دوستان می‌گویند این اثر پاپ است. ولی نکته اینجاست که باید اصالت با نغمه‌ها باشد. نغمه یا ابوعطاست یا نواست یا شور یا دشتی است و اگر همین نغمه را با تار بنوازید می‌گویند آها این ابوعطاست ولی حالا که همین نغمه از تنظیمی به روز برخوردار شده می‌گویند پاپ است.

**در مورد حسایت‌هایتان برای انتخاب و گزینش اشعاری که در قطعات و آلبومهایتان داشته‌اید و بویژه در مورد اشعار زیبای آلبوم «حالا که می‌روی» توضیح بفرمایید.

-خوشبختانه ما از ابتدای خلق این آلبوم می‌دانستیم که شاعر تمام آلبوم آقای سیار است. آقای سیار هم شاعر توانایی‌ست هم ذهنیتی رو به جلو و پیشرویی در شعر معاصر امروزی دارد. یعنی نوع واژگانی که انتخاب می‌کند و نوع ترکیب‌هایی که کنار هم قرار می‌دهد و جنس کلامیکه استفاده می‌کند از فرم و شکلی بدیع برخوردار است و از قوت و قدرت خوبی هم برخودار است.

البته آلبوم از همان اول با مثلث من و آقای سعادتمند آهنگساز اثر و آقای سیار شاعر آغاز شد. مقوله انتخاب شعر برای خواننده یک اصل بسیار مهم است چراکه ساختمان اصلی یک کار باکلام و آوازی شعر است. و اگر شعر دارای ضعف و سستی باشد تمام اثر و ساختمان اثر سست و ضعیف خواهد بود. و خوشبختانه به نظرم سه عنصر و محور اصلی به درستی در کنار هم قرار گرفت و اثر نسبتا خوبی هم تولید شد.

برای اینکه بسیاری از جوانان و نوجوانان به ورطه انحراف فرهنگی نیافتند مجبوریم بگوییم خیلی از موسیقی‌های داخلی را گوش نکنند!

**در مورد مخاطبان موسیقی که اغلب نوجوان و جوان هستند و بواسطه دسترسی به اینترنت و فضای مجازی به بسیاری از موسیقی‌های به اصطلاح «اون وَرِ آبی» دسترسی دارند و جذب شده‌اند چه باید کرد و شما چگونه مخاطب‌هایتان را جذب و حفظ می‌کنید؟

-در دوره‌ای نماد موسیقی کم محتوا موسیقی به اصطلاح «اون وَرِ آبی» محسوب می‌شد. و می‌گفتند هرچه موسیقی اون ور آبی هست موسیقی کم محتوا و سطح پایین و نازل است و این طرف ما هرچه تولید می‌کنیم فاخر و با محتواست. ولی الان ما متاسفانه به جایی رسیده‌ایم که برای اینکه بسیاری از جوانان و نوجوانان به ورطه انحراف فرهنگی نیافتند مجبوریم بگوییم خیلی از موسیقی‌های داخلی را گوش نکنند!

البته صرف اینکه یک موزیسین یا خواننده داخل کشور کار نمی‌کند دلیل بر سطح پایین یا نازل بودن کارش نمی‌شود. هستند بسیار خواننده‌ها و آهنگسازانی با آثاری بسیار خوب که برای بنده واقعا قابل احترام هستند و در خارج از ایران کار و فعالیت هنری می‌کنند.

البته واقعا در دوره‌ای کارهای داخل واقعا خوب بوده ولی متاسفانه امروزه اینچنین نیست و بخش اعظم موسیقی به حال خور رها شده است. الان دیگر لزوما حتما آثار تولید داخل خوب نیستند حتی آثار دارای مجوزمان هم حتما و لزوما نمی‌توانیم بگوئیم همه خوب و فاخر و استاندارد هستند.

متاسفانه برای جوان امروزی که با فناوری موجود هرگونه محتوایی را که بخواهد می‌تواند در دسترس داشته باشد و به هر نوع رسانه‌ای دسترسی دارد، هیچ‌گونه فیلترینگ فیزیکی نمی‌توانیم به صورت موفق داشته باشیم که بخواهیم گوش این جوان را به صورت هدفمند تربیت کنیم.

بجز آموزش صحیح و سیاست‌گذاری صحیح برای تولید موسیقی خوب برای نسل جوان بهترین راه است. الان شما به یک جوان بگویید این موسیقی‌ها را گوش نده او در جواب می‌گوید پس من چه موسیقی‌ای گوش کنم؟ این‌ها برای من جذابیتی ندارد. و درست می‌گوید! ما باید موسیقی خوب، جذاب و با ریشه برای نسل جوان تولید کنیم در کنار آموزش درست.

دولت‌ها در جوامع باید امر آموزش و فرهنگسازی را عهده‌دار باشند و جامعه مدام به آموزش نیازمند است. متاسفانه ما در این حوزه کوتاهی کرده و درست آموزش نداده‌ایم. افراد ذی‌صلاح هنری فرهنگی نیز باید در امر آموزش کمک کنند. و در مجموع همه ما در این امر مقصر بوده‌ایم. چه آن‌ها که از هنر راستین خود دریغ کرده‌اند و چه آن‌ها که برای مثال اسپانسر یک گروه یا خواننده خاصی شده و جریانی پوچ و تهی از هنر را به شهرت و محبوبیت رسانده‌اند، همه ما در این امر سهیم هستیم.

**همکاری شما و همایون شجریان در اُپرای «شمس و مولانا» از استاد غریب‌پور یکی از کارهای موفق شما و همایون محسوب می‌شود که با بازخوردهای بسیار مثبتی هم مواجه شد. آیا احتمال همکاری مجدد شما و همایون شجریان در اثر یا آلبومی دیگر وجود دارد؟

-در مقوله موسیقی در سطح حرفه‌ای معمولا کارهای موسیقی هستند که مارا صدا می‌کنند. من خواننده تعیین نمی‌کنم با چه کسی کار کنم یا کار نکنم بلکه عواملی دیگر هستند که این مراتب را تعیین و برنامه‌ریزی می‌کنند. این جریان شکل‌گیری یک کار است که خود به تدریج آدم‌های مورد خودش را صدا می‌کند و گرد یک پروژه هنری جمع می‌کند. آینده هنری من هم به همین صورت است. شاید پروژه‌هایی باشند که من ندانم قرار است با چه کسانی کار کنم یا نکنم.

**علی رهبری آهنگساز و رهبر ارکستر سمفونیک از چهره‌های ایرانی شناخته شده در عرصه بین‌المللی است که هدایت بزرگ‌ترین ارکسترهای جهان را عهده‌دار بوده است. شنیده‌ایم اثری از ایشان با صدای شما برای شرکت جهانی «نکسوس» ضبط شده. در مورد آن توضیح بفرمایید.

-کارهایی که من با استاد علی رهبری انجام داده‌ام، بواسطه اینکه ایشان یکی از رهبران درجه یک جهانی هستند و اکثر ارکسترهای اروپایی برای ایشان احترام ویژه‌ای قائل هستند و هم مدیر هنری و هم رهبر بسیاری از ارکسترهای بزرگ جهان بوده‌اند ازینرو کار کردن با ایشان برای من افتخار بزرگی‌ست. هم از ایشان می‌آموزم هم برایم اعتبار است هم تجربه.

البته آثاری در این سطح آنچنان تخصصی و حرفه‌ای هستند که ما نمی‌توانیم از آن‌ها انتظار جذب مخاطب عام و پاپیولار داشته باشیم. این آثار در حوزه موسیقی کلاسیک و در رده جهانی از اعتبار بالایی برخوردار هستند.

«هنر برای همه» بزرگ‌ترین کار هنری‌ای بوده که من تا به حال انجام داده‌ام

**و آخرین سوال اینکه آیا شما تاکنون بزرگ‌ترین اثر هنری خود را انجام داده‌اید یا خیر و اگر نه، بزرگ‌ترین اثر هنری از دیدگاه شما باید دارای چه مشخصه‌هایی باشد؟

-من یک زمانی اینچنین افکاری داشتم که کارهای خیلی عجیب و غریب و بزرگ انجام بدهم ولی الان وقتی برمی‌گردم و به گذشته نگاه می‌کنم احساس می‌کنم به یک پختگی رسیده‌ام و احساس می‌کنم این تفکر یک مقدار بچه‌گانه بوده است. یک وقت‌هایی همان آوازهایی که من تکی خوانده‌ام یک بیت مثلا از یک مناجات که خوانده‌ام، گوش که می‌کنم فکر می‌کنم که همین شاید بزرگ‌ترین کار هنری من بوده است.

تا اینکه مثلا یک کنسرت صد هزار نفری در میدان آکروپولیس یونان اجرا کنیم! بستگی دارد آدم بزرگ بودن را چگونه تعریف کند. گاه در درون و ضمیر شما بزرگ شدن به گونه‌ای تعریف شده که در ذهن و ضمیر من به گونه‌ای دیگر تعریف شده است. الان که من به این سن و سال رسیده‌ام به نظر من کار بزرگ هنری تعریفش چیزی دیگری‌ست. شاید برای مثال پروژه «هنر برای همه» بزرگ‌ترین کار هنری‌ای بوده که من تا به حال انجام داده‌ام. همان کسی که هیچ گاه نتوانسته به کنسرت بیاید و حالا با خیال راحت به اتفاق تمام اعضای خانواده‌اش آمده و کنسرت من را بدون پرداخت هیچ گونه وجهی تماشا کرده این به نظر من بهترین و بزرگ‌ترین کار هنری من بوده و هیچ افتخاری با آن برابری نمی‌کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت