ناگفته‌های بازیگری که ۴ روز تا گردن در خاک فرو رفت! +عکس

کد خبر: 951484

ایفاگر شخصیت شهاب در مجموعه بوی باران از پیچ و خم‌های مسیر این حرفه گفت.

ناگفته‌های بازیگری که ۴ روز تا گردن در خاک فرو رفت! +عکس

جام جم: آسیب‌شناسی مسائل خانوادگی و اجتماعی از جمله اعتیاد و طلاق عاطفی و معضل مهاجران افغان درونمایه سریالی با نام «بوی باران» است که بیش از نیمی از آن روی آنتن شبکه اول رفته و در این مدت توانسته نگاه مخاطبان بسیاری را به خود معطوف کند. گرچه عده‌ای نیز واکنش‌های منفی نسبت به فیلمنامه این سریال دارند و ایراداتی به سریال وارد می‌دانند.

حامیان سریال معتقدند اگر قرار بود داستان سریال بوی باران بدون هیچ گونه تعلیق و کشش و ماجرا‌هایی از جمله قتل ساخته شود که درام به معنای واقعی شکل نمی‌گرفت. از این رو به گفته محمدرضا هاشمی بازیگر اصلی این سریال باید تا پایان صبوری کرد و از دیدن ادامه سریال و باز شدن گره‌های آن لذت برد.

محمدرضا هاشمی، ایفاگر شخصیت شهاب در این مجموعه در گفتگو با خبرنگار ما از پیچ و خم‌های مسیر این حرفه گفت و شخصیت خاص شهاب در فیلمنامه، همبازی شدن با بزرگان این حرفه و نکات مهم دیگری درباره این سریال که در ادامه می‌خوانید:

ناگفته‌های بازیگر ی که ۴ روزی که تا گردن در خاک فرو رفت! +عکس

شما در زمینه عمران تحصیل کرده‌اید. چطور شد وارد عرصه بازیگری شدید و جالب‌تر این‌که بیشتر در زمینه تئاتر فعالیت کردید تا تصویر؟ من خیلی سال بود ورزش می‌کردم و سوارکاری را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کردم. زمانی که نوجوان بودم، شرایط ورود به بازیگری با امروز خیلی تفاوت داشت. کلاس‌های بازیگری و نحوه ورود به این حرفه اصلا شبیه الان نبود. اما فکر می‌کنم اوج فیلم دیدن در دوران ما شکل گرفت که ویدئو تازه آمده بود. البته مادر من از آن دست فیلم‌بین‌های حرفه‌ای است و یکی از منتقدانی که خیلی قبولش دارم مادرم است. چون بسیار با دقت و حرفه‌ای فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا را تماشا و نقد می‌کند.

پس علاقه به بازیگری از همان دوران نوجوانی در وجود شما شکل گرفت؟ بله، زمانی که من سوارکاری می‌کردم، سریال «قصه‌های اردو» را در یک مجموعه‌ای تولید می‌کردند که من هم در آنجا به یک سری از بچه‌ها سوارکاری تعلیم می‌دادم. گروه به دنبال یک نوجوان برای نقش ترکمن بود که به من این نقش را پیشنهاد دادند. من هم به‌واسطه علاقه‌ای که به فیلم و این حرفه داشتم، آن نقش را بازی کردم. خاطرم هست اولین نمایشی را که در فرهنگسرای نیاوران اجرا کردیم من ۱۸ سال داشتم. آن روز‌ها اصلا سالن خصوصی و حتی پلاتو‌های تمرین وجود نداشت.

راه ورود به بازیگری هم خیلی سخت بود؛ بنابراین در دهه ۸۰ نحوه ورود من به بازیگری به این شکل و با بازی در تئاتر اتفاق افتاد. بعد از آن بود که سال‌ها در زمینه تئاتر فعالیت کردم و بعد وارد فضای دانشگاهی شدم و در موسسه کارنامه بازیگری را به صورت حرفه‌ای یاد گرفتم و تجربه کردم. در‌کنار آن بیش از ۷۰۰ جلد کتاب در این زمینه خواندم و مدام فیلم و سریال تماشا می‌کنم و نقد می‌خوانم و ۱۲ سال است که سعی کردم تجربیات بسیاری برای این کار کسب کنم. از جمله این‌که کارگاه بازیگری را در ایران و چند کشور دیگر گذراندم و این حرفه بسیار برایم جدی و جذاب است.

پس از آن هم که در چند سریال از جمله «سقوط آزاد» و «پازل» بازی کردید و ایفاگر نقش شهاب در بوی باران شدید؟ بله، چون به همان دلایلی که عرض کردم نحوه ورود به این حرفه سخت‌تر از امروز بود. به همین خاطر در تئاتر تجربیات بسیاری به دست آوردم و در چند کار سینمایی و تلویزیونی هم بازی کردم که وقتی الان به آن‌روز‌ها نگاه می‌کنم، به نظرم باید این تجربیات اتفاق می‌افتاد و این مسیر را طی می‌کردم. گرچه سخت بود، اما خیلی چیز‌ها یاد گرفتم. اما در طول این سال‌ها هیچ کدام از سریال‌هایی که بازی کردید، تا این حد مورد‌توجه قرار نگرفته بود و واکنش‌های متعددی را در پی نداشت. شاید یکی از دلایلش این باشد که تاکنون سریال طولانی مدت بازی نکرده بودم. به عنوان مثال سریال «سقوط آزاد» مناسبتی و هشت قسمتی بود و تا این حد سروصدا نکرده بود. خاطرم هست در آن دوران سریال‌هایی مثل «دلنوازان» خیلی پرسروصدا بود.

البته در کنار تعداد قسمت‌های بوی باران که بیشتر از سریال‌های دیگر بود، فکر می‌کنم تاکنون شخصیت خاصی مثل شهاب را بازی نکرده بودید؛ شخصیتی دو وجه پرخاشگر و عصبی دارد، ولی زمانی که با مادرش درددل می‌کند درست مثل یک پسربچه گریه می‌کند و خودش را بی‌پناه و درمانده می‌بیند. این شخصیت از همان ابتدا در فیلمنامه به همین شکل بود یا در ادامه تغییر کرد؟ روند شخصیت‌پردازی از ابتدا به همین شکل بود و تغییر تعداد قسمت‌ها روی این‌شخصیت تاثیری نگذاشت. همین جا باید عنوان کنم آقای نعمتی بزرگ‌ترین حق را به گردن من برای بازی در این سریال داشت. بعد از آن تهیه‌کننده و کارگردان خیلی به گردن من حق داشتند. از همان ابتدا آقای نعمتی به من گفت تو مناسب این نقش هستی. اما زمانی که وارد کار شدم با عباس ریاحی خیلی درباره این شخصیت صحبت و ایده‌پردازی می‌کردیم.

چون اگر قرار بود من این شخصیت را یکدست بازی کنم، شاید صرفا در پنج قسمت ابتدایی برای مخاطب جذاب بود و بعد جذابیتش را از دست می‌داد. فکر می‌کنم شخصیت آدم‌ها بیشتر خاکستری است و براساس شرایط و موقعیت‌ها، واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهد. اتفاقا شاید یکی از دلایلی که باعث شد عده‌ای به کار نقد داشته باشند این باشد که در ملودرام قهرمان و ضدقهرمان وجود دارد. اما در این سریال شخصیت‌ها اغلب خاکستری هستند.

یعنی شما شخصیت خوب را می‌بینی، اما ممکن است در صحنه‌ای، برخوردی از همان شخص ببینی که با شخصیت قبلی او مغایرت داشته باشد و همین کار را جذاب می‌کند. از طرفی دست بازیگر هم در تلویزیون برای نقش ضدقهرمان بازتر است و همین نکته هم برای هر بازیگری جذاب است. چون می‌تواند موقعیت‌هایی را نشان بدهد که بیننده بیشتر با آن شخصیت همذات‌پنداری کند. اتفاقا خیلی‌ها به مرگ و قتل بسیاری از شخصیت‌ها ایراد داشتند که باید بگویم به هر حال در همه سریال‌های موفق دنیا هم ممکن است این اتفاق بیفتد.

معمولا در فضای مجازی و برخوردی که با مردم داشتید، نظر مردم درباره شهاب و سریال چه بود و چه نکاتی را مدنظر داشتند؟ بیشتر درباره فیلمنامه و کارگردانی صحبت می‌کنند و خوشبختانه با بازیگر‌ها همذات‌پنداری کرده‌اند و نکته مهمی که برای من هم خیلی جالب و عجیب بود این است که مخاطبان تلویزیون به قدری هوشمند و فهیم هستند که مرز و حدی را بین نقش و شخصیت واقعی بازیگر قائل می‌شوند و این موضوع را می‌توان در برخوردهایشان کاملا احساس کرد. چون یادم هست که در سال‌ها و شاید در دهه‌های گذشته بعضا چه برخورد‌هایی با بازیگران نقش‌های مثبت و منفی داشتند و تصور می‌کردند شخصیت حقیقی بازیگران هم درست مثل نقش‌هایی است که بازی می‌کنند.

در سریال ما خوشبختانه مخاطبان شخصیت‌ها را در داستان باور کرده و همذات‌پنداری می‌کنند. البته من به همه نظرات احترام می‌گذارم و می‌پذیرم و اتفاقا از برخی نقد‌ها درباره شخصیت شهاب خوشحال می‌شوم. به عنوان مثال، عده‌ای می‌گفتند از شهاب متنفرند، اما به من اظهار لطف می‌کردند که این برای من خیلی با اهمیت است. این‌که می‌پذیرند شخصیت من بسیار با شهاب متفاوت است. عده‌ای هم هستند که به‌هرحال نقد‌های غیرمنصفانه‌ای دارند که من از همین جا به این عزیزان می‌گویم تا پایان صبوری کنید تا پاسخ سوالاتتان را دریافت کنید. چون همه گره‌ها تا پایان سریال باز می‌شود و هیچ نکته مبهمی باقی نمی‌ماند.

درباره چند وجهی بودن شخصیت شهاب و بازی در قالب چنین نقشی بگویید و سختی‌هایی که یک بازیگر برای رسیدن به چنین نقش‌هایی دارد؟ من درباره شهاب همیشه یک جمله‌ای را می‌گویم. این‌که بارزترین شخصیت شهاب ره‌گم‌کردگی اوست. از یک جایی به بعد راهش را گم کرده است. چون بیش از ظرفیتش پول در اختیار داشته و بیش از حد از جانب مادرش حمایت شده و روی اشتباهاتش با حس مادرانه سرپوش گذاشته است. همین موارد باعث شده تا روی شخصیت این نقش تاثیرات منفی بگذارد و همین مساله باعث باورپذیری آن می‌شود. چون در زندگی حقیقی هم ممکن است یک جوان در چنین موقعیت‌هایی قرار بگیرد و مثل شهاب راهش را گم کند.جالب‌تر این‌که همزمان با این سریال من سر دو کار تئاتر هم بودم و می‌توانم بگویم همزمان سه شخصیت متفاوت را بازی می‌کردم.

پس شرایط خاصی هنگام بازی در بوی باران داشتید؟ بله ما در سرمای سخت زمستان سکانس‌های عروسی شهاب و فرشته را در ساعت ۲۱ در باغی در فرحزاد گرفتیم و جزو سکانس‌های بسیار سخت کار بود. همزمان من سر اجرای تئاتر و کار آقای مؤتمن هم بودم. یکی از سختی‌های کار بازیگری همین است که از یک جایی به بعد بازیگر شخصیت خودش را گم می‌کند و واکنش‌هایش درست شبیه واکنش نقش‌هایی است که بازی می‌کند. اتفاقی که برای من هم افتاد و در مقطعی ناراحتی و عصبانیتم شبیه شخصیت‌هایی شده بود که بازی می‌کردم.

از طرفی این‌که اصلا شبیه نقشی که بازی می‌کنی هم نباشی، کار سختی است. مثل شخصیت شهاب که خیلی خیلی با من متفاوت است. البته شهاب سکانس‌های سخت دیگری هم در سریال داشت که من برای بازی در آن‌ها خیلی تلاش کردم. مثل سکانس قطع شدن انگشت پایش یا تا گردن در خاک فرورفته بود که البته به خاطر این‌که مخاطبان تلویزیون ممکن است از هر سن و سالی باشد، کمی تعدیل شده بود.

من چهار روز تا گردن در خاک فرومی‌رفتم برای این سکانس‌ها خیلی زحمت کشیدم. اما خب هنگام پخش کمی تعدیل شد که به هر حال باید به تلویزیون حق داد. چون واقعا برخی صحنه‌ها برای بچه‌ها مناسب نیست و با توجه به این‌که سریال در تابستان پخش می‌شود و بچه‌ها هم ناخودآگاه می‌بینند، تلویزیون ناچار بود این صحنه‌ها را تعدیل کند.

با وجود سختی‌هایی که در این کار داشتید، فکر می‌کنم همبازی شدن و سکانس مشترک داشتن با بازیگرانی، چون آقای کیانیان و خانم نونهالی باید به قدری جذاب باشد که از سختی کار بکاهد. این طور نیست؟ آرزو می‌کنم همه جوان‌هایی که وارد این حرفه می‌شوند با استاد کیانیان و خانم نونهالی کار کنند. چون هر روز در کنار این استادان بودن درست مثل کلاس درس است. جذاب‌ترین بخش این سریال برای من وجود این دو عزیز بود. البته همه بازیگران سریال خوب بودند، اما این دو جزو استادان درجه یک در این حرفه هستند که من در این سریال کنارشان بودم و دوست دارم باز هم همکاری با این عزیزان را تجربه کنم.

بازیگران بسیار توانمندی هستند. خیلی‌ها تلویزیون را هنوز به نام ناتاشای سریال «خواب و بیدار» می‌شناسند و خیلی از نقش‌های بزرگ سینما را به نام رضا کیانیان. خاطرم هست رابطه مادر فرزندی را خیلی زود با خانم نونهالی ایجاد کردیم. به نظرم بازیگر فوق‌العاده‌ای است که با همه وجود و احساسش بازی می‌کند. در مورد آقای کیانیان هم باید بگویم وقتی در نخستین سکانس مشترک ایشان را دیدم، یکباره ناخودآگاه تمام شخصیت‌هایی که بازی کرده‌اند و من از دیدن بازی‌شان لذت بردم، مقابل چشمانم آمد و محو ایشان شدم. به نظر من بازیگر باید تمام وجودش را وقف بازی کند و این دو عزیز واقعا این‌گونه هستند که نقش‌هایشان ماندگار می‌شود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت