فرار از مناسک و نوستالژی: دوره کتاب‌های کاغذی گذشته است

کد خبر: 938061

این روز‌ها نمایشگاه کتاب برگزار می‌شود که به سنت همه نمایشگاه‌ها باید فرصتی برای تعامل میان تولید کننده‌ها و معرفی محصولات به مصرف‌کننده‌ها باشد، اما به «بازار» و «حراجی» تبدیل شده و با خودش عادت بازارگردی - شبیه به بازارگردی اواخر اسفند - را هم به ارمغان آورده. همه هم می‌دانیم که در کنار کتاب‌فروشی بازار غذاهایِ فوری هم رونق خوبی پیدا می‌کند. نمایشگاه کتاب ما کارکرد چند گانه دارد، بازاری است که تفرج‌گاه شده و تماشا هم هست و البته، فست‌فود خوبی هم دارد!

فرار از مناسک و نوستالژی: دوره کتاب‌های کاغذی گذشته است

پایگاه خبری تحلیلی فردا؛ مجتبی دانشطلب: این روز‌ها نمایشگاه کتاب برگزار می‌شود که به سنت همه نمایشگاه‌ها باید فرصتی برای تعامل میان تولید کننده‌ها و معرفی محصولات به مصرف‌کننده‌ها باشد، اما به «بازار» و «حراجی» تبدیل شده و با خودش عادت بازارگردی - شبیه به بازارگردی اواخر اسفند - را هم به ارمغان آورده. همه هم می‌دانیم که در کنار کتاب‌فروشی بازار غذاهایِ فوری هم رونق خوبی پیدا می‌کند. نمایشگاه کتاب ما کارکرد چند گانه دارد، بازاری است که تفرج‌گاه شده و تماشا هم هست و البته، فست‌فود خوبی هم دارد!

سال‌ها پیش مطلبی نوشته بودم با این اشاره که ویژگی مناسکی در زندگی ما پررنگ شده یعنی خیلی از اموری را که حق‌شان نیست تبدیل به سنت و آیین می‌کنیم؛ از هجوم دستجمعی به شمال در هر تعطیلات چند روزه گرفته تا نحوه شرکت‌مان در انتخابات و تبلیغاتش یا جشنواره فیلم فجر و حقیقت و حتی همین نمایشگاه کتاب. در همه این‌ها مثل شرکت در مناسک رفتار می‌کنیم نه آنطور که شایسته است به تناسب حال و سلیقه یا نیاز‌های خودمان.

ویژگی بارز مناسکی شدن این است که در ناخودآگاهمان احساس می‌کنیم اگر در آن شور دستجمعی شرکت نکنیم چیز مهمی را از دست داده‌ایم. به خصوص وقتی که در اطرافمان دائم دربارۀ آن مناسک حرف می‌زنند احساس عقب افتادن از دیگران بهمان دست می‌دهد، پس تا در آن شرکت نکنیم دلمان آرام نمی‌گیرد و حتی اگر بعدش احساس بی‌فایدگی یا خستگی و تاسف کنیم در نوبت بعد به سادگی این احساس را از یاد می‌بریم.

خیلی‌هایمان صفی از کتاب‌های نخوانده داریم که هنوز سراغ‌شان نرفته‌ایم و در برنامه‌مان است که در اولین فرصت بخوانیم‌شان، اما اردیبهشت که می‌شود باز هوس نمایشگاه رفتن به سرمان می‌زند و با کتاب‌هایی که به انتهای صف اضافه می‌شوند برمی‌گردیم. چند روزی هیجان‌زده با خریدهایمان سرگرم می‌شویم، اما چون کتاب خواندن حوصله می‌خواهد نه هیجان زود سرد می‌شویم و به وضعیت گذشته‌مان بازمی‌گردیم.

نمایشگاه کتاب برای بسیاری از ما مناسکی شده و نمی‌توانیم بر حرص شرکت در آن غلبه کنیم، بی‌اختیار می‌شویم و می‌رویم تا بعد از چند ساعت گردشِ بی‌هدف در راهرو‌های شلوغ هم به جیب خودمان ضرر‌های گاه سنگین بزنیم و هم تعداد بیشتری درخت را به شکل کاغذ‌های مجلد در قفسه‌های خانه‌مان انبار کنیم. آسیب رساندن به دستگاه گوارشی با خوردن فست‌فود‌هایی که جزو واجبات نمایشگاه شده را هم نباید از قلم بیاندازیم.

اینجا نمی‌خواهم وارد بحث صنعت کاغذ و چاپ شوم که چه زیان‌هایی به طبیعت زده و چقدر از محو شدن جنگل‌ها را مدیون این صنعت خوش‌قیافه و ظاهرا پاکیزه، اما به شدت متجاوز و مخرب هستیم. ترمیم نگاه به «صنعت کاغذ» که از بسته‌بندی و تبلیغات گرفته تا روزنامه و مجله و کتاب گسترده شده بحث پر دامنه‌ای می‌طلبد، اما اجمالا انگار بسیاری‌مان خیلی بدیهی می‌دانیم که هر کتابی از درخت بهتر است و جنگل «باید» برای کتاب ساختن قطع شود.

دوستی دارم که رمان‌های بلند و چند جلدی را روی گوشی می‌خواند و در برابرش دوست دیگری که خواندن جز از روی کاغذ را تحقیر می‌کند و حتی به کسانی که نسخه‌های الکترونیکی را تبلیغ و معرفی می‌کنند به شوخی و جدی ناسزا می‌گوید. این دعوای «کاغذی یا مجازی» با فراگیر شدن استفاده از گوشی‌های هوشمند بالا گرفته و حالا با بحرانی شدن اقتصادمان و گران شدن یکبارۀ کاغذ شدیدتر هم خواهد شد.

کتاب‌ها در نسخه‌های مجازی می‌توانند با قیمت بسیار پایین‌تری عرضه شوند، چون سلسله‌ای از عوامل گرانی کتاب یعنی هزینه کاغذ و ناشر و پخش کننده و واسطه و فروشنده را حذف می‌کنند و رابطه اقتصادی تقریبا به شکل «از تولید به مصرف» درمی‌آید. نویسنده می‌تواند با کمترین فاصله تولیدش را به دست خواننده برساند و او با کمترین دردسر پول را به حساب فرد شایسته بریزد، در حالی که سود بیشتری نصیبش می‌کند.

بهترین کارکرد فناوری حذف واسطه‌های مضر است و در کتاب الکترونیکی این ویژگی به اوج می‌رسد. اگر نویسنده خودش ناشر باشد و در فضایی امن و شبیه به شبکه اجتماعی بتواند اثر خودش را برای فروش عرضه کند و امتیاز و نظر هم بگیرد عملا همه واسطه‌ها - حتی ناشر - حذف خواهند شد. البته هنوز با چنین امکانی فاصله داریم، اما تجربه نشان داده نیروی فناوری خود به خود چنین مسیر‌هایی را باز خواهد کرد. ‌ می‌گویند خواندن از روی صفحه الکترونیکی برای چشم ضرر دارد یا همه کاغذ‌ها هم از درخت تهیه نمی‌شوند و مثلا از تفاله نیشکر یا حتی سنگ هم کاغذ درست می‌کنند. این‌ها همه‌شان درست است، اما بیشتر شبیه بهانه آوردن برای فرار از تن دادن به دگرگونی به نظر می‌رسند. خواندن از روی کاغذ هم برای چشم کاملا بی‌ضرر نیست و فارغ از از اینکه تولید انواع کاغذ چه هزینه‌هایی دارد هنوز درخت اصلی‌ترین منبع تولید کاغذ به شمار می‌رود.

کارتن Rascal the Raccoon که در ایران به اسم «رامکال» شناخته شده را احتمالا همه در خاطر دارند. استرلینگ‌ها همسایه گاری‌سواری داشتند که اصرار داشت اسبش بهتر از خودروی همشهری تازه به دوران رسیده‌شان است و آنقدر مطمئن بود که حاضر شد مسابقه بدهد! هر چند آن خودرو گونه ابتدایی از نژاد خودش بود، اما گاری طبیعتا باخت. این بازیِ سرنوشت ابزار‌ها است و با دلبستگی یا نوستالژی هم نمی‌توان در برابرش پایداری کرد، چون قطعا جواب نمی‌دهد.

اینجا اشاره به آن تمثیلی که در سیاست مشهور شد و جنبه طنزآمیز هم پیدا کرد بی‌جا نیست که زیدی گفته بود: اسب هنوز هست و بعضی از مردم هنوز اسب سوار می‌شوند، اما «دوره اسب‌سواری» گذشته است. در ابزار‌های رسانه‌ای هم همین اتفاق می‌افتد و سرنوشت رادیو و روزنامه تکرار خواهد شد. زمانی بیشتر مردمان غربی در مترو روزنامه به دست بودند و حالا گوشی به دست یا هدفون به گوش‌اند. روشن است که جلوی مسابقه ابزار‌ها را نمی‌شود گرفت.

نیروی نوستالژی هم، اما قدرتمند است و جامعه ما هم دلخوشی زیادی به خاطرات و عادت‌ها دارد و به سختی تن به تغییر می‌دهد، بنابراین دعوای «کاغذی یا مجازی» ادامه خواهد داشت، منتها با قاطعیت می‌توان گفت که اقتصاد کتاب دیگر مثل سابق نخواهد بود. پس خریدار هم باید خودش را آماده دگرگونی کند و از آن مهم‌تر سیاستمدار‌ها که دیگر برای امری که دوره‌اش گذشته مایه نگذارند و به جایش برای تسهیل آیندۀ محتوم برنا‌مه بریزند.

کتاب در نسخه کاغذی حتما جایگاه خودش را خواهد داشت، اما دامنه‌اش کوچک‌تر خواهد شد. تا همین حالا هم اینترنت ثابت کرده که حتی به جای اصطلاح مطالعه بهتر است تعامل با منابع اطلاعاتی را به کار ببریم. علاوه بر کوتاه شدن متن‌ها و از رونق افتادن روده‌درازی، سرعت خواندن و دستیابی به اطلاعات افزایش پیدا کرده و نسخه‌های دیجیتالی با امکاناتی مثل جستجو و اشغال نکردن فضای فیزیکی کتاب کاغذی را ابزاری کُند و پردردسر نشان می‌دهند.

با رفتار مناسکی یا نوستالژیک شاید بتوانیم لذت بیشتری از زندگی ببریم، اما آن قدمی را که همیشه عقبیم و همواره خودمان را به خاطرش سرزنش می‌کنیم - و اتفاقا در کتاب‌ها دنبال چاره‌اش می‌گردیم! - باز عقب خواهیم ماند. نسخه کاغذی کتاب مجموعه‌ای از هزینه‌های اقتصادی، خسارت طبیعی، دشواری نگهداری و جابجایی و انبار شدن و اسراف را با خود دارد، اما بسیاری از ما هنوز در دل کندن از آن دچار تردیدیم، شاید، چون مثل گذشته‌ها با «دل» مان فکر می‌کنیم و نه با «عقل» مان.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت