جهانبخش سلطانی: مافیای سینما نمی‎گذارند به من کار برسد

کد خبر: 913593

جهانبخش سلطانی ترجیح می‎دهد در کار‌های تئاتری و تلویزیونی خود، دست روی نقاط ضعف بگذارد و از مشکلات مردم سخن به میان آورد، مشکلاتی که اعتقاد دارد بر زبان آوردن آن، وظیفه هنرمندان کشور است.

جهانبخش سلطانی: مافیای سینما نمی‎گذارند به من کار برسد

خبرگزاری تسنیم: حرف‌ها دارد و دردو‌دل‌ها. گاهی با لهجه زیبای اصفهانی، یک تکه خاصی می‌اندازد، اما تهِ دلش، داستان آن بیت شعری است که می‌گوید خنده تلخ من از گریه غم‌انگیزتر است. روایت امروز جهانبخش سلطانی، روایت هنرمندی است که چند دهه از عمرش را صرف تعالی هنر کرده و اعتقاد دارد، به هر قیمتی نباید کار ساخت. هنرمندی که با کار‌های خوبش در فیلم‌هایی مثل سرنخ، قصه‌های مجید، یوسف پیامبر و ده‌ها کار دیگر، در ذهن مردم ماندگار شده و با تئاترش، اهالی تئاتر را همراه خود کرده است.

جهانبخش سلطانی بودن، خودش یک سبک خاص است؛ سبکی که حاضر است در دهه هفتم زندگی، با موی سپید از خاکِ صحنه، نمایشی بر روی صحنه ببرد که به قول خودش خیلی بیننده ندارد، اما از کار‌های خوب تلویزیونی چشم‌پوشی کند. سبکی که برای تعالی فرهنگ و هنر زادگاهش، حاضر می‌شود برترین سالن‌های تئاتر پایتخت را کنار بگذارد، و با دکورِ پشتِ وانت و تبلیغ پشت پراید با همسرش، میلیمتری بلیط بفروشد! سبکی که متعلق خودِ خودِ اوست...

سلطانی، اما گلایه دارد؛ به قول خودش، نه گلایه‌هایی از جنس نان و گیشه و فروش و بی‌توجهی به رفاهیات و مادیات. گلایه‌هایی از جنس محتوای تئاتر. از جنس بی‌توجهی به کار‌های خوب و از جنس دیده نشدن کار‌هایی که به مشکلات مردم اشاره دارد. اعتقادش بر این است که حوصله مردم برای دیدن کار‌های فاخر و بلند، کم شده، اما نباید به هر قیمتی، دست به کار‌های سطحی و سلبریتی‌محور برای فروش در گیشه‌های تئاتر زد. سلطانی اما، هنوز هم به طنز‌های فاخر سینما اعتقاد دارد و می‌گوید، باید برای خنداندن مردم کار ساخت، اما نه کار‌های سطحی و لهو و لعب!

جهانبخش سلطانی معرف حضور همه است هنرمندی که با لهجه شیرین اصفهانی در سریال "سرنخ" هنوز در ذهن‌ها مانده و حتی آقای ناظم قصه‌های مجید، نقش‌های متفاوت در ژانر‌های متفاوتی که این هنرمند در هر کدام خوش درخشید و این نشان از توانایی ایفای وی در نقش‌های مختلف است.

حالا این هنرمند اصفهان آمده تا در شهر خود یک نمایش ارزشی و معنایی را به روی صحنه ببرد که به قول خودش اتفاقی خوش رخ دهد، نمایشی که درد‌ها و رنج‌های یک استادی را روایت می‌کند که از قضا تدریس تئاتر دارد و همین آدم، قهرمان قصه این نمایش است. هنرمندی که سلطانی رنج‌هایش را به تصویر می‌کشد.

این هنرمند نمایش "دلشوره‌" را به شهر و زادگاه خودش آورد تا اگر قرار باشد این نمایش معنایی و فاخر دیده شود چه کسی بهتر از مردم شهر خودش؟ این نمایش روز‌های زیادی است که در مجموعه فرهنگی هنری فرشچیان در حال اجرا بود، اما به گفته سلطانی دریغ از حمایت نهاد‌های هنری و فرهنگی، اجرا‌هایی که به گفته خودش تنها صندلی‌های وسط سالن پر می‌شود.

چرا؟ وی به این چرا پاسخ‌هایی داد، پاسخ‌هایی که همه در قالب درد و دل باقی ماند. نمایشی که ۲۰ سال پیش مردم برای دیدنش صف می‌کشیدن و به قول خودش "قیامت می‌شد".

جهانبخش سلطانی از تئاتر، سینما و تلویزیون و باندبازی مافیایی سینمای ایران گفت که در این گفتگو به آن‌ها اشاره شده است. در ادامه متن گفت‌وگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با جهانبخش سلطانی، بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون را می‌خوانید.

تسنیم: از نمایش "دلشوره" بگوئید، این نمایش چه موضوعی را دنبال می‌کند؟

جهانبخش سلطانی: نمایش دلشوره یعنی "زندگی آبتنی در چشمه اکنون است"، این نمایش ۲۰ سال پیش در جشنواره سراسری دانشجویان کشور رتبه نخست را کسب کرد، زیرا بستر و زمینه‌ای برای تمام رخداد‌های اقتصای، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و هنری است و من آن را به روز کردم. دلشوره درد تمام هنرمندان و حدیث نفس تمام من و شما و همه مردم همیشه در صحنه است.

"دلشوره" قصه‌ی استادی را روایت می‌کند که دکترای تئاتر دارد و تئاتر تدریس می‌کند، برادر همسرش از رفاه‌طلبان است و سعی در کشاندن وی به بازار و کسب کار دلار، ارز و سکه دارد. این فرد معتقد است فرد باید خودش را به‌روز کند که به‌روز بودن برای او یعنی دروغ گفتن، تقلب، فریب و نگاه کاسب کارانه؛ در واقع تقابل سمت و سوی غیرهنری و فرهنگی دو جهان بینی صف آرایی شده است.

قهرمان داستان، چون رسالت هنرمند در وصف خرد، عشق، امید و معرفت است پای آرمان‌هایش می‌ایستد و پیروز می‌شود ما رنج مردم را در ترامپ‌های بومی که هر جایی از مملکت قرار دارند انتقال می‌دهیم.

کسانی که سعی دارند از فرصت اقتصادی نهایت سوء استفاده را برده و از دیدگاه غیر قانونی در نهایت آرامش خود را در تداوم رنج جامعه ادامه دهند. قصه ما حدیث نفس مردم به راستی و درستی زندگی می‌کنند و به باج گیر‌ها باج نمی‌دهند را روایت می‌کند و حدیث نفس هنرمندان را قصه دلشوره دارد در سمت و سوی سلامتی جامعه خودش و حتی سخنرانی برای او گذاشتیم که می‌گوید زندگی خیلی سخت و مشکل است، ولی سختی‌ها نباید کاری کند که آدم تفاله فرهنگی شود و به سمت فریب و تزویر نگاه کاسب کارانه غیر اخلاقی برود.

در واقع نمایش "دلشوره" حدیث نفس یک خانواده محترم است که با عشق وامید زندگی می‌کنند و یک نگاه غیر فرهنگی قصد دارد آن‌ها را به سمت دیگر بکشاند و این هنرمند آخرین حقوقش را که می‌گیرد می‌گذارد داخل دهان شخص و می‌گوید بخور ببینم کی سیر می‌شوی کرکس!

تسنیم: گفته می‌شود این نمایشنامه به نوعی روایت رنج‌های زندگی هنری شماست، این شنیده درست است؟

جهانبخش سلطانی: تا حدودی بله همینطور است، کسانی که به سن و سال من بودند و به سختی کار می‌کردند چه در گذشته و حال این می‌تواند بستری ایجاد کند و پیامی از زبان رنج هنرمندان کشور باشد و در این بستر همه را دعوت به عشق و امید کند.

به ما می‌گویند اگر تئاتر کمدی است ما بیایم و تماشا کنیم، بد نیست آدم بخندد، اما اینکه با کی بخندد؟ به چی بخندد؟ چگونه بخندد؟ در این نمایش مردم می‌خندند، اما با تفکر و خردورزی می‌خندد، زیرا دشمن خودشان که دشمن بومی را می‌بینند، ترامپ بومی کشور توسط فعالیت‌های یک هنرمند با دانش شکافته و درونش هویدا می‌شود.

تسنیم: به نظر می‌رسد در حال حاضر بیشتر هنرمندان و کارگردانان تئاتر مانند شما دغدغه فرهنگی و اینکه به سمت تئاتر‌های معنایی و محتوایی بروند را ندارند، به نظرتان دلیلش چیست؟ هنوز هم پس از گذر چندیدن دهه از زندگی حاضرید در این عرصه این‌گونه فعالیت کنید؟

جهانبخش سلطانی: ببینید زبان هنرمند قهرمان نمایش دکترای تئاتر دارد همین را می‌گوید که هر کسی به عشق، اعتقاد و باوری که در رابطه به روند تعالی و ثبت شناسنامه جامعه خود دارد آگاه است، رسالت هنرمند دعوت به خردورزی، درد و رنج و حماسه است و گرنه خنده بر هر درد بی درمان دوا است.

مهم اینکه فقط نخندیم، تابع احساسات کاذب نشویم اهل تحقیق و پژوهش شویم در بستر زیبای هنر که هویت شناسنامه و لباس ما است. من ۴۰ فیلم بازی کردم، ۲۸ سریال ۳۰ تله فیلم. دوستان به همین دلیل دکترای هنر به من دادند و به دلیل رزومه من، هر جای دنیا هم بروم می‌گویند ایرانی است. چه بهتر که یک هنرمند، شخصی باشد که به هویت خودش افتخار کند و با فعالیت و مطالعه بتواند در سمت و سوی شناسنامه آگاهانه فعالیت کند.

تسنیم: نمایش "دلشوره" بر گرفته از مکتب هنری خاصی است؟

جهانبخش سلطانی: هنر انواع مختلف با مکتب‌های خودش دارد، اما ما این نمایش را از مکتب برتولت برشت، نویسنده و شاعر آلمانی که تئاتر حماسی مستقیم گوئی دارد اینکه نباید مردم را با نمایشنامه عاطفی روی مغز و تفکرشان آنچه را که می‌گوییم بپذیرند و باید آزاد باشند حتی اگر توانستند در تماشای آن تخمه هم بشکنند، آگاهانه قضاوت کنند و روند و بستر نمایش را خودشان کالبد شکافی کنند اثر می‌تواند موفق عمل کند و در اندازه خودش به مرور یک فرهنگ و تعالی را رقم بزند.

به همین دلیل این سبک را انتخاب کردیم در اصفهان ذائقه‌های مردم را عوض کرده‌اند و این عوض شدن ذائقه نه آگاهانه بلکه اقتصادی است. خیلی از افراد تئاتر کمیک نه طنز، طنز خیلی مشکل است، چون باید خیلی مطالعه داشته باشی تمایل دارند.

تسنیم: یعنی این چیزی که ما به عنوان تئاتر طنز می‌بینیم طنز نیست؟

جهانبخش سلطانی: نه. تئاتر طنز کار چخوف است باید دانش داشته باشی و تمام مکتب‌های قدیم و جدید ادبیات همه را اشراف داشته و از طنز سال‌ها رمان‌های قطور را مطالعه کرد. در همین نمایش طنز در سمت و سوی آگاهی به مسئولان فرهنگی یک مرز و بوم که در این طنز می‌گوید ببینید این فضا و نقطه اشکال‌دار در جامعه بوده که سعی در رفع آن کنید.

کمدی نیز انواع مختلف دارد کمدی روحوضی، خیابانی، کمدی صحنه، ولی این را نیز باید گفت که نان امرار معاش از گیشه است اگر نهاد‌هایی که وظایفشان در سمت و سوی خدمت هنر و هنرمند بود، از آن حمایت می‌کردند، شاید آن اتفاق کمتر می‌افتاد. اما وقتی هنرمند نانش از نمایش و صحنه باشد، طبیعی است که می‌خواهد مردم بیایند و گیشه پر شود.

به نظرم کار کردن در طنز خیلی دانش می‌خواهد و هر کسی جرات نمی‌کند سراغ طنز برود، زیرا هدف طنز تنها ایجاد خنده نیست. ۳۰ سال در دانشگاه آموزش تئاتر می‌دادم و در اصفهان و تهران زمانی که "روز واقعه" را با استاد بهرام بیضایی کار می‌کردیم، ۵۰ تئاتر در انقلاب و ۱۰۰ تئاتر قبل آن کار کردم و اعتقاد دارم که باید به جوان‌ها توجه نشان داد. جوان‌ها اهل توسعه، قلم هستند و باید بستری را آماده کرد تا حرف برای گفتن داشته باشند.

من برای این تئاتر خیلی سختی کشیدیم، اما وقتی وزارت ارشاد و حوزه هنری می‌گویند پول برای کارمندان خودمان هم نداریم، نمی‌شود خیلی انتظار داشت. البته کار ما به گونه‌ای نبود که هزینه زیاد بخواهد، بازیگرانی در این تئاتر هستند که به اندازه رنجشان قرارداد بستند.

تسنیم: به نظرتان حال تئاتر کشور و استان چطور است؟

جهانبخش سلطانی: حقیقت این است که تهران شیوه‌هایی یاد گرفته‌اند که مسئولان نیز به دنبال همین راه هستند. می‌روند اسپانسر و حامی مالی بگیرند، وقتی اسپانسر بگیرند سراغ بچه‌های اهل تئاتر نمی‌روند بلکه سراغ اهل دوربین می‌روند. به هر حال کسی که بازیگر سوپراستار سینما هست، فروش گیشه را افزایش می‌دهد. دو نفر سه نفر آن‌ها هم تئاتر به معنای واقعی روی صحنه نیستند و مانند من و شما فقط صحبت می‌کنند.

وقتی مردم از نزدیک هنرمندان سینما را روی صحنه می‌بینند و نفس به نفس کارشان را ملاحظه می‌کنند، علاقمندیشان به کار بیشتر می‌شود. یک تئاتر در تهران بود بلیط‌های روبروی سن ۲ میلیون بلیط‌های طرف دیگر یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به فروش می‌رفت که به نظرم این اقدام، آگاهانه به تئاتر ضربه می‌زند، زیرا تقدس تئاتر زیر سوال می‌رود، زیرا هنرمند که کاسب نیست.

بیشترین مضمون و پیام تئاتر ما این است که زیبا باشید و زیبا بیافرینید، ما در تئاتر بستر اصلی خدای زیبایی زیبا آفرین است و زیبا خلق کرد، زیرا ما نباید بگذاریم که عشق به خشم و محبت به کینه تبدیل شود. در تئاتر ما می‌گوید کسی که اهل دانش و قلم نمی‌گذارد عشق و زیبایی به خشم تبدیل شودچون این وظیفه خلیفه الهی است.

تسنیم: این نمایش با هزینه شخصی اجرا می‌شود؟

جهانبخش سلطانی: در تهران سالن چارسوق را گرفته بودم و می‌توانستم در سالن تئاتری که چشم و چراغ شهر در میدان، ولی عصر تهران است، کار کنم، اما ترجیح دادم که در شهر خودم کار کنم در آن شهر خواستم با اهالی تئاتر بومی تهران قرارداد ببندم تا فهمیدن از گیشه است و بودجه نداریم، فرار کردند.

برایشان تجربه بود با چهره‌هایی مانند ما که بازیگر واقعی تئاتر هستیم فروش نخواهیم کرد و دستمزد نمی‌توانیم بدهیم، به ارشاد و حوزه هنری نامه نوشتند که از من نهایت حمایت را انجام دهند، ولی ارشاد تنها کاری که کرد این بود که ۳ تا ۱۰ شب سالن هنر‌های زیبا را برای تمرین داد، خیلی رنج کشیدیم، زیرا کسی که قهرمان نمایش را آن‌گونه می‌بیند خودش ملموس و باور پذیر باشد برای مردم هر روز انتقال این پیام را بدهد.

ما هر روز یا دو روز یک بار در یک سالن اصفهان بودیم دکور پشت وانت بود و آن را به گونه‌ای انتخاب کردیم که اذیت نشویم دکور هم مثل ایما و اشاره است این آکواریوم هم معصومیت بچه‌های صحنه نمایش که می‌گویند ماهی‌ها آنقدر در سکوت آب می‌خورند تا غریبانه غرق می‌شوند (می‌خندد...) ما با مشکلات دست و پنچه نرم کردیم، اگر بخواهیم راستی آزمایی کنیم باید مثل قهرمان نمایش، حرف‌ها و کارهایمان شعار نشود.

به هر حال ذائقه مردم عوض شده چقدر خوب بود که این سالن پر می‌شد، ولی همیشه این ردیف وسط آن هم با یک رنج پرمی‌شود، ولی وقتی می‌آیند دوباره می‌آیند و می‌بینند که پر از مشکلات و اندوه بی پایان روی شانه‌های ما سنگینی می‌کند و در واقع مردم به اندوه بی پایان خود می‌خندند.

تسنیم: چقدر از نمایش شما حمایت شد؟

جهانبخش سلطانی: از نظر اقتصادی حمایت خاصی صورت نگرفت، اما همانطور که در تئاتر ما به آن اشاره شد سرمایه‌دار‌های داخلی که از رنج اقتصادی ضربه بیشتری نسبت به ترامپ آمریکا به کشور می‌زنند؛ می‌گویند دلار و تحریم شدیم و حقوق کارمندان نداریم.

تسنیم: چرا در زمینه تبلیغات شهری کمک خاصی به تئاتر صورت نگرفت؟

جهانبخش سلطانی: برای تبلیغات خیلی رنج کشیدیم باید سطح شهر را با دست‌های خالی پر کنیم و با پراید خودمان همراه با همسرم برای تبلیغ به سطح شهر رفتم. هزار بار جلوی مرا گرفته‌اند و می‌گویند «داری با پراید بازی می‌کنی؟ چرا شاسی بلند را نمی‌آوری؟». می‌گویم در پارکینگ گیر گرده است (می‌خندد...). برای این تئاتر، تک و تنها با همسرم تبلیغ می‌کنیم.

همسر جهانبخش سلطانی: به شهرداری نیز رفتیم گفتند یک هفته چند بیلبورد بزنید هفته بعد باید بخشی را هزینه کنید!

به خانم حمیدی (دستیار جهانبخش سلطانی) گفتیم بیا برویم در زادگاه خودمان اتفاق زیبایی رخ نشان بدهد. آمد و با رنج کار می‌کند گذر از رنج‌ها جان شیفته می‌خواهد. در مورد نمایش به عنوان یک زن از خانم حمیدی بپرسید:

حمیدی: من گله دارم و دلم پر است در تهران به استاد سالن با امکانات بهتر دادند و حمایت بیشتر وقتی این کار خواستند اجرا ببرند سالن چارسو و اسپانسر بودندو از حوزه ارشاد هم حمایت می‌کردند. استاد به من گفت: این کار را می‌خواهم به شهر خودم ببرم و در میان مردم هنرمند در شهری که زاده شدم کار کنیم، اما واقعا داریم بی مهری می‌بینیم و بدوم هیچ توجهی، پشت استاد را خالی کردند. تمام دیالوگ‌هایی که استاد نوشته با تعمق و تفکر یک سال تمام روی این متن کار کرده مثل متن‌هایی نیست که شب تا صبح می‌نویسند و فردا اجرا می‌برند هیچ تصویری و پیامی برای مردم ندارد در این نمایش تمام دیالوگ‌ها معنی دارد.

اکنون ۳ ماه روی کار تمرکز و وقت گذاشته خیلی کار‌هایی که نباید انجام بدهد انجام می‌دهد، چون می‌خواهد بیایند کار راببیند حرف‌هایی برای گفتن دارد چرا کار را نمی‌بینند. دغدغه ما شده مخاطب و دیدن و این کار خیلی بد است اگر استاد کار کمدی بیاورد بدون دغدغه بدون استرس است چرا استقبال نمی‌شود چرا در اصفهان همه به سمت کمدی می‌روند؟

تسنیم: البته در سطح شهر می‌بینیم تئاتر‌های زیادی اجرا می‌شود. حتی بسیاری معتقدند تئاتر باید کمدی باشد تا مردم با دیدن نمایش بیایند و با تئاتر آشتی کنند. در این بین تصور برخی این است که شاید با این نگاه، کیفیت خیلی مهم نباشد بلکه آشتی مردم با تئاتر مهم است.

جهانبخش سلطانی: نباید به هر قیمتی مردم را به تئاتر کشاند. سئوال من این است که حضور مردم در کدام تئاتر؟ تئاتر یعنی چه؟ ما در این کارمان از بنیاد تاریخ پیدایش تئاتر در رم باستان هرندوتاسن بهره می‌گیریم و از اسطوره‌ها استفاد کردیم. مثل اسطوره عشق. کسی که نماد زیبایی عشق و نگاه و تفکر جامعه به کوه زد و خودش را نجات می‌دهد و شعله آتش را می‌اندازد تا کره زمین و مردم از یخ زدگی نابود نشوند. آن‌ها دارند شانه خالی می‌کنند یا توانش را ندارند یا تئاتر را نمی‌شناسند یا حالش را ندارند.

تسنیم: در بخشی از حرف‌هایتان به تئاتر حماسی اشاره کردید با توجه به مشکل بحران هویت در نسل جوان و دغدغه‌هایی که مسئولان فرهنگی در این زمینه دارند، به نظرتان تئاتر حماسی می‌تواند در کشور ما الگوساز شود؟

جهانبخش سلطانی: این جواب لبه تیغ است، ولی چیزی که مشخص است این است که اول و آخر ما ایرانی هستیم. به نظرم جوانان کشور زیرک هستند و در توسعه پایداری شناسانامه وطن قرص و محکم حضور دارند. به نظرم باید به آن‌ها سمت و سو داد و از رنج هنرمندان باید درخت تناوری خلق کرد که نسل امروز و فردا در نهایت آرامش و انگیزه به فردای روشن پیش رو خود نگاه کنند.

من حتی در دوران کار کردن برای این فیلم، ۲ پیشنهاد کار در فیلم دریافت کردم، اما گفتم تئاتر دارم. چون نگاه گیشه و اقتصادی نداشتم سعی کردم در حد فهم‌مان نگاه فرهنگی داشته باشیم.

تسنیم: پشیمان نیستید؟

جهانبخش سلطانی: نه، اگر پیشمان بودم خلق نمی‌کردم قهرمان این داستان یک هنرمند تئاتر درس می‌دهد.

تسنیم: بگذارید سئوالمان را با ادبیات دیگری مطرح کنیم. پیش‌بینی می‌کردید در اصفهان کار کردن به این اندازه سخت باشد؟

جهانبخش سلطانی: حقیقتش بله، ولی نه این‌گونه. این تئاتر در جشنواره سراسری دانشجویان کشور اول شد، نمی‌دانم، چرا آن موقع برای تماشای کار قیامت می‌شد، هزار اجرا می‌شد. اکنون نمی‌دانم چرا اینطور شده ذائقه مردم عوض شده یا اعتماد آن‌ها را گرفته‌اند، فکر می‌کنند همه هنرمندان فریب و دروغ کاری و هیچ کدام کاری به مهربانی مردم ندارند.

جلال آل احمد می‌گوید از رنجی که می‌بریم. این رنج آگاه می‌کند ما خیلی اجرا داشتیم در اصفهان، تهران و سمنان همه مدارکش است نمی‌دانم چرا و به چه علت؟ من می‌گویم نباید نان به نرخ روز خورد. ضربه به ریشه‌های شفاف و نجیب تئاتر می‌زند مردم از حوصله خارج شده‌اند وقتشان نیز وقتی نیست برای همین اجرا را ۴۰ دقیقه گذاشتیم، زیرا اعتقاد دارم هیچ‌کس نمی‌رود ۳ ساعت کار ببیند.

اوایل انقلاب تئاتر گذاشتیم از برشت ۵ ساعت بود تئاتر کوتاه متوسط و بلند در دانشگاه صنعتی شریف و ارشاد ۳ تا استراحت می‌گذاشتیم همه می‌نشستند می‌دیدند تئاتر هم خیلی سنگین بود بعد هم زنده یاد اکبر رادین سر صحنه نقد کرد خیلی از هنرمندان آمدند و تعریف کردند.

تسنیم: یعنی به نظرتان مردم کشور ما در تئاتر سطحی‌نگر شده‌اند؟

جهانبخش سلطانی: باید علت‌های اساسی اجتماعی، اقتصادی را بررسی کرد و این موضوع در کار‌ها نیز تاثیر دارد و باید بگویم در این زمینه خیلی درد و دل دارم؛ خوب یادم می‌آید که من کلاس هفتم دبیرستان می‌رفتم درواز دولت کلاس تئاتر مرحوم ناصر فرهمند، بنیانگذار تئاتر در اصفهان که مرحوم ارحام صدر شاگرد او بود. حتی اکنون تعدادی تئاتر‌های کمدی دارم که یکی از بزرگان تئاتر کشور بار‌ها گفته که این متن تئاتر‌ها را یا به من بده یا خودت بساز، اما گفتم نمی‌خواهم. نمایشی دارم که در طول ۴ ساعت اجرای آن مردم آنقدر می‌خندند که فکر می‌کنند یک ثانیه از عمرشان گذشته است.

تسنیم: چرا این کار را نمی‌سازید؟

جهانبخش سلطانی: اجرا نمی‌کنم، زیرا الان من، شما ایشان داریم رنج می‌کشیم. این خیلی بد است که فکر می‌کنیم نظام و سیستم خود مردم در حق هم ظلم می‌کنند باید علت‌های اساسی را پیدا کرد کسانی که در اوج رفاه زندگی می‌کنند و رفاه طلبان بی‌درد روز به روز پروارتر می‌شوند تا منفجر شوند.

تسنیم: از فضای تئاتر فاصله بگیریم. حرف‌ها زیاد است، اما مردم دوست دارند از کار شما در سینما و تلویزیون سخن بگویند. چرا کم کار شده‌اید؟

جهانبخش سلطانی: کلاً سینما، تئاتر و تلویزیون خودش یک مافیا است باید عضو یک گروه و باند قوی و ریشه‌دار باشی تا دائم در تلاش باشی. از وقتی خودم را شناختم نمی‌خواستم سیاسی باشم و عضو یک حزب و گروه و دسته باشم چرا؟ زیرا در سینما، تئاتر و تلویزیون آنچه را انتقال می‌دهم که حزب و گروهم می‌گوید نه آنچه که با آن بزرگ شده‌ام.

هنرمند باید هنرمند باشد و هنرمند بماند نه اینکه صرفا با سیاست، برای چی ما سیاسی باشیم چکار داریم ما که عضور گروه و دسته نیستیم باید خالصانه و مخلصانه به اندازه فهم شروع کنیم. در مورد کار نیز پیشنهاد شده، اگر بیکار باشم متن را می‌خوانم و اگر دوست داشتم قبول باشم، اما نباید سطحی نگری بود، مردم این را از من نمی‌پذیرند نه خودم.

تسنیم: پس یک بخشی از کم کاری شما به مافیا برمی‌گردد و بخش دیگر به سخت‌گیری شما به کیفیت داستان؟

جهانبخش سلطانی: کیفیت کار مهم است. حتی در اصفهان به من پیشنهاد کار تلویزیونی دادند، اما وقتی کار را دیدم خیلی پایین بود گفتم نه. خودم یک سریال ۱۷ قسمتی با عنوان "که عشق آسان نمود اول" را داشتم که تهیه‌کنندگی، نویسنده، کارگردان و بازیگر نیز با خودم بود کار قشنگی بود یک کار دیگر بود به نام "زمانی برای شکفتن" که رضا رویگری بعد از کار ما فلج شد و کار "خدا هم اینجا هست" را نیز ساختم.

تسنیم: بعضی از شبکه‌های کشور سریال‌ها و فیلم‌های قدیمی را برای چندمین بار پخش می‌کنند که هنوز هم طرفدار دارد. اتفاقاً نسل‌های امروزی هم پای آن می‌نشینند و این کار‌ها را تماشا می‌کنند مانند قصه‌های مجید یا سرنخ. به نظرتان دلیل این ماندگاری چیست؟

جهانبخش سلطانی: دلیلش این است که در این کار‌ها ایمان به چشم می‌خورد و سازندگان آن ایمان به هدف خود داشتند. در قصه‌های مجید پسر کوچکی که پرچمدار مبارزه با ستم فرهنگی است و این پرچم را یدک می‌کشد، حضور دارد. پشت خودش نسل فردا را فریاد می‌کشد و اتفاقاً آن کودک معصوم راست می‌گوید. کیومرث پور احمد اهل خرد است و در این کار خود، ناظم با تسبیح قرمز که نماد شمر است را نشان می‌دهد که جدول ضرب را می‌پرسد. اشتباه می‌گوید دانه تسبیحی که می‌اندازد مانند یک پتک است!

اما این کودک وقتی رجوع می‌کند به بستر شناسنامه زیبای فرهنگی آن فیلم یعنی «بی‌بی»، هوشمندانه روند داستان را تغییر می‌دهد. بی بی در این فیلم آگاهانه تسبیح آبی می‌خرد و می‌گوید هر وقت اشتباه کردی بگو شما اذیت می‌شوی خودم اشتباهم را می‌شمار!

این‌ها ۲ تفکر و باور از زبان یک دانش‌آموز است. وقتی در فیلم به عنوان ناظم از مجید می‌پرسم چه کسی در جامعه خدمت می‌کند، خودم در نقش ناظم، ناظم را به عنوان یک خدمت‌گزار عنوان می‌کنم، اما مجید می‌گوید مرده شور. با اینکه شاعر اهل‌دل است افشا‌گری می‌کند ناظم فرهنگ را از کتک ستم و ظلم طاغوت می‌داند.

خوشحال هستم که در جشنواره فیلم فجر امسال، کیومرث پور احمد یک فیلم سینمایی دارد و خوشحالم که امسال دیدم یک سری از بزرگان که ریشه‌ی فرهنگ دستشان است امسال در جشنواره فیلم داده‌اند.

تسنیم: به نظر شما آثاری که در سینما‌های ایران پخش می‌شود خیلی سیاه‌نمایی نیست؟ به عنوان یک هنرمند اعتقاد دارید که باید همه‌ی واقعیت‌های جامعه بدون کم و کاست از زبان هنر گفته شود یا گاهی از سیاه نمایی در این زمینه خودداری کرد؟

جهانبخش سلطانی: این برمی‌گردد به اینکه چه کسی این حرف را از زبان دوربین می‌زند. باید دید آن آدم کیست و ریشه‌های فرهنگی‌اش چیست. برخی از افراد جدید آمده و می‌خواهند راه چند ساله را یک شبه بروند شعار‌های سخیف می‌دهند اهل تعمق نیستند، چون می‌خواهند ساختار شکنی کنند می‌گویند ببینید چه گستاخیم در فرهنگ وچه چیز‌هایی که کسی جرات نمی‌کند عنوان کند ما عنوان می‌کنیم برای همین می‌گویم در هنر نمایش مردم باید آگاه شوند..

تسنیم: به نظر شما در فیلم‌های سینما بعضی از تابو‌ها را باید گفت: باید چگونه مطرح کرد؛ صحبت کرد و با چه ادبیاتی ساخته شود که هم متهم به سیاه‌نمایی نشوید و هم رسالت هنر حفظ شود؟

جهانبخش سلطانی: کسانی که ریشه در فرهنگ ادبیات دارند اگر صحبتی کردند براساس آگاهی است. وقتی احمد شاملو شعر می‌گوید دوست دارند امروزه می‌بینیم خیلی‌ها آهنگ انتظار تلفن خود را از ادبیات شاملو انتخاب می‌کنند این خیلی خوب است. در جشنواره فیلم فجر، تقابلات سیاسی و جو‌سازی‌ها آن‌هایی که اهل دانش و سیر و سلوک هستند در بستر ماندگار هنر شناخته شده‌اند، پشتوانه فرهنگی دارند مردم آن‌ها را باور دارند این‌ها وابستگی هنرمند به مقوله سیاست بوده، مجبور است نان به نرخ روز بخورد و این خیلی بد است هنرمند به هیچ عنوان نباید در جرگه سیاست باشد اگر رفت دیگر فکر نکنم آنچه را که باید باشد انتقال دهد.

تسنیم: اجازه بدهید به عنوان سئوال پایانی در مورد همراهی همیشگی همسرتان در طول برنامه‌هایی که دارید بپرسیم بانویی که در طول این مدت همراه شما بوده‌اند و این همراهی چقدر در کار شما تاثیرگذار بود؟

جهانبخش سلطانی: من فقط این را می‌دانم که یک مرتبه آنقدر رنج کشید که تا برگشت دیدم چای در قوری دم کشید (می‌خندد). معجزه اتفاق افتاد بدون اینکه قوری روی گاز باشد!

کنار هنرمند بودن خیلی سخت است. به عنوان مثال برای فیلم افق ۹ ماه نبودیم و هم برای من و هم همسرم، این موضوع خیلی سخت بود. اعتقاد دارم که حضور همسرم سنگ صبور است، زیرا همواره کنار من بوده و ارزش بسیاری برایم داشته است. حتی یکبار برای اینکه از دست من نجات پیدا کند گفت: این سنگ صبور از بیابان آوردم تا صبوری کنم، اما به او گفتم این به درد من نمی‌خورد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت