دوبلور پیشکسوت: هیچگاه برای پسرانم پارتی‌بازی نکردم

کد خبر: 839163

حمید منوچهری از پیشکسوتان رادیو و دوبله خاطراتی از سال‌های دور می‌گوید که شاید هرگز نشنیده باشید مثلا از اعتصاب دوبلور‌ها قبل از انقلاب برای گرفتن حق شان از واردکنندگان فیلم ها.

دوبلور پیشکسوت: هیچگاه برای پسرانم پارتی‌بازی نکردم
خبرگزاری مهر: قسمت اول گفتگو با حمید منوچهری گوینده، مدیر دوبلاژ و کارگردان نمایش‌های رادیویی بیشتر به حضور و بررسی کارنامه منوچهری در رادیو، تئاتر و حوزه هنر‌های نمایشی مربوط می‌شد، اما فصل دوم و پایانی این گفتگو بیشتر به کار دوبله، گویندگی و سال‌های دوستی این گوینده با دیگر گویندگان پیشکسوت و جوان رادیو و دوبله اختصاص دارد. البته ذکر این نکته لازم است که به دلیل درهم‌تنیده بودن فعالیت‌های این چهره پیشکسوت در حوزه‌های رادیو، دوبله، تئاتر و تصویر، نمی‌توان حوزه‌بندی و تفکیک صددرصدی انجام داد و خاطرات منوچهری در هرکدام از این حوزه‌ها به نوعی به حوزه دیگر هم مرتبط است. منوچهری خود را متعلق به رادیو و میدان ارگ تهران می‌داند. عشق به کار هم از دیگر مولفه‌های مهم شخصیتی حمید منوچهری است که درباره‌اش می‌گوید: هر دو پسر من (امیر و وحید) علاقه‌مند بودند وارد کار گویندگی بشوند. به هر دو گفتم عزیزان، ما کار بی‌رحمی داریم. اگر می‌خواهید واردش شوید، باید عاشقش باشید. آن‌ها هم از من پرسیدند خودت چگونه وارد این کار شدی؟ و من گفتم اگر عشق نبود، هرگز در این کار نمی‌ماندم. این عشق همیشه دوطرفه بوده که یک‌طرفش مربوط به مردم عزیز کشورم است. وقتی شما این عشق دوطرفه را حس کنید، دیگر نمی‌توانید بی‌تفاوت باشید. این گوینده کار بازیگری در حوزه صدا، تئاتر و تصویر را از ۶۰ سال پیش شروع کرده و به تعبیر خودش «دولتی سر مولا، هنوز کار می‌کنم.» در ادامه قسمت دوم و پایانی گفتگو با حمید منوچهری را می‌خوانیم: * آقای منوچهری در دوبله استاد شما چه کسی بود؟ -اوستای من در این کار، زنده یاد هوشنگ کاظمی بود؛ برادر بزرگتر خانم ژاله کاظمی بزرگ‌ترین گوینده این مملکت. * منظورتان خانم کاظمی است یا هوشنگ کاظمی؟ -منظورم ژاله کاظمی است؛ گوینده‌ای که هنوز نظیرش نیامده است. زمانی که هوشنگ او را به دوبله آورده بود، می‌گفت: بلد نیستم این کار را بکنم. ولی بعدا بت این کار شد. * آقای کاظمی خودش گویندگی نمی‌کرد؟ -اتفاقا نقش‌های بزرگ و جدی را گفته است مثلا یکی از رل‌های بسیار به یادماندنی‌اش در فیلم بن‌هور آن مرد تنومندی بود که بن‌هور را به عنوان پسر یا پسرخوانده‌اش پذیرفت. * بله آن سناتور رومی. بازیگرش جک هاوکینز بود -هوشنگ صدای بسیار رسا و درستی داشت. از مدیران خوب دوبلاژ بود. او الفبای اولیه دوبلاژ را به ما یاد داد. بعد هم، چون خودش کارگردانی برنامه‌های نمایشی رادیو ارتش را انجام می‌داد از من، جلال مقامی و خانمی که اسمش را به خاطر ندارم، برای کار در رادیو ارتش دعوت کرد. * آن خانم ثریا قاسمی نبود؟ -نه آن خانم از ثریا قاسمی شناخته‌شده‌تر و جاافتاده‌تر بود. من و ثریا قاسمی تقریبا با هم رادیو را شروع کردیم؛ با یک سال اختلاف. خلاصه در رادیو ارتش بودیم تا آن زمانی که آقای محتشم به من آن جمله «تقلید نکن!» را گفت. دو سه روز پس از این تذکر بود که هوشنگ کاظمی خبر داد که رادیو، هفته آینده امتحان می‌گیرد. بیا! آن یک هفته، مریض شدم، عرق می‌کردم، سردم می‌شد و. * به خاطر استرس؟ -بله. چون رادیو آن زمان برای خودش ارج و قربی داشت. من رادیو، دوبله و تئاتر را تقریبا ظرف یک سال، با فاصله یک یا چند ماه شروع کردم. هنوز خودم را شاگرد می‌دانم، ولی به زعم بزرگانی که الفبای کار را به من یاد دادند، آن زمان، نمره قبولی را گرفتم. در دوبله هوشنگ کاظمی این نمره را به من داد. * یکی از آثاری که در حوزه دوبله از شما در خاطر‌ها مانده، سریال کارآگاه گجت با مدیریت اصغر افضلی است. آن زمان دوبلوری مثل شوکت حجت جوان بود و در آن کار همکاری می‌کرد. ایشان الان از گوینده‌های باسابقه و فعال هستند. -همه‌شان خوبند، چون همه‌شان عاشقند. زمانی که اصغر خدابیامرز، پیشنهاد گویندگی در این کار را به من کرد، گفتم اصغرجان، من اصلا انیمیشن کار نکردم و طنز بلد نیستم. گفت: تو نباید مثل ما صحبت کنی! (می‌خندد)، چون تو مثل آدم حسابی صحبت می‌کنی. آن کار، یکی از کار‌های ماندگار برای من شد. پخش این کارتون تا ۴ یا ۵ سال پس از پایان دوبله‌اش در ایران، هنوز در کانادا ادامه داشت. به هر حال از جایی به بعد، مدیران نخواستند باقی قسمت‌هایش را بخرند. * آقای افضلی از رادیو با شما رفاقت داشت یا دوبله؟ -از دوبله و تئاتر. شاید پس از هفده‌هجده سال از رفاقت‌مان، این افتخار نصیبم شد که در کارآگاه گجت برایش حرف بزنم. خودش کار‌های طنز را بسیار زیبا می‌گفت، از او خواسته شد که این کار را بکند و گجت را خودش گفت و کلاه را هم از من خواست که بگویم. * ورود پسرهایتان به دوبله چگونه بود؟ آیا به خاطر این بود که شما پدرشان بودید؟ -ببینید، به هر دو گفتم این کار، کار بی‌رحمی است و اگر بخواهند در آن دوام بیاورند باید عاشقش باشند. چندباری پیش آمد که آقازاده‌ها و افرادی تیکه می‌انداختند که خوش به حال آن‌هایی که بابایشان در دوبله است! یک بار یکی از این افراد را کنار کشیدم و گفتم فلان ساعت ضبط داریم بیا استودیو. وقتی آمد متنی به دستش دادم و گفتم اجرا کن! به تته پته افتاد و گفت: چی؟ گفتم اجرا کن! گفت: بخوانم؟ گفتم نه، عزیز من، خواندن برای کتاب است. آنی که می‌خوانند، اسمش کتاب است. باید متن را اجرا کنی! وقتی چراغ ضبط قرمز شد، نفس بنده خدا بند آمد و اصلا نتوانست حرف بزند. به او گفتم مگر حرف پارتی‌بازی را نمی‌زدی؟ من الان این موقعیت را برایت به وجود آوردم که به استودیو بیایی و خودت را نشان بدهی حالا خودت را نشان بده! بچه‌های من هم اگر چیزی در چنته نداشتند، نمی‌توانستند توانایی‌هایشان را نشان بدهند. پسر کوچکم امیر چهار سال برای مجید حمزه گویندگی کرد که یا رل اول می‌گفت: یا دوم و در آن مدت حتی یک جمله هم به او ندادم منظورم این است که بچه‌های من هم اگر چیزی در چنته نداشتند، نمی‌توانستند توانایی‌هایشان را نشان بدهند. پسر کوچکم امیر چهار سال برای مجید حمزه گویندگی کرد که یا رل اول می‌گفت: یا دوم و در آن مدت حتی یک جمله هم به او ندادم. دوستان از جمله سردبیر، دبیر و گوینده‌ها می‌گفتند آقا ما صدای امیر را در برنامه بچه‌های انقلاب می‌شنویم، گوینده خوبی است، چرا به او نقش نمی‌دهی؟ من هم می‌گفتم هنوز وقتش نرسیده است. روزی که امیر جوشقانی و علی تاجمیر که هر کدام قرار بود یک نقش را بگویند، نیامدند به امیر گفتم هر دو رل را بگو. باورش نمی‌شد، ولی دیگر وقتش شده بود. به هر حال، تمرین کردیم و ضبط. یکی را ضبط کردیم و اوکی بود و یکی را من رزرو برداشتم. به او گفتم حالا به جرگه بازیگر‌های رادیو خوش آمدی. * استادِ پسرهایتان خودتان بودید، یا دیگر بزرگان؟ -الفبا و اول کار را با من بودند، اما همه دوستان در این کار، از دو پسرم استفاده کرده‌اند. زمانی هم که درباره کارشان با من صحبت می‌کردند می‌گفتم ببینید، فقط اخلاق این دو به من مربوط است که آیا درست هستند یا خیر. بحث حرفه‌ای یک صحبت دیگر است و مطلقا پارتی بازی نکنید‍. حالا هم هر دوشان این روزها، هر از گاهی دعوت من را قبول کرده و به رادیو می‌آیند. * کدامشان بیشتر در دوبله حضور دارد؟ - سهم امیر در دوبله کمتر از وحید است. * در رادیو بیشتر با چه جوان‌هایی کار می‌کنید؟ -بیشتر با ایوب آقاخانی و فریدون محرابی. هر دو را مثل پسرهایم دوست دارم و آن‌ها هم نسبت به من حس فرزندی دارند. وقتی این چند جوان را دور خودم می‌بینم، سعی می‌کنم به خوبی از توانایی‌هایشان استفاده کنم. * یک کارتون دیگر که شما در آن گویندگی می‌کردید، سفر‌های میتی‌کومان بود که نقش‌های فرعی و منفی را می‌گفتید. یادتان هست مدیر دوبلاژ کار چه کسی بود؟ -راستش به خاطر ندارم. * در سفر‌های میتی‌کومان گوینده‌هایی، چون جواد پزشکیان، حسین باغی، شوکت حجت، شما و گوینده‌ای، چون محمد عبادی صحبت می‌کردند که متاسفانه این روز‌ها حال مساعد و مناسبی ندارد. صدای آقای عبادی هم کمی شبیه به آقای خسروشاهی بود. -بله. متاسفانه محمد حالش بد است که امیدوارم خدا به حق مولا، شفای عاجلش بدهد. محمد متاسفانه به خاطر نقش‌های مختلف و متنوعی که گفت، جایگاه صدایش را کمی از دست داد. او هم از انسان‌های خوب و هم گوینده‌های خوب است. همین عزیز هم مانند برخی دیگر از بزرگان اگر چند ماه کار نکند که نکرده، کسی نیست تا هزینه زندگی‌اش را تامین کند. * جناب منوچهری فیلمی بود که سال‌ها پیش با مدیریت سعید مظفری دوبله شد. در آن فیلم خسرو شمشیرگران، شهروز ملک‌آرایی، ولی‌الله مومنی، پرویز ربیعی، عباس سلطانی، شهاب عسگری و شما گویندگی می‌کردید. فیلم ایتالیایی بود و شما نقش رییس دادگاه را داشتید. قسمتی از پشت صحنه این دوبله سال‌ها پیش از تلویزیون هم پخش شد. یادتان هست نام فیلم چه بود؟ -نه راستش اسم فیلم را به خاطر ندارم، اما از آن جمع، پرویز ربیعی، سعید مظفری، خسرو شمشیرگران و شهروز ملک‌آرایی هنوز کار می‌کنند. عباس سلطانی و، ولی مومنی هم مرحوم شده‌اند و شهاب عسگری هم مقیم آلمان است. * نظرتان درباره مدیریت دوبلاژ سعید مظفری چیست؟ سعید از نظر مدیریت در دوبله یکی از ۱۰ نفر اول کشور ماست، اما متاسفانه از چند سال پیش، قامتش خمیده شده است. خیلی ناراحت هستم، چون برخی از بچه‌ها جسم و توان بدنی‌شان را در این کار می‌گذارند -سعید از نظر مدیریت در دوبله، یکی از ۱۰ نفر اول کشور ماست، اما متاسفانه از چند سال پیش، قامتش خمیده شده است. خیلی ناراحت هستم، چون برخی از بچه‌ها جسم و توان بدنی‌شان را در این کار می‌گذارند. دوستانی هستند که از سعید بزرگتر هستند، ولی از نظر جسمی سالم‌تر اند. * ولی خیلی از بزرگان هم کم و بیش ناچارند قرص و دارو مصرف کنند و نزد پزشک بروند. -به علت کهولت سن و ناتوانی؛ طبیعی است. بین بچه‌های ما، سعید از من کوچکتر است. مثلا خسرو خسروشاهی یک سال از من کوچکتر است همین‌طور محمود قنبری یا حسین عرفانی. منوچهر والی‌زاده یک سال از من بزرگ‌تر است. همه این بچه‌ها با یکی دو سال فاصله سنی از هم قرار دارند. این روز‌ها من هر وقت در کار دوبله هستم و مثلا پسرم وحید با من کار می‌کند، هر وقت می‌بیند پشتم خم شده و اصطلاحا قوز کرده‌ام، سریع می‌گوید: «بابا! کمرتان» با وجود چنین شرایطی، مظفری یا منوچهر والی‌زاده هنوز رل‌های جوان را می‌گویند. البته سعید کمی جوانی صدایش را از دست داده؛ همین‌طور خسرو یا جلال مقامی عزیز. * صدای برخی از بزرگان مانند همین گویندگانی که اشاره کردید، طی سال‌های اخیر خش برداشته است. -بله. یک‌بار به جلال مقامی می‌گفتم که صدای تو دیگر آن حالت جوانی را ندارد، ولی قرار نیست کار نکنی، بیا به جای شخصیت‌های سن و سال‌دار حرف بزن. تو از خانه بیا بیرون و کار کن! زمانی به رادیو کرج می‌رفت و کار می‌کرد، ولی این روز‌ها دیگر آن‌جا هم نمی‌رود. اگر خانم رفعت هاشم‌پور (همسرش) کار نمی‌کند، به این علت است که رها کرده و در طول این سال‌ها دیگر دوبله را فراموش کرده است، ولی جلال، حیف است. به هر حال این روزها، هنوز برخی دوستان می‌توانند کار کنند، ولی برخی دیگرشان نه. * یک سوال تاریخی! شما در دهه پنجاه در آن اعتراض‌ها و اعتصاب‌های اعضای انجمن گویندگان یا همان سندیکای قدیمی بودید؟ -بله. آن جریان نه یک مساله سیاسی بود نه هر مساله دیگر. * یک جریان صنفی بود؟ -بله همین طور است. آن زمان، صاحبان فیلم بودند که به ما گوینده‌ها پول می‌دادند و فقط چند استودیو بود که روی فیلم‌ها کار می‌کرد. استودیوی مولن‌روژ برای اخوان‌ها بود، پاساگارد، کاسپین و ... * و استودیوی شهاب. -بله. هم شهاب پایین هم شهاب بالا. به هر حال واردکنندگانِ فیلم بودند که پول گوینده‌ها را می‌دادند یعنی قرار بود که بدهند، اما این کار را به تعویق می‌انداختند و کار به جایی رسیده بود که دستمزد را پس از ۶ ماه می‌دادند. اعتصاب از آن‌جا شکل گرفت. یعنی اعتراضی به آن وضعیت. به همین دلیل تصمیم گرفتیم کار را بخوابانیم و موفق هم شدیم. اما برخی از دوستان متاسفانه اعتصاب را شکسته و با همان وضعیت کار کردند. به هر حال نظرشان این بود، ولی تصور من این است که اگر مدتی دیگر طاقت می‌آوردند، مطالبات بچه‌های گوینده تامین می‌شد. بین دوستانی که در آن شرایط هنوز کار می‌کردند، افرادی بودند که واقعا از رفتارشان تعجب کردم. یعنی غیرقابل باور بود، چون برخی‌شان مشکل مالی و معیشتی نداشتند. به هر حال در آن شرایط، برخی از بچه‌ها کار کردند و برای افراد تازه‌واردی هم که می‌خواستند وارد فضای دوبله شوند، مشکلی وجود نداشت. خدابیامرز خسرو شکیبایی هم از بچه‌های دوبله بود که با افرادی که اعتصاب را شکستند، کار کرد. یا مثلا تعدادی از بچه‌های رادیو آمدند و با بچه‌های دوبله کار کردند. سلطان گویندگان دوبله، منوچهر خان اسماعیلی است. حرف هم ندارد و از تمامی گوینده‌ها بهتر است، اما وقتی به رادیو آمد، هرگز نتوانست رادیویی بشود؛ حتی در صبح جمعه با شما. * یادتان هست در زمان شکسته‌شدن اعتصاب، چند فیلم دوبله شد؟ -حدود ۱۲۴ فیلم. اما نکته‌ای که باعث افسوس ما شد، این بود که از این تعداد چهار فیلم به پرده سینما رسید و باقی دوباره دوبله شدند. * آقای منوچهری، نقل قولی از ابوالحسن تهامی به یاد دارم که می‌گفت: گوینده رادیو لزوما نمی‌تواند دوبلور خوبی هم باشد. نظر شما در این باره چیست؟ -کاملا درست و صحیح گفته است؛ همان‌طور که دوبلور نمی‌تواند بازیگر خوبی باشد. سلطان گویندگان دوبله، منوچهر خان اسماعیلی است. حرف هم ندارد و از تمامی گوینده‌ها بهتر است، اما وقتی به رادیو آمد، هرگز نتوانست رادیویی بشود؛ حتی در صبح جمعه با شما. منوچهر می‌نشیند با شما نیم ساعت صحبت می‌کند. بعد از آن هم ۲۰ دقیقه با خودش کار می‌کند و پس از آن اگر به منزل شما زنگ بزند، اهالی منزلتان نمی‌توانند تشخیص بدهند که شما پشت خط نیستید! با همه این خلاقیت‌ها منوچهر نتوانست رادیویی بشود. * در بازیگری چطور؟ -در بازیگری هم تلاش کرد، ولی نشد. * بله. آقای اسماعیلی در فیلم‌های «کوچک جنگلی» (که به جای خودش هم گویندگی کرد) یا «شب‌های زاینده‌رود» مخملباف هم بازی کرد. نکته جالب هم این است که به تازگی شما در یک کار تصویر یعنی سریال «معمای شاه» بازی کردید و آقای اسماعیلی به جایتان صحبت کرد. -اتفاقا جنس صدایم به آن نقش می‌خورد. منوچهر همین را گرفته، اما با کمی لطافت ارایه‌اش داده است. درباره تئاتر «علی ساطوری» همان‌طور که گفتم، مرتب از دوستانی که از بیرون من را می‌دیدند، سوال می‌پرسیدم. در «معمای شاه» هم وقتی در نقش آیت الله کاشانی بازی کردم، مرتب بررسی می‌کردم که طریقه راه رفتنم شبیه شخصیت باشد. اما درباره دوبله شدن آن نقش، از من اجازه گرفتند. وقتی علتش را پرسیدم گفتند مقداری خشن گفته‌ای. من هم گفتم خب، وقتی آقای کاشانی به انگلیس ناسزا می‌گوید یا پرخاش می‌کند، با لطافت این کار را انجام می‌دهد؟ * یکی از مسایلی که شما چند بار از آن انتقاد کرده‌اید، این است که بار‌ها شده مدیران دوبلاژ نقش‌های اصلی کار را خودشان بگویند. ممکن است این دیدگاهتان را کمی تشریح کنید؟ -من صد‌ها دقیقه کار دوبله کرده‌ام. اگر فیلم‌های سینمایی را در نظر نگیریم، در آثار مستند می‌توانستم خودم نقش‌گویی کنم، اما مطلقا این کار را نکرده‌ام. یا وحید، امیر، افشین زینوری، علیرضا باشکندی یا شروین قطعه‌ای را آورده‌ام. حتی اگر صدای مدیر دوبلاژ به نقش بخورد، نباید جای شخصیت گویندگی کند و باید گوینده‌ای را که صدایش به صدای خودش نزدیک‌تر است، انتخاب کند. وقتی مدیر دوبلاژ دارد نقش‌گویی می‌کند، اصلا فکر نمی‌کند ممکن است اشتباه کند. حداقلش این است که نباید رل بگوید. من فقط در یک کار مجبور شدم رل بگویم آن هم با ناصر طهماسب بود. * یادتان هست چه کاری بود؟ -نامش را به خاطر ندارم. برای شبکه چهار بود، ولی اگر از ناصر طهماسب بپرسید، می‌داند، چون ناصر، دایره‌المعارف تمام فیلم‌ها و کارهاست. کار دو رل داشت. محمود قنبری و یکی دیگر از عزیزان را دعوت کردم که نتوانستند بیایند، در نتیجه مجبور شدم خودم آن رل را بگویم. شما وقتی کاری را مدیریت می‌کنی، باید به آن احاطه داشته باشی و نمی‌توانی هم گویندگی کنی هم به کار دیگران نظارت و اشراف داشته باشی. این رفتار غلطی است که این روز‌ها باب شده است. * ما اخیرا یکی از گویندگان و مدیران مهم دوبلاژ را از دست دادیم؛ بهرام زند. شما با ایشان کار مشترکی داشتید؟ -خدا رحمتش کند. من با بهرام زند دو بار مشارکت داشتم. یک بار در سریال امام علی (ع) و دیگری در فیلم بشارت منجی. * در سریال «امام علی» به جای کدام شخصیت صحبت کردید؟ -از شخصیت‌های اصلی نبود. * بله، بله! شخصیت یکی از پسران عمر بود که از بیعت با امام علی در مسجد خودداری کرد. -بله. همان بود. به نظرم سه تکه دیالوگ داشت. امام علی (ع) را قرار بود ناصر طهماسب دوبله کند که این اتفاق نیفتاد. * در «بشارت منجی» هم به جای فتحعلی اویسی صحبت کردید که البته پیش از شما، مرحوم عطاالله کاملی به جای این شخصیت صحبت کرده بود. -بله. درست است. آقای کاملی از جمله اوستا‌های من در این کار بود و همیشه می‌گفت: «درست زمانی که من از رادیو بیرون آمدم، تو به رادیو آمدی! و بعد هر برنامه‌ای را شنیدم، دوستانم گفتند کاملی تو صحبت کرده‌ای؟ مگر از رادیو بیرون نیامده‌ای؟» * بله صدا‌های شما تا حدودی به هم شبیه است. -معمولا از این کار‌ها نمی‌کنم، اما، چون آقای کاملی اوستای من بود، قبول کردم در ادامه کار به جایش صحبت کنم. پیش از رفتن من به رادیو هم آقای کاملی و هم پرویز بهرام در رادیو بودند. در نمایش‌های رادیو سه گوینده، جانی دالر شدند؛ اول پرویز بهادر به مدت ۴ ماه، بعد پرویز بهرام حدود ۶ ماه و سپس حیدرخان سالمی به مدت چهارده‌پانزده‌سال. * درباره تجربه بازیگری مقابل دوربین شما، فیلمی جنگی را به خاطر دارم به اسم «منطقه ممنوعه» که فرامرز قریبیان در آن بازی می‌کرد و منوچهر اسماعیلی به جایش گویندگی کرده بود. زنده‌یاد کاظم افرندنیا هم بازیگر آن فیلم بود که حسین عرفانی به جایش حرف می‌زد. شما در این فیلم هم بازی کردید هم به جای خودتان گویندگی کردید. زنده یاد بهرام زند هم به جای رضا آشتیانی حرف می‌زد. مدیر دوبلاژ فیلم چه کسی بود؟ -راستش دقیقش را به خاطر ندارم. یا ناصر طهماسب بود یا سعید مظفری. آقای رضا جعفری کارگردان آن کار بود که از من دعوت کرد. من حدود هفت یا هشت فیلم سینمایی جنگی و نظامی بازی کرده‌ام. * که مربوط به دهه ۶۰ و۷۰ بودند. -بله. معمولا هم رل اول نبودند، ولی از نقش‌های اصلی بودند. این کار را هیچ وقت به خاطر پول انجام نمی‌دادم. * در چندین سریال هم ایفای نقش کردید که آخرینش «معمای شاه» بود. -بله. پیش از آن در فیلم «سقوط» با محمدرضا ورزی کارگردان معمای شاه همکاری کرده بودم که در آن کار نقش تیمسار قره باغی را بازی می‌کردم. * شما سال ۶۳ فیلم سینمایی «مشت» را هم کار کردید که کارگردانش یکی از دوبلور‌های پیشکسوت آقای سیامک اطلسی است. -بله. آن فیلم کار سیامک بود. چند نفری در کار ما هستند که این ته لهجه را از بین برده‌اند مثلا خسرو خسروشاهی آذری‌زبان است، ولی این مساله را از بین برده است. مهدی‌خان علیمحمدی اوستای خیلی از گویندگان است که او هم لهجه داشت، ولی برای از بین بردنش خیلی در کلام تاکید می‌کرد. الان فرزندش بهروز علیمحمدی از گویندگان خوب و مدیران دوبلاژ است که این مساله را ندارد * آقای اطلسی از گوینده‌هایی است که سال‌هاست مشغول به کاراند. این گوینده آثار سینمایی و تلویزیونی زیادی مثل «آنسوی آتش» را هم در کارنامه دارد، ولی به نظرم به نوعی مهجور مانده است. -سیامک هنرپیشه خوبی است، اما نکته‌ای دارد که نمی‌دانم؛ شاید زیبایی کارش باشد! او هم نویسندگی کرده، هم کارگردانی و هم بازیگری. من در سال‌های دور به این شیوه انتقاد داشتم. این نکته یا اشکال را هم سیامک اطلسی دارد هم مرحوم، ولی الله مومنی داشت. نکته مهم‌تر اینجاست که آذری زبان هستند. * یعنی ته لهجه دارند؟ -بله. منتهی چند نفری در کار ما هستند که این ته لهجه را از بین برده‌اند مثلا خسرو خسروشاهی آذری‌زبان است، ولی این مساله را از بین برده است. مهدی‌خان علیمحمدی اوستای خیلی از گویندگان است که او هم لهجه داشت، ولی برای از بین بردنش خیلی در کلام تاکید می‌کرد. الان فرزندش بهروز علیمحمدی از گویندگان خوب و مدیران دوبلاژ است که این مساله را ندارد. این عزیزان برای این‌که آن ته لهجه را از بین ببرند، در بازی و کلام‌شان تاکید می‌گذاشتند. مثلا، ولی مومنی در نقش میرزاکوچک‌خان بازی کرد، ولی ایرج ناظریان به جایش حرف زد. * یکی از افراد پیشکسوت و مغفول دیگر حوزه دوبله به نظرم محمد یاراحمدی است که از یک نظر با شما تشابه دارد. شما دو پسر به هنر دوبله داده‌اید و آقای یاراحمدی دو دختر دارد که از گویندگان حرفه‌ای این کار هستند؛ خانم‌ها رزیتا و آزیتا یاراحمدی. اما آقای یاراحمدی بیشتر از این‌که گوینده باشد، دیالوگ‌نویس بوده است. -بله. آزیتا یاراحمدی که همسر علیرضا باشکندی عزیز است. اما خود محمد، دستخط بسیار بسیار زیبایی داشت و همه ما گوینده‌ها با این خط زندگی کرده و نقش خوانده‌ایم. بهترین‌ها را هم می‌نوشت. الان مدت مدیدی است که محمد به خاطر چشم‌هایش نمی‌تواند بنویسد. محمد در ۹۰ درصد کار‌های خودم به ویژه دوبله آثار مستند حضور داشت. * آقای یاراحمدی رل‌های ماندگاری نگفته و بیشتر به همان کار دیالوگ‌نویسی مشغول بوده است. یعنی در طول این سال‌ها نه نقش‌های مکمل بلکه نقش‌های کوتاه گذری را گفته است. -بله. هیچ‌وقت نمی‌خواست گوینده بشود. او بازنشسته نیرو زمینی ارتش است. به خاطر چشم‌هایش الان هم اگر به کاری دعوت بشود، ناچار است از یک ذره‌بین خیلی درشت استفاده کند و متن را بخواند. * اجازه بدهید از آقای علی کسمایی هم بپرسم! -خدایش رحمت کند علی‌خان کسمایی اوستای تقریبا ۹۹ و نیم درصد ما بودند. آقای رسول‌زاده از تئاتر به دوبله آمد و از هنرپیشه‌های خوب تئاتر بود؛ همین‌طور ایرج دوستدار عزیز. یک‌سری از ما گویندگان فیلم، از رادیو آمدیم، یک سری از تئاتر و یک‌سری هم به واسطه آشنایی با گویندگان قدیمی‌تر. هر دو از گویندگان خوب بودند که بعدتر از مدیران دوبلاژ خوب این مملکت شدند * که خودش هم گویندگی نمی‌کرد. -اصلا. اما اگر اشتباه نکنم در مجموعه «سربداران» نقش مردی را گفته باشد. ایشان یکی از بهترین مدیران دوبلاژ بود. محمود قنبری چند سال پیش، آخرین کاری را که آقای کسمایی سال‌ها پیش دوبله کرده‌بود، با حضور خودش دوبله کرد. تقریبا هم رل‌ها به همان گویندگانی سپرده شد که در دوبله اول آقای کسمایی بودند. خاطره بامزه‌ام از او این است که هیچ‌وقت ازدواج نکرد و ۹۵ سال عمر کرد. زمانی که به یکی از پسرهایم می‌گفتم دارد دیر می‌شود و زودتر ازدواج کن، مصادف با درگذشت زنده‌یاد کسمایی شد. پسرم می‌گفت: بابا اوستای خودتان که ۹۵ سال عمر کرد، هیچ وقت ازدواج نکرده‌ها! به هرحال، کسمایی از انسان‌های بسیار نازنین بود. * آقای رسول‌زاده که از شاگردان مرحوم کسمایی محسوب نمی‌شود؟ -نمی‌شود از لفظ شاگرد استفاده کرد. آقای رسول‌زاده از تئاتر به دوبله آمد و از هنرپیشه‌های خوب تئاتر بود؛ همین‌طور ایرج دوستدار عزیز. یک‌سری از ما گویندگان فیلم، از رادیو آمدیم، یک سری از تئاتر و یک‌سری هم به واسطه آشنایی با گویندگان قدیمی‌تر. هر دو از گویندگان خوب بودند که بعدتر از مدیران دوبلاژ خوب این مملکت شدند. مثلا اوستای خسرو خسروشاهی، آقای رسول‌زاده بود. * بله. آقای رسول‌زاده که شوهرخواهر آقای خسروشاهی بود. -اوستای بسیار خوبی بود. همسر آقای دوستدار هم وقتی ازدواج کردند، یا تا دوم دبیرستان خوانده بود یا دوم را خوانده بود. ایرج به او گفت: باید درسَت را بخوانی و ایشان درسش را خواند و دکتر داروساز شد. داروخانه زهره‌نو نزدیک دروازه‌دولت، جایی است که خانم‌دکتر در آن کار می‌کرد. به هر حال، هم آقای دوستدار هم رسول‌زاده گوینده‌های درجه یکی بودند. * شنیده‌ام آقای دوستدار در فضای دوبله و استودیو با گوینده‌ها شوخی‌های کلامی و از همان متلک‌های پس‌گردنی‌شان داشته است. با شما هم از این شوخی‌ها داشت؟ -با همه داشت. بسیار هم داشت. البته، چون هیچ قصد و غرضی نداشت و از کسانی نبود که بشود وصله‌ای به او چسباند کسی از او به دل نمی‌گرفت، چون شوخی‌هایش برای همان لحظه بود و مطلقا قصد اذیت کردن کسی را نداشت. * بالاخره شما بیشتر دوبلور اید یا گوینده رادیو؟ -در همه این سال‌ها بین دوبله و رادیو، بیشتر خودم را در اختیار رادیو قرار دادم و همیشه اگر قرار بوده انتخابی بین این دو داشته باشم، این انتخاب رادیو بوده است. سال ۷۱ معاون صدای سازمان صدا و سیما به من گفت: برای کار رادیو به جام جم برویم، اما گفتم رادیو برای من یعنی میدان ارگ! پس از جابه‌جایی‌ها یک روز در جام جم من را دید و گفت: چطور است؟ گفتم چی چطور است؟ من از سال ۵۲ در جام جم، دوبله کار کرده‌ام. گفت: آقا این آب و هوا و جای قشنگ را می‌گویم! گفتم عزیز من، من آن آب و هوای کثیف و پر از دود و دم مرکز تهران را به همه جهان ترجیح می‌دهم. الان هم همین‌طور است و سه سال است که برای تلویزیون، فیلمی دوبله نکرده‌ام و اصلا هم برایم مساله یا دغدغه نگران‌کننده‌ای نیست، چون کارم را در این زمینه انجام داده‌ام و می‌بینم که این روز‌ها خیلی از بزرگان این روز‌ها کار ندارند. خدا را شکر از دولتی سر مولا، بعضی‌هاشان وضع مالی خوب دارند و نیازی به کار ندارند، اما اگر کار نکنیم، حالمان خراب می‌شود. شما فکر کنید فلان بازیگر بزرگ، یک سال کار نکند و صبح که از خواب بیدار می‌شود، با این سوال مواجه باشد که خب چه کار کنم؟ مگر چقدر می‌شود کتاب خواند و مطالعه کرد؟ کار هم در کنارش لازم است و اگر کار نباشد، آدم دیوانه می‌شود. * بار‌ها این سوال پرسیده شده که در‌های دوبله روی جوان‌ها بسته است یا خیر! حالا شما به این سوال پاسخ بدهید که در‌های رادیو چطور؟ بسته‌اند یا خیر؟ -این روز‌ها برخی جوان‌ها به من می‌گویند می‌شود ما به رادیو بیاییم. می‌گویم نه. کمی دیر آمدید. اگر چند سال پیش می‌آمدید شاید می‌شد درباره‌اش حرف زد. چون در حال حاضر رادیو از روی فهرست و فرم ۲۵۰ بازیگر دارد. من اگر بخواهم از این افراد استفاده کنم، نهایت از ۳۰ نفرشان استفاده می‌کنم. از این تعداد شاید ۲۰۰ نفرشان به کار رادیو نیایند، ولی بالاخره آمده‌اند. می‌گویند فلانی تئاتری است می‌گویم خب تئاتری درست را می‌آوردید! در رادیو تمام حس و حال بازیگر در محدوده گردن به بالاست. خب وضعیت می‌شود این‌گونه که خیلی از بازیگر‌های رادیو کار ندارند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت