خانم بازیگر: در حال بازی در یک نقش منفی هستم
سریال «بچه مهندس» به کارگردانی آقای علی غفاری و تهیهکنندگی آقای سعید سعدی، شبهای ماه مبارک رمضان از شبکه دو سیما پخش میشود.
روزنامه صبح نو: سریال «بچه مهندس» به کارگردانی آقای علی غفاری و تهیهکنندگی آقای سعید سعدی، شبهای ماه مبارک رمضان از شبکه دو سیما پخش میشود.
این سریال درامی اجتماعی و پر از خاطره است که داستان آن از دهه ۶۰ آغاز میشود و تا سالهای آتی در دهه ۹۰ ادامه پیدا میکند. قصه «بچه مهندس» متأثر از رخدادهای تاریخی است و بسیاری از اتفاقات تلخ و شیرین این سالها در آن گنجانده شده است. داستان سریال «بچه مهندس» در تاریخ معاصر و در سه فاز کودکی، نوجوانی و جوانی شخصیت اصلی مطرح میشود. خانم «سوگل طهماسبی» یکی از بازیگران اصلی این مجموعه است. طهماسبی بازیگری حرفهای را با مجموعه «روزگارقریب» آغاز کرد و تاکنون در سریالهایی مثل «فاصلهها»، «مثل هیچکس»، «خانه بیپرنده»، «کیمیا» و «بردار» نقشآفرینی کرده است. به همین دلیل گفتوگویی با او انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
هنوز مشغول بازی در «بچه مهندس» هستید؟ تصویربرداری سکانسهای مربوط به من در فاز نخست تمام شده است و فاز دو سریال مشغول بازنویسی است. ادامه کار من در فاز دو این مجموعه خواهد بود. در حال حاضر با تمام شدن کارم در «بچه مهندس»، مشغول بازی در پروژه دیگری هستم.
از نحوه ورودتان به سریال «بچه مهندس» بفرمایید؟ سال قبل در پروژهای سینمایی حضور داشتم که در آنجا با آقای غفاری همکاری داشتم. ایشان درواقع مشاور پروژه بودند و آشنایی من با وی از آن جا شکل گرفت. نام آن فیلم «سرگشته» بود. برنامهریز و انتخاب بازیگران سریال «بچهمهندس» با آقای جواد کاسهساز بود که با ایشان و برخی از دوستان دیگر هم در چند اثر ازجمله «کیمیا» کار کرده بودم. قبلاً با دفتر آقای سعدی که تهیهکننده «بچه مهندس» هستند هم همکاری کرده بودم و با «گشت ویژه» در خدمتشان بودم.
فیلمنامه چه جذابیتهایی برایتان داشت؟ وقتی فیلمنامه را خواندم با شخصیت زینب ارتباط برقرار کردم. کل قصه به نظرم جذاب آمد، چون فضای متفاوتی داشت. احساس میکردم بین سریالهایی که برای خانوادهها ساخته میشود، جای فضایی با قصه کودکانه که محورش یک کودک باشد خالی است. شاید قصه «بچه مهندس» برای بزرگسالان هم جذاب باشد، اما بطن داستان ما، سختیها و شادیهایی است که یک کودک در زندگیاش با آنها مواجه میشود. به همین خاطر برایم خیلی جذاب بود که کاری در حال ساخت است که متفاوت از فضای مرسوم سریالهای امروزی است.
فرم روایت این سریال به دلیل تم کودکانه آن است؟ همه ما قصه شنیدن را دوست داریم. حس نوستالژیک دوران کودکی خودمان را که مادربزرگهایمان قصه میگفتند تداعی میکند و پس از آن و بعد از ورودمان به دوران بزرگسالی، مطالعه کتاب و رمان توسط خودمان را. این حس گوش دادن و این که قصه را از زبان کسی بشنویم جذابیت زیادی دارد. شخصاً این حس را خیلی دوست دارم و با آن ارتباط برقرار میکنم.
برخی معتقدند این قالب روایت و نریشن، برای پرکردن باگهای فیلمنامه است! من اینطور فکر نمیکنم. احساس میکنم به هرحال امکان بازگو کردن کل قصه وجود ندارد و بخشهایی از آن باقی میماند. مانند مطالعه یک رمان است که ناگهان شخص سومی به قصه وارد میشود. شخص سوم غایبی که به روایت میپردازد. حتی ممکن است این روایت توسط شخصیتهای خود رمان صورت بگیرد. پس نمیشود بگوییم، نویسنده این کار را کرده تا باگها و ایرادات قصه را بگیرد. به نظرم بخشهایی در یک فیلمنامه است که نه تنها ایرادی ندارد، بلکه میطلبد که اینطور روایت شود. نوع قصه کشش این شکل روایت را دارد. «بچه مهندس»، چون قصه بچههاست. ما نیاز داریم که کسی برایمان قصهگویی کند. فکر میکنم که این قالب، انتخاب هوشمندانهای بوده است که توسط دوستان انجام شده و مخاطب با آن همذاتپنداری میکند.
ارتباط عوامل باهم چطور بود؟ خدارا شکر خیلی خوب بود. گروه ما تیم آرامی است. همیشه به شوخی میگفتم وقتی به لوکیشن میآیم حوصلهام سرمیرود، از بس که بچهها آرامند، با یکدیگر بحث نمیکنند و همه با هم خوب هستند! البته این موضوع را به شوخی میگفتم، ولی واقعاً آرامش خوبی وجود داشت. آقایان غفاری، رضا شیخی مدیرتصویربرداری، آقای تهرانی صدابردار، همه آدمهای حرفهای این کار بودند و واقعاً باید از تهیهکننده کار به دلیل انتخاب این کست تشکر کرد. «بچه مهندس» در کنار کیمیا، یکی از کارهای خوبی بود که در کنار تیمی دوستداشتنی انجام دادم و جزو خاطرات خوب زندگیام هستند.
سکانس خاصی بود که در کار خودتان چالش به حساب بیاید؟ بخشی از کارم در «بچه مهندس» که با کودکان سروکار داشتم، برایم چالش داشت. حس این که من در مقام یک مربی دلسوز باشم که خب طبیعتاً هیچ وقت تجربهاش نکرده بودم. برایم جالب بود. شخصیت زینب غیر از مثبت بودنش شیطنتهایی دارد که باعث همراهیاش با بچهها میشود. این اتفاق برایم چالشبرانگیز بود و دوستش داشتم. البته در ادامه قصه سکانسهای جالب دیگری هم وجود دارد که، چون هنوز پخش نشده و نمیخواهم قصه لو برود نمیتوانم بگویم!
به خاطر معصومیت چهره و مسائل دیگر تا به امروز بیشتر، نقشهای مثبت بازی کردهاید؛ دنبال نقش منفی نیستید؟! اتفاقاً الان در حال بازی در یک نقش منفی هستم! یک سریال اپیزودیک است که مشغول بازی در آن هستم. شخصیتی کاملاً منفی است که خیلی با خودم فاصله دارد؛ شخصیت دزدی است که به زندان میرود و جذابیتهای زیادی برایم دارد و نقشی است که تاکنون تجربه نکردهام.
بهعنوان یک بازیگر، وضعیت سریالهای این روزهای تلویزیون را چطور ارزیابی میکنید؟ همیشه مشکل اصلی تلویزیون، تکراری بودن فیلمنامههایش بوده است. قصه برخی از سریالها تکرار مکررات است و سوژههای خاص و ثابتی در آنها وجود دارد. تفاوت قصه «بچهمهندس» این است که ارتباطی به این فضا ندارد. گاهی فکر میکنیم که برخی از موضوعات برای ایام ثابتی است. مثلاً طنز را صرفاً برای ایام نوروز میدانیم؛ البته قبلاً اینطور نبود و ترکیبی از سریالهای طنز و درام در ایام مختلف سال ازجمله ماه مبارک رمضان از تلویزیون پخش میشد. سالیان قبل اینطور نبود که بگوییم، چون الان ماه رمضان است، حتماً باید سریالهایی با فلان موضوع داشته باشیم. احساس میکنم امروز جای سریالهای طنز با کیفیت خوب در تلویزیون خالی است. در بخش درام وضعیت خوبی داریم، ولی به نظرم جای مجموعههای طنز خوب واقعاً خالی است. نمونههایی مثل «پایتخت» استثنا هستند. در طول یک سال، یک سریال طنز باکیفیت کم است، به هرحال مخاطب این ژانر را دوست دارد. گمان میکنم که اگر فیلمنامهها و سوژهها، تکرار مکررات نباشد، تلویزیون مخاطبش را همچنان خواهد داشت.
دیدگاه تان را بنویسید