دوبلور تَن‌تَن: بخاطر GEM، انجمن گویندگان مرا اخراج کرد

کد خبر: 814654

به نظرم سپردن جذب گویندگان به تلویزیون اصلاً کارِ درستی نبود به همین دلیل طی سال‌های اخیر استعداد‌های فراوانی جذب دوبله نشدند.

دوبلور تَن‌تَن: بخاطر GEM، انجمن گویندگان مرا اخراج کرد

خبرگزاری تسنیم: امیر هوشنگ زند از هشت سالگی و از سال ۱۳۴۰ وارد حرفه دوبله شد. او در دوبله نخستین انیمیشن، پسر دریا حضور داشت. زند فارغ التحصیل مدرسه لندن و هم چنین مدرک فیلمسازی‌اش را از انستیتوی هنر سان فرانسیسکو دریافت کرده است. به زعم بسیاری از کارشناسان، دوبله فیلم «پالپ فیلکشن» به کارگردانی کوئینتین تارانتینو، یکی از ده شاهکار تاریخ دوبله ایران است که مدیریت دوبلاژ آن به عهده امیر زند بود. او در مقام مدیر دوبلاژ سریال‌ها متفاوتی را با کیفیتی قابل اعتنایی نظیر خانه پوشانی، لیست سیاه و بریکینگ بد را در شبکه نمایش خانگی دوبله کرد. بخش نخست گفتگو با زند به حواشی جدایی او از انجمن گویندگان جوان و همکاری با گویندگانی که در تهران با شبکه GEM همکاری می‌کردند اختصاص دارد. این مصاحبه بی‌تردید بدون سانسورترین گفتگوی امیر زند است.

(علاقه‌مندانی که تمایلی نسبت به مطالعه متن ندارند، می‌توانند به فایل‌های ویدئویی این مصاحبه که فردا (پنج شنبه) در تسنیم منتشر می‌شود، مراجعه کنند).

چرا تصمیم گرفتید از انجمن گویندگان و سرپرست گفتار فیلم جدا شوید و مستقل کار کنید؟

من تصمیم نگرفتم از انجمن جدا شوم، همیشه ایرادی که به انجمن داشتم، این بود که خیلی در خدمتِ سازمان صدا و سیما قرار گرفته، درست است ما در خدمت هستیم و کارمان را آنجا انجام می­دهیم، اما اینکه تمام شئوناتِ خودمان را بسپاریم به صدا و سیما، کارِ درستی نبود که یکی از مهمترینش عضوگیری بود؛ فکر می­کنم از سال ۱۳۸۰ یا شاید قبل­تر (تاریخ دقیقش را خاطرم نیست) عضوگیری را سپردند به صدا و سیما. یعنی متقاضیانی که به دوبله علاقمند بودند باید از طریق فراخوانی که صدا و سیما می­‌دهد وارد شوند، بعد یکسری مراحل آئین­ نامه­ایِ خودشان را باید پشت سر بگذارند تا بیایند و آموزش ببینند؛ قبلاً اینطور بود که انجمن این کار را انجام می­داد. یعنی به عهدۀ انجمن بود که عضوگیری کند، کسانی که علاقمند بودند می­‌آمدند در محل انجمن، فُرم­ها را پُر می­‌کردند و بعد از آن‌ها تست گرفته می­‌شد و از انجام این مراحل و مصاحبه، می‌­توانستند وارد عرصۀ دوبله شوند و دورۀ کارآموز­ی­شان را طی کنند.

این اتفاق در یکی از هیات­ مدیره‌­های شاید دهه ۷۰ (تاریخش یادم نیست) به امورِ دوبلاژ صدا و سیما واگذار شد که این فراخوان را بدهند. من به این مساله ایراد داشتم و به نظرم درست نبود، اولاً درست است که بخش زیادی از کار در سازمان انجام می­‌شود و به هر حال سازمان انتظاراتی دارد، ولی اینکه طبق اساسنامه ما موظفیم خودمان عضوگیری کنیم، به نظرم سپردن این به تلویزیون اصلاً کارِ درستی نبود که با آن موافقت کردند و ادامۀ آن طی سال‌های زیاد منجر به این شد که استعداد‌های زیادی جذب این کار نشود.

سپردن آن به تلویزیون چه آسیب­‌هایی داشت؟

به نظر من، شاید در بین کسانی که به این فراخوان پاسخ داده بودند، عده‌­ای هم بودند که طبعاً در کار ما معمول است که توصیه می­‌شوند و این توصیه‌­ها یک زمانی کارساز است، یک توصیه‌­ای می­شود یک صدای فوق­ العاده عالی با یک استعدادِ فوق‌­العاده عالی، جذبِ این کار می­‌شود، یک زمانی هم آدمی جذبِ این کار می‌­شود که نه استعداد دارد و نه صدای خوبی دارد و به قول ما به نوعی آویزانِ این کار می­­‌شوند و بعد طلبکارم هم می‌­شوند، در صورتی که جایگاهی در این کار واقعاً ندارند.

به هر حال من همیشه با این موضوع مخالف بودم. هنرمندانِ بزرگ دوبله که فوت کردند هیچ وقت جایگزین نخواهند داشت، ولی به نوعی می‌­شود خلایی که این عزیزان با رفتن­شان به وجود آوردند را به نوعی پر کرد. به نظرم متاسفانه این خلاء پر نشده و همین‌طور که بار‌ها گفتم تعداد افرادِ با استعدادی که طول دهه­‌های بعد از انقلاب جذبِ این کار شدند، واقعاً از انگشتان دست تجاوز نمی­کند، استعداد‌های خوبی هم جذب شدند، ولی زیاد و کافی نیست. ضمن اینکه مجوزِ انجمن گویندگان و سرپرستانِ گفتار فیلم، از طرف ارشاد صادر شده است ما نباید اینقدر زیرِ استیلای سازمان برویم، این درست نیست؛ به همین دلیل یکی از دلایلی که من به گویندگانی که خارج از انجمن کار می­‌کردند روی آوردم، همین بود با آن‌ها آشنا شدم و دیدم عجب استعداد‌هایی هستند.

چگونه به آن‌ها آشنا شدید و چه کسانی بودند؟

داستان دارد که تعریف می­کنم؛ یادش بخیر تیمِ خیلی خوبی بودیم وقتی با این بچه‌­ها شروع کردیم! متاسفانه همه جا آدم­‌های دو بهم­زنی هستند که متاسفانه تفرقه ایجاد می­کنند و این اواخر یعنی یکسال گذشته تفرقه ایجاد کردند و حیف بود! البته ما داریم ادامه می­‌دهیم.

تلویزیون کم کار می­‌کنید.

اصلاً کار نمی‌­کنم، مدت­هاست نه به خاطر اینکه جدایی از انجمن پیش آمده، اصلاً نمی­‌توانم با آن شرایط کار کنم.

داستان آشنایی با گروه جدید را بگویید؟

بله. یک پسرِ جوانی به نام داریوش بشارت بود، من در قرن ۲۱ کار می­کردم یک روز دیدم این پسرِ جوان آمد داخل و خیلی مودب سلام و علیک کرد و گفت: من خیلی به دوبله علاقمند هستم، اگر اجازه بدهید من باشم و فقط نگاه کنم. من هم آدمِ راحتی هستم، گفتم باشد بیا برو پشت داخل اتاق فرمان بنشین و نگاه کن. این قضیه یک سالی ادامه داشت. هر وقت من کار می­کردم او هماهنگ می‌­کرد و می­‌آمد تا اینکه شبکه GEM درست شد و شروع کردن به دوبله فیلم و سریال. آقای بشارت هم برای آن‌ها در تهران کار می­‌کرد، آن زمان هنوز مالزی نرفته بودند، یعنی مشکلی برای آن‌ها وجود نداشت و فکر کنم دو سه سالی همینطور در تهران این سریال­ها را دوبله می­‌کردند که معروف‌­ترینش حریم سلطان بود و تا آن زمان ما رابطه‌­مان را داشتیم. در دوبله این کار‌ها همه گویندگان جدید بودند غیر از میثم نیکنام که چند سالی است وارد دوبله شده است. میثم نیکنام مدیریت حریم سلطان را داشت، ولی داریوش چند تا سریال را گرفته بود و خودش مدیریت می­‌کرد و تیمی هم درست کرده بود.

همچنان ارتباط من با داریوش حفظ شده بود که داریوش زنگ زد و گفت: دوستان می­خواهند شما را ببینند و یک قراری بگذاریم. یک تئاتری هم در سینما بلوار اجرا می­شد، من هم رفتم آنجا دیدم تعدادی از جوانان مشتاقِ دوبله و از همکاران داریوش که دارند کار می­‌کنند و با همدیگر عکس گرفتیم. بابِ آشنایی من از آنجا شروع شد و دوباره بعد از آن شب از من خواستند دوبله­‌های آن‌ها را تماشا کنم و رفتم و دیدم. دیدم این‌ها استعداد‌های درخشانی هستند، حیف است، الان فقط دارند برای ماهواره کار می­‌کنند و تک و توک هم انیمیشن کار می­کردند. البته انیمیشن­ها را بیشتر رئیسی کار می­‌کرد و احتمالاً بعضی از آن‌ها هم با رئیسی کار می­‌کردند. از اینجا باب آشنایی با آن‌ها باز شد و من تصمیم گرفتم با آن‌ها کار کنم، چون این گروه به انجمن مراجعه کرده بودند و همیشه با درِ بسته مواجه شده بودند و این نشان می‌­دهد این‌ها چقدر علاقه داشتند.

اما این تصمیم تا زمانِ دستگیری آن‌ها عقب افتاد؟

بله البته فکر کنم یک انیمیشن با آن‌ها دوبله کردم که درست بعد از آن انیمیشن این دستگیری پیش آمد.

ماجرای دستگیری آن‌ها را بگویید.

فکر کنم سال ۹۰ یا ۹۱ بود که این‌ها را دستگیر کردند و بُردند، ولی خیلی زود آزاد شدند. یعنی گروهی از این دوستان گویا ۸ روز در بازداشتگاهِ اوین بودند، یکی دو نفر هم ۳۰، ۴۰ روز، ولی با قید وثیقه آزاد شدند تا دادگاه آن‌ها برگزار شود که ۳، ۴ سال هم برگزاری دادگاه آن‌ها طول کشید و خلاصه بعداً از آن‌ها رفع اتهام شد. یعنی مورد عفو قرار گرفتند، کاری هم نکردند، من هم فکر می­کردم این کار مجوز دارد، چون سه سال در تهران انجام می­‌شد و برای من واضح بود که این‌ها یک مجوز و اجازه­ای دارند که سه سال است دارند کار می­کنند!

من ابتدا مخفیانه شروع کردم به کار با آنها، دیدم این‌ها همه زندان رفتند بالاخره یک شب هم زندان اوین بروید، تنِ آدم می­لرزد! ولی خوشبختانه با آن‌ها خوش­رفتاری شده بود و فهمیدند بیگناه هستند و فقط عشق و علاقۀ آن‌ها به این کار سبب شده بود، آن‌ها دنبال این کار بروند و خیلی هم جالب است یک استادی بالای سر این‌ها نبود. این‌ها عاشق دوبله و دوبلور‌ها هستند. اصلاً عاشقِ پیشکسوتان دوبله هستند و این عشق باعث شد این‌ها این کارِ را به صورت اکتسابی یاد بگیرند. من گفتم بروم دست این‌ها را بگیرم. حالا که از زندان بیرون آمدند دوباره به مجاری غیرقانونی کشیده نشوند و با آن‌ها کار کنم و شروع کردم ابتدا مخفیانه با آن‌ها کار می‌­کردم، فیلم سینمایی یا انیمیشن از موسسات نمایش خانگی می‌­گرفتم و می­‌آوردم با این بچه­‌ها کار می‌­کردم، یکسالی به این منوال گذشت تا اینکه متوجه شدند من دارم این کار را می­کنم، از من هیات مدیره خواستند.

راجع به دی ماه ۹۵ صحبت می­کنید؟

نخیر الان فعلاً ۹۲ و ۹۳ هستیم. انجمن مرا خواست که توضیح بدهم چرا این کار را کردم؟ من تا نشستم، گفتم: من این کار را کردم، به خاطر اینکه نیاز بود این کار انجام شود و یک نفر باید این کار را انجام می­داد و یک قدمی برمی­‌داشت. طبق اساسنامۀ انجمن گویندگان و سرپرستانِ گفتار فیلم، بند ج، کسانی که با غیرعضو کسی که عضو انجمن گویندگان و سپرستان گفتار فیلم نیست کار کند، از انجمن اخراج می­شوند و من را خواسته بودند تا به نوعی این موضوع فیصله پیدا کند، یعنی بشود آن را حل کرد. ولی از آنجایی که من کار کردم و پشیمانم نیستم، بازم کار می­‌کنم. گفتند اگر اینطور است ما نمی‌­خواهیم امیر زند را اخراج کنیم خودت استعفاء بده. جوِ آنجا، یعنی جوِ هیات مدیره انجمن خیلی دوستانه نبود و من گفتم اگر اینطور است باشد استعفاء بدهم، گفتم الان بنویسید، گفتند نه حالا عجله نکنید، وقت هست، همه جا می­شود این استعفاء را نوشت، بعد خداحافظی کردم و آمدم بیرون. چند ساعتی با خودم فکر کردم من یا باید استعفاء بدهم و اخراج شوم یا باید عضو انجمن بمانم، اینکه خودم بخواهم از انجمنی که از سال ۱۳۴۲ تشکیل شد و من هم عضو آن بودم (آن زمان ۱۰ سالم بود) چرا خودم این کار را بکنم؟ زنگ زدم به بازرس انجمن آقای بانکی و گفتم: من استعفاء نمی‌دهم، خودتان هر طور صلاح می­‌دانید اقدام کنید. بعداً متوجه شد این‌ها به اعضای انجمن پیامک زدند که طبق استعفای شفاهی آقای زند، ایشان دیگر با انجمن همکاری نخواهند کرد. من آنجا دوباره زنگ زدم و گفتم: استعفای شفاهی اصلاً در هیچ جای دنیا نداریم، استعفا کتبی است؛ بنابراین من هنوز خودم را عضو انجمنِ گویندگان و سرپرستانِ گفتار فیلم می­‌دانم و چه بسا اگر انجمن اینطور درِ را بسته نمی­‌گذاشت و کانالِ ورودیِ عضوگیری را منحصر به سازمان صدا و سیما نکرده بود، این نیرو‌ها جذب انجمن می­‌شدند. استعداد‌های بسیار خوبی هستند و این کار را نکردند که به نظرم سیاستِ کاملاً اشتباهی است. من همیشه معتقد بودم ظرفیتِ این کار زیاد است استعداد هم فراوان است، چرا باید یک مرجع تصمیم بگیرد ما چگونه عضوگیری کنیم؟ حالا این هم هم دلایل خاص خودش را دارد به خاطر اینکه سیستم دوبلاژ تلویزیون تغییر پیدا کرد از واحدِ دوبلاژ به امور دوبلاژ تبدیل شد و فکر می­کنم سال ۱۳۷۰ بود که آقای کدخدازاده آمد و مسئولیتِ امور دوبلاژ تلویزیون را به عهده گرفت و قصدشان از این کار این بود که دوبلاژ متمرکز شود که بیشترین ضربه­‌ها را همین تصمیمات به دوبله وارد کرد. برای اینکه باز یک مرجع تصمیم می‌­گیرد که چه کسی چه چیزی را دوبله کند.

قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به آن «دوبلاژ متمرکز» می­‌گویند هر شبکه­‌ای خودش تصمیم می­‌گیرد، فیلم­‌ها را چگونه دوبله کند، سریال­ها و فیلم­هایش را به چه کسی بدهد. یعنی ما ۵ شبکه داشتیم که این‌ها می­­‌توانستند انتخاب کنند و یک رقابتی بین شبکه‌­ها بود، ولی وقتی متمرکز شد یک تعداد خاصی به نورچشمی تبدیل شدند و اتفاقی را که الان در دوبله تلویزیون دارد رخ می­‌دهد را داریم می­بینیم و آن رقابت از بین رفت. به اعتقاد من ضربۀ اساسی و محکمی به دوبلۀ ایران وارد کرد، ضمن اینکه این تغییر، باعث یک نوع دیکتاتوری می­شود و آقای کدخدازاده آن بالا نشسته بود و تصمیم می­گرفت و حتی می­خواست حضور و غیاب بگذارد، در صورتی که کار ما اینگونه نیست، ما هنرمندانی هستیم که کنار هم می­‌نشینیم و کار می­‌کنیم. چقدر مضحک شده بود، امضاء کنید؛ چه ساعتی آمدید! اصلاً کارِ ما اینگونه نیست.

از زمانی که دوبلاژِ متمرکز اتفاق افتاد کیفیت­‌ها را مقایسه کنید با سریال­هایی که قبل از آن دوبله می­شد، مثلاً سریال ناوارا قبل از دوبلاژ متمرکز دوبله شده بود، مانند ارتش سری آقای رضایی چقدر خوب دوبله کرد و تمام ستاره­‌های دوبله ایران در آن بودند و سریال­های دیگر. همۀ این آثا ر. با کیفیتِ بهتری دوبله می­‌شدند، یکی برای شبکه ۲ بود، یکی برای شبکه ۳ بود، شبکه ۳ می­خواست حتماً با این مدیر دوبلاژ دوبله شود، چون با این مدیر دوبلاژ راحت­تر می‌­توانست کار کند، ولی خلاصه این شیوۀ درستی نبود، نیست و متاسفانه هنوز هم ادامه دارد.

قبل از اینکه این بچه‌ها با شبکه جم کار می‌­کردند مهرداد رئیسی هم یک سندیکای مستقل تشکیل داده بود، نظر شما راجع به سندیکای آن‌ها چه بود؟ چرا آن زمان تصمیم نگرفتید از انجمن منشعب شوید و مستقل از انجمن کار کنید؟

اتفاقِ خوبی بود که آقای رئیسی انجام داد، منتها به خاطر شخصیت خودش نتوانست ادامه بدهد. شخصیتی داشت که می­خواست همه را خودش کنترل کند در صورتی که در یک بسترِ دموکراتیک می­توانست خیلی خوب ادامه پیدا کند متاسفانه الان فقط یکی اسمی از انجمن گویندگان جوان باقی مانده است و خیلی از گویندگانی که کار می­‌کردند الان خودشان مستقلاً با جا‌های دیگر کار می‌­کنند و خیلی از آن‌ها با من دارند کار می­‌کنند، آقای رئیسی نتوانست این انجمن در یک بسترِ دموکراتیک هدایت کند.

اوایل دهه ۸۰ در هیات مدیره انجمن برای جذب این گروه تصمیماتی گرفته شده بود، شما آنجا حضور داشتید؟

بله یک شب دیدم آقای مهرداد رئیسی آمده و با پیشنهاد هم آمده بود، یعنی می­خواست همکاری کند و بیاید این هم از آن مواردی بود که می‌­شد با او مذاکره کنند، ولی هیات مدیره در آن زمان مخالفت کرد و ایشان هم به کارِ خودش ادامه می‌­داد. یعنی این جوان­ها همیشه با درِ بسته مواجه می‌­شدند، جوانانی که علاقمند بودند حتی حاضر بودند سرمایه‌­گذاری کنند، آقای مهرداد رئیسی سرمایه­‌گذاری کرده بود، استودیوی درست کرده بود، آموزش می­‌داد و کار‌های اینگونه می‌­کرد خیلی می‌­شد، از وجود او باید استفاده می‌کردیم. البته او از لحاظ مالی خیلی از کاری که می­‌کند منتفع شد، ولی از لحاظِ معنوی باعث شد اطرافیانی که خیلی برای او احترام قائل بودند را خیلی از خودش دلخور کند و او را ترک کردند.

برگردیم به داستان همکاری با بچه­‌هایی که از GEM جدا شده بودند. تصور این بود که شما با این گروه در دوبله موفق نخواهید شد، ولی خیلی اتفاق به صورت وارونه می­‌افته و کار‌های شما با گروه دوبله‌­تان در بازار گرفت.

من کمی قبل همانطور که داشتم توضیح می‌دادم، مخفیانه با دوستان کار می­کنم تا اینکه لو رفتم و داستان را هم گفتم، من را برای توضیح خواستند. در آن مدت تعدادی انیمیشن و فیلم سینمایی با این بچه­‌ها دوبله کردیم تا فیلم سینمایی را آقای جعفری مدیر عامل قرن بیست و یکم) لطف کردند، با چند تا از فیلم‌­های قدیمی کاراته­ایِ هنگ­‌کنگی شروع کردیم و بعد کم­‌کم فیلم­های دیگر هم دادند کار کردیم تا اینکه نوبت به سریال لیست سیاه رسید. لیست سیاه را خودم پیشنهاد دادم. متوجه شدم چنین سریالی می‌خواهد دوبله شود و من به آقای جعفری گفتم اگر ممکن است من این سریال را با گروه خودم می­توانم دوبله کنم و گفتم یکی دو قسمت را هم می­توانم دوبله کنم ببینند. چون رایت فیلم برای آقای جعفری نبود برای موسسۀ هنر اول و سینما ۲۴ بود. گفتم اگر راضی بودند ادامه می­‌دهیم. موافقت کردند این سریال را سال ۹۱ شروع کردیم. وقتی آن سریال را دوبله کردیم من از آقای سعید مظفری دعوت کردم که جای روله اصلی جیمز اِسپیدر صحبت کند و او هم خیلی به من لطف کرد. با وجود اینکه می‌­دانستم از طرف انجمن و اعضاء مورد شمامت قرار می­‌گیرند و به آن‌ها ایراد گرفته می­‌شود، ولی آمدند و تا به امروز هم این فعالیت و همکاری ادامه دارد و فیلم­‌های دیگری هم بوده و ایشان لطف کردند، فیلم­­‌های سینمایی است که بعضی از آن‌ها راکورد دارد که خودشان گفتند و می­آیند در فیلم­های سینمایی می­گویند و من همیشه سپاسگزارِ آقای مظفری خواهم بود.

لیست سیاه را کار می­کردیم و از موسسۀ تصویر هنر با من تماس گرفتند که سریالِ محشرِ برکینگ بد را کار کنیم، قراردادی بسته شد و آن سریال را هم با همکاری پیشکسوتان آقای ناصر طهماسب، خانمی پوستی، آقای مدقالچی، ناصر احمدی کار کردیم.

*پیشنهاد برکینگ بد را به شما دادند و بخش زیادی از آن برمی‌­گردد به موفقیت لیست سیاه؛ هیچ کس باور نمی­کرد بچه‌­هایی که با GEM دارند کار می­کنند می‌­آیند به صورت قانونی سریال نمایش خانگی کار می­کنند و اینجا با ستاره‌­های جدید دوبله مواجه می­شویم که شما آن‌ها را معرفی می­کنید به صورت خاص به خانم لیلا کوهسار اشاره می­کنم که قدرت خودش را در سریال لیست سیاه به نمایش گذاشت و همه متوجه شدند یک گویندۀ زنی آمده که صدایش انعطاف حیرت انگیزی دارد. اصلاً با خانم کوهسار چگونه آشنا شدید؟

احتمالاً. در همان جلسۀ اول که آقای بشارت من را در تئاتر بلوار دعوت کرد با هم آشنا شدیم و بعداً هم در جلساتِ دوبلاژی که آن‌ها داشتند خانم کوهسار هم شرکت می­کردند.

استعدادش را شما کشف کردید؟

فکر کنم. البته در سریال حریم سلطان او نشان داده بود و جای زن اول سلطان سلیمان صحبت می­‌کرد که آنجا خیلی خوب بود، ولی به طور مشخص سریال لیست سیاه که رولِ اول زن را او می‌­گفت و در کنار سعید مظفری خیلی خوش درخشید و همانطور برکینگ بد، خواهرزن اِسکایلر بود. خانم کوهسار در این دو سریال بخصوص لیست سیاه درخشید و بقیه هم همین طور فوق­ العاده بودند مثلاً آقای مهرادِ میراکبری استعداد فوق ­العاده‌­ای است، یعنی انعطاف صدا بی­نظیر دارد، خانم گیلدا حمیدی، آقای محمود قناعت پیشه، ایشان دامپزشک است و استعداد فوق‌­العاده‌­ای دارند، تمام این بچه­‌ها تحصلیکرده هستند خانم کوهسار لیسانس مدیریت بازرگانی دارد، خانم گلیدا حمدی فوق لیسانس تئاتر دارند و تئاتر هم بازی می­کند، آقای زرآبادی.

بودن طهماسب و سعید مظفری در کنار این گروهِ جدید یک اتفاق نو در دوبله بود.

خیلی خیلی. یعنی همان کاری که دوست داشتم اتفاق بیفتد اتفاق افتاد، این بچه‌­ها این کار را اکتسابی یاد گرفته بودند. آرزویشان بود که در کنار بزرگان بنشینند، آقای جلیلوند، همینطور خیلی به من لطف کردند. ایشان در آثار سینمایی ما تشریف داشتند. چند بار سینمایی کار کردیم، آقای جلیلوند لطف کردند آمدند جای رابرت دنیرو صحبت کردند.

انجمن همچنان در مقابل استعداد‌های جدید مقاومت می‌کند؟

بعضی­‌ها از طرف انجمن گویندگان و سرپرستان فیلم نمی­‌خواهند بپذیرند که این استعداد‌های درخشانی که نام بردیم و هستند و من با آن‌ها طی این سال‌ها سریال­های بزرگی را کار کردم اگر کیفیت نداشت، به من مراجعه نمی­‌کردند، یکی را نگاه می­‌کردند، بعدی را نمی­‌دادند! حتماً یک چیزی در آن دیدند که دادند.

قیمت­ شکنی اتفاق نیفتاد.

یک کم چرا دروغ؟! ولی نه آنچنان زیاد. چون قیمت­شکنی در انجمن گویندگان و سرپرست گفتار فیلم همیشه بوده و چیزِ جدیدی نیست، فیلم­ها را به صورت زیر قیمت کار کردند برای موسسات نمایش خانگی. این کار زیاد انجام شده بود که با زیر قیمت کار می­کردند، ولی من برای اینکه جذب کنم تا به این بچه­ها فرصتی داده شود این کار را انجام دادم، ولی خیلی زیرقیمت نبود. سریال بکینگ­بد که اصلاً زیر قیمت نبود، ولی لیست سیاه بله، اما بلافاصله بالا بردم یعنی پله پله قیمت را بالا بردم. فقط می­خواستم کار را بگیرم و مجبور بودم در وهلۀ اول این کار بکنم و بعد کم­کم قیمت را بالا بردم و الان دیگر داریم می­رسیم یعنی کار‌هایی که من انجام می­دهم تقریباً قیمت انجمن گویندگان است و در بعضی موارد بیشتر هم شاید باشد.

همۀ این دافعه‌­های انجمن در دی ماه ۹۵ در مجمع عمومی خانه سینما خودش را بروز داد، داستان مجمع عمومی خانۀ سینما را تعریف کنید.

من برای استودی آوا کار می‌­کردم که ابتدا آنجا نبود یکی دو استودیوی دیگر کار می‌­کردم، بعد به پیشنهاد خانم کوهسار، من خودم یک استودیو درست کردم، که با کمبود پول مواجه شدم و نتوانستم ادامه بدهم. حتی یک جایی را اجاره کردم، ولی نشد. تا اینکه خانم کوهسار پیشنهاد داد بیایید استودی آوا متعلق به آقای ابوالقاسم کاظمی. او هم به من در طول این سال‌ها لطف کردند و آن استودیو را به صورت ماهانه اجاره کردیم، چون به صورت ماهانه بود صرف می­ کرد و خوب بود تا اینکه من می­خواستم بروم آنجا به نام خودم مجوز بگیرم، چون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز نداشت. ابتدا که مراجعه کردم خیلی استقبال کردند تا اینکه چوب لای چرخ گذاشتنِ انجمن و استودیودار‌ها شروع شد، سردمدار مخالفت برای اخذ مجوز از انجمن آقای آشتیانی‌­پور و از سوی استودیودار‌ها آقای امینی از استودیو کوآلیمابود. این‌ها گفتند من صلاحیت ندارم، آقای آشتیانی­‌پور از دیدِ خودش و انجمن می­‌گفت و آقای امینی از دیدِ خودش. آقای امینی پسرِ جوانی است که من انتظار نداشتم بگوید من صلاحیت ندارم! من از سال ۶۱ اولین استودیو را با همکاریِ دوست عزیزم آقای سیامک اعتمادی و خدا رحمت کند مسعود بهنام از صدابرداران و صداگذارانِ بزرگ سینمای ایران درست کردیم و خودمان با دست­های خودمان ساختیم. مرحوم بهنام مهارت عجیبی داشت و خیلی زحمت کشید، نجاری را هم دوست داشت، دستگاه­ها را آورده بودیم و کار می­‌کردیم. بعد این آقا می­‌گوید، من صلاحیت ندارم و بعد از آن دو سه استودیوی دیگر در طول این سال‌ها ساختیم.

چوب لای چرخ گذاشتن‌­ها شروع شد، حتی به جایی منجر شد که در یک مقطعی می­‌خواستند استودیو را پلمپ کنند و من خیلی دوندگی کردم که به لطف رئیس سینمایی وقت آقای دکتر ایوبی که دستور دادند که این کار نکردند همیشه سپاسگزار ایشان هستم که پلمپ نشد و من خیلی از او ممنونم. در مقطعی از طرف مدیر کل ادارۀ استودیو‌ها گفتند شما باید انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم را راضی کنید، من رفتم با خانۀ سینما صحبت کردم، خانه سینما گفت: صحبت می­کنیم و به آن شکل اتفاقی نیفتاد. تا اینکه دیدم در مجمع عمومی که ۱۹ دی ماه ۹۵ بود، گفتم بروم آنجا و یک متنی هم آماده کرده بودم که اصلاً توضیح بدهم که چرا این اتفاقات افتاد. وقتی واردِ سالن شدم با رفتار‌های خیلی بد از طرف همکارانی که سال‌ها با هم کار کردیم مواجه شدم و جوانانی که من خیلی با آن‌ها کار کرده بودم، واکنشِ بسیار بدی از خودشان نشان دادند که من را از تالار اجتماعات خانه سینما اخراج کنند و توهین کردند اخراجی برو! من رفتم بیرون بعداً یکی دو نفر آمدند، گفتند یک چیزی بنویس که می­خواهی سخنرانی­‌ای بکنی، من هم نوشتم، گفت: وقتی ما انتخابات را انجام دادیم و تمام شد شما بیایید حرفتان را به بچه­‌ها بگویید. اتفاقاً گفتند ما این مسائل را مطرح می‌­کنیم، اگر مجمع موافقت کرد بیایید که گویا بیش از ۵۰ درصد موافقت کردند که من این کار را بکنم.

من رفتم و حرفهایت را هم گفتم، حرف‌هایی که باید برای انجمن جاذبه داشته باشد نه دافعه و خیلی اعتراضاتی را که داشتم گفتم، من­جمله که انجمن باید خودش عضوگیری کند و سکانِ امور را به دست بگیرد که در آخر حضار برای من دست زدند بعد یکدفعه چند نفر شروع کردند به حرف‌های بی­­ربط زدن و جوی را که خوب داشت پیش می­رفت و حرف من هم تمام شده بود، متشنج کردن و وقتی چند نفر معدود دیدند برای من دست زدند به آن چند نفر برخورد و بالاخره این چالش هم حاصلی نداشت.

معنی این کف زدن چه بود؟

تایید صحبت­‌های من بود نه لزوماً به خاطر مخالفت با هیات مدیره، ولی تایید صحبت‌­های من بود حداقل با بخشی از صحبت­های من موافق بودند، چون من همیشه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم را خانۀ من می­دانم و همیشه عضو هستم و خواهم بود و آنجا این را عنوان کردم.

بالاخره موفق شدید مجوز را بگیرید؟

نخیر. اینقدر این مجوز عقب افتاد که آقای کاظمی علیرغم اینکه خیلی هم لطف داشتن دیدند که بهتر است با من روزانه حساب کنند، استودیو را اجاره ندهند و این روزانه حساب کردن خیلی خیلی برای من گران تمام شد و مجبور شدم خودم بروم استودیو بزنم که خودم و پسرم دو تایی با هم یک استودیوی موقر درست کردیم، من نقشه­اش را کشیدم و پسرم سینا آمد کمکم و با هم آستین‌­ها را بالا زدیم و استودیو را ساختیم، صدای خوبی هم دارد، ولی مشکلاتی پیش آمد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت