خبرگزاری مهر: دیروز آکادمی نوبل در اطلاعیهای اعلام کرد که نوبل ادبیات امسال برندهای نخواهد داشت و به جای آن سال آینده، ۲۰۱۹، دو برنده برای این جایزه اعلام خواهد شد. اگر از اتفاقاتی که تا کنون برای این جایزه افتاده است بی خبر باشیم ممکن است این خبر برایمان تعجب بر انگیز باشد، اما نگاهی به اتفاقاتی که در سالهای گذشته برای این جایزه افتاده است نشان میدهد که از این خبر چندان هم نباید متعجب شد. پیش از آن، اما ذکر این نکته خالی از فایده نخواهد بود که این اولین سالی نیست که جایزه نوبل ادبیات اهدا نمیشود، پیش از این به خاطر جنگهای جهانی اول و دوم سالهایی بوده است که این جایزه اهدا نشده است. اما این بار دو تفاوت عمده با دفعات قبل دارد، اول این که امسال اهدای جایزه لغو نشده، بلکه عقب افتاده است و قرار است سال آینده دو جایزه اهدا شود. دفعات پیش چنین اتفاقی نیفتاده بود و تنها یک یا چند سال پشت سر هم جایزه اهدا نمیشد. جز این، امسال اولین باری است که این جایزه نه به دلایل بیرونی، که به خاطر رسواییای که گریبانگیر یکی از اعضای پیشینِ آکادمی سوئد شده اهدا نمیشود، یا حداقل این دلیلی است که اعلام شده است. چند ماه
قبل بود که اتهاماتی مبنی بر تعرض یا آزار جنسی از جانب هجده زن به همسرِ یکی از اعضای آکادمی وارد شد و بلافاصله این مطلب علنی شد و، چون در ادامه رسواییهای مردان قدرتمند سفید پوست بود که از هالیوود آغاز شده بود، به صدرِ اخبارٍ مربوط به این جایزه رفت. مدتها بحث و جدل درباره این ماجرا وجود داشت و بعداً مشخص شد که در جلساتِ این آکادمی، و همین طور در جلسات کمیته نوبل ادبیات هم، این بحثها جدی بوده است و هرچند این کمیته به ماندنِ عضوِ بحث برانگیز رای داد، بالاخره مشخص شد که اختلاف نظری جدی بین اعضای این کمیته وجود دارد و بعد از استعفای هفت نفر از اعضا و از جمله رئیس کمیته و امتناع یکی دیگر از این اعضا از شرکت در جلسات، بالاخره این اتفاقات به مطبوعات راه پیدا کرد و آن قدر سر و صدا بالا گرفت تا بالاخره کمیته دیروز اعلام کرد که اعطای این جایزه را تعویق میاندازد. اما برای علاقمندان ادبیات که از بیرون به این ماجراها نگاه میکنند قضیه همچنان عجیب است. در هیچ یک از رسواییهای دیگر که از هالیوود آغاز شد و حتی دامن تجار و سیاستمداران و دیگر هنرمندان را هم گرفت، این رسوایی تبعاتی برای نزدیکانِ این افراد نداشت. چطور
است که در آکادمی نوبل رسواییِ همسرِ یکی از اعضاء باید چنین نتایجی به بار بیاورد؟ چرا وقتی این عضو و حتی رئیس کمیته استعفا کردند و قاعدتاً دیگر باید دامن آکادمی از این ننگ پاک شده باشد، همچنان حرف و حدیثها ادامه دارد و کار به جایی میرسد که در اقدامی که در ۷۵ سال اخیر بی سابقه بوده است، اعطای جایزه یک سال به تعویق میافتد؟ به نظر میرسد باید دلایل اصلی را در سالها پیش و رفتارهای آکادمیِ نوبل جست. آکادمی نوبل و به خصوص کمیته نوبل ادبیات در سالها (و حتی دهه های) اخیر بسیار به جهت انتخابهای خود مورد انتقاد قرار گرفته اند. جدای از انتقاداتی که همیشه به این جایزه وجود داشته، مانند تسلط ادبیات اروپایی به این جایزه و توجه نکردن به جریانهای پر قدرت ادبی که در کشورها و زبانهای دیگر وجود دارد، یا نگاه سیاسیِ جایزه و اهدا نکردنِ جایزه به کسانی که کمیته به هر دلیل علاقهای به انتخابهای سیاسیِ آنها ندارد، انتقادهای مشخصی هم به انتخابهای خاص کمیته وجود داشته است. تازهترین و البته بارزترینِ آنها اعتراضات گسترده و حتی تمسخرِ کمیته به خاطر اعطای این جایزه در سال ۲۰۱۶ به باب دیلن خواننده بود. ظاهراً اعضای
آکادمی تلاش میکردند تا، به قول یکی از روزنامه نگارانِ برجسته، «کول» به نظر برسند و برای همین از کلاه شعبده بازیشان خرگوش درآوردند، اما معلوم شد که نمره غلطی بوده و هیچ کس تحت تاثیر قرار نگرفت و حتی آقای خواننده هم حاضر نشد جواب تلفن آکادمی را بدهد یا در مراسم حضور پیدا کند. جز این، در سالهای گذشته روالِ کار آکادمی نادیده گرفتن غولهای ادبی بوده و اعطای جایزه به نویسندگانی ناشناس و صد البته نه در ردیفِ بزرگترین نویسنده ها، تا جایی که وقتی در سال ۲۰۱۰ این جایزه به ماریو وارگاس یوسای پرویی، که بدون شک از بزرگترین نویسندگان هم عصر ماست اعطا شد، بسیاری از روزنامه نگاران توییت کردند که «نوبل یوسا گرفت»، و همه میدانستند که به رغمِ این که کمیته نوبل ادبیات دل خوشی از یوسا ندارد، برای حفظ آبرو هم که شده باید جایزه را به او بدهند تا فرصت از دست نرود و نام او هم به لیست بلند بالای بزرگترین نویسندگانی که هیچ گاه این جایزه به آنان تعلق نگرفته، کسانی مانند تولستوی، جیمز جویس، ویرجینیا وولف، خورخه لوئیس بورخس و بسیاری دیگر، اضافه نشود. اما بعد از آن باز هم کمیته به روال سابق خود برگشت و به کسانی این جایزه را اعطا
کرد که یک سال بعد از جایزه باز هم همه نام آنها را فراموش کردند، کسانی مانند توماس ترانسترومر، مو یان، پاتریک مودیانو و سوتلانا الکسیویچ. هنگامی که این افراد به عنوان برنده جایزه معرفی شدند اولین عکس العملِ علاقمندان ادبیات این بود که نام آنها را در گوگل جستجو کنند تا بفهمند چه کسی برنده جایزه شده و بعد از چند ماهی که شور و هیجانی برای خواندنِ آثار این افراد در کشورهای مختلف به وجود آمد، دوباره این افراد فراموش شدند و کسی به دنبال کتابهای آنان نیست. تاثیر سیاست هم بر این جایزه اظهر من الشمس است و فقط برای یک نمونه، میتوان به اعلامِ اورهان پاموک به عنوان برنده سال ۲۰۰۶ این جایزه اشاره کرد که، هر چند مسلماً نویسنده قابلی است، نوآوری هایش در نویسندگی در مقایسه با کسی مانند موراکامی که هنوز برنده جایزه نشده است به بازی کودکانهای شبیه است، اما بالاخره به خاطر مواضع سیاسی اش بسیار مورد توجه کمیته نوبل ادبیات بوده است. همه اینها در این سال ها، در کنار شایعاتی مبنی بر زد و بندها، که البته هیچ گاه ثابت نشد، باعث بی اعتمادی بسیاری به آکادمی نوبل شده است و به نظر میرسد که رسوایی جنسیِ همسر یکی از اعضا آخرین
تیر بر پیکره نیمه جان کمیته نوبل ادبیات بوده است و باعث سر باز کردن زخم شده است. حال، بعد از استعفای تقریباً نیمی از اعضای این کمیته، آکادمی نوبل هم فرصتی بی بدیل دارد تا با رفتارهایی قابل تامل بتواند وجهه خود را اصلاح کند، و هم در برابر این خطر قرار گرفته است که برای همیشه وجهه و اعتبار خود را از دست بدهد. باید منتظر ماند و دید که بالاخره آکادمی چطور از این بحران بیرون میآید.
دیدگاه تان را بنویسید