خبرگزاری ایلنا: کارگردان فیلم "خجالت نکش" در این فیلم در قالب طنز به دنیال این بوده که بگوید چگونه یک فرد در مقام مدیر یا کارشناس امروز حرفی را میزند و ۲۰ سال بعد ناگهان حرفش را ۱۸۰ درجه تغییر میدهد.
رضا مقصودی، فیلمنامهنویس بعد از نگارش فیلمنامه بیش از ۱۰ فیلم، اولین فیلم خود را در مقام کارگردان ساخته است. "خجالت نکش" در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و برنده سیمرغ بهترین فیلم اول شد. فیلم سینمایی "خجالت نکش" هماکنون در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است. به مناسبت اکران این فیلم با کارگردان آن گفتگو کردهایم.
فیلمنامه چگونه شکل گرفت و آیا حوادث سیاسی در شکلگیری قصه نقش مستقیم داشتند؟ ایده اولیه فیلم سالها پیش به ذهنم رسید که در آن زنی که در یک روستا با فرهنگ خاص محیط روستایی زندگی میکند. در سن بالا باردار میشود و قصد دارد این مساله را پنهان کند. ما براساس همین خط اصلی داستان را پرداخت کردیم. پنج سال پیش که طرح را مینوشتم اصلا رنگ سیاسی نداشت و فقط به دنبال تعریف یک قصه صاف و ساده بود. قرار بود فیلمنامه را برای به یک سریال طراحی کنم، اما تلویزیون با طرح موافقت نکرد. بعد از چند سال که قصد کردم یک فیلم سینمایی بسازم دوباره به این طرح مراجعه کردم و دیدم درونمایهای دارد که از آن یک فیلم کمدی با حرفهای روز میتوان ساخت و در بازنویسی مجدد عنصر سیاسی و شوخی به آن اضافه شد. فیلم یک دغدغه سیاسی را مطرح میکند به نظر میسد شما از ابتدا دنبال نقد سیاسی بودید؟ قطعا ما در این فیلم نقدهایی به برخی سیاستها داریم و بهصورت کلی میخواهیم بگوییم که چرا سیاستهای اجرایی ما فکر نشده است و مدیران فکر نشده تصمیم میگیرند. از طرف دیگر به دنبال نقد اجتماعی بودیم به فرزندآوری نگاه انتقادی
داشتیم که چگونه و در چه شرایطی انسان خوب است فرزنددار شود.
تمام تصمیمات در زندگی همچون فرزندآوری، ازدواج و اشتغال تصمیمهای شخصی هستند، اما شما در فیلم نشان دادید به نوعی حرفهای مدیران در این تصمیمهای شخصی تاثیر جدی میگذارد؟ قطعا تاثیر میگذارد، اما نمیخواهم بگویم که مردم گوش به فرمان مدیران هستند بلکه بخشی از مردم تحت تاثیر تبلیغات و رسانهها قرار میگیرند، زیرا هدف رسانهها و به خصوص رسانههای دولتی همین است که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. اما شما بهصورت مستقیم احمدینژاد را در فیلم نشان دادید و سیاستهای او را نقد کردید؟ احمدینژاد هم هشت سال در این کشور مدیریت کرده و طبعا حرفهایی که زده برای کشور تبعات زیادی داشته است. اما در این فیلم نمیخواستیم فقط به سیاستهای او بپردازیم بلکه سیاست کلانی را مورد اشاره قرار دادیم که دولت احمدینژاد هم در آن بود و مطالبی مطرح شده که به درد فیلم ما میخورد و میتوانستیم با آن شوخی کنیم. اصلا هم قصد نداشتم به دنبال تخریب یا تایید حرفهای احمدینژاد و تصمیماتش باشیم بلکه با جابهجاییهای سیاست و بیبرنامگیها و بیدقتیها در حرفها و سخنان شوخی کردم. در این فیلم با این مساله شوخی کردم
که چگونه یک فرد در مقام مدیر یا کارشناس امروز حرفی را میزند و ۲۰ سال بعد ناگهان حرفش را ۱۸۰ درجه تغییر میدهد. آیا باید تصمیمگیریهای کشور اینگونه باشد؟ من با بیتوجهی در برنامهریزی دقیق برای آینده کشور شوخی کردم. در مقطعی در این کشور همه با استدلال و دلایل متقن میخواستند اثبات کنند که نباید بیش از دو فرزند داشت، زیرا کشور امکانات ندارد. ۲۰ سال بعد همان سیستم دوباره استدلال و دلایل متقنتر اثبات میکند که باید فرزندآوری بیشتر شود. اینگونه تصمیمگیری نه تنها در مسائلی همچون فرزندآوری بلکه در مسائل اقتصادی دیگر مثل سدسازی، یارانهها و... نیز وجود دارد. خودِ این رفتار فارغ از فیلم ما پر از طنز است. شما معتقدید فارغ از فیلم، جنس تصمیماتی که بعضی از مدیران گرفتند به نوعی شوخی بود؟ شوخی که نبود، ولی جدی هم نبود! معتقدم این کشور به دلیل همین تصمیمات فکر نشده سرشار از شوخی و طنز است. ما هشت سال کشور را دست افرادی دادیم که امروز به آنها نگاه میکنیم میخندیم. آیا شوخی از این بزرگتر وجود دارد؟ ما احتیاج نداریم فیلمهای طنزی بسازیم که در آن تلاش کنیم به زور مخاطب را بخندانیم. امروز ما شاهد
انبوه سوژه کمدی در شکل اداره مملکت هستیم و دستمایه خوبی به ما میدهد. اما در فیلم شخصیت اصلی دائم جملهای که احمدینژاد تکرار کرده است را بیان میکند؟ ما در فیلم با عبارت "ما میتوانیم" که آقای احمدینژاد برای اولین بار مطرح میکند، شوخی کردیم و به حرف وی رفرنس دادهایم. برخی از شوخیها امکان دارد رنگ و لعاب سیاسی داشته باشد و برخی از آنها نیز فقط شوخی است. البته در بعضی صحنهها در اجرا بازی با این شوخی بسیار در فیلم جذاب شده است. این فیلم باتوجه به گفتههای شما و آنچه امروز ساخته شده ظرفیت بیشتری دارد که از این دست شوخیها با سیاستهای مدیران کشور بیشتر در آن دیده شود، اما به نظر میرسد شما عمدا جلوی این شوخیها را گرفتهاید؟ بله، با نظر شما موافقم، اما اگر شوخیهای فیلم را با سیاستهای مدیران بیشتر از آنچه که در فیلم هست انجام میدادیم شاید افرادی پیدا میشدند که ظرفیت این شوخیها را نداشتند و فیلم دچار مشکلات میشد. از طرف دیگر برای من مهمتر از ارائه تحلیل، قصهگویی در فیلم است. قصه فیلم نباید آسیب میدید و باید درست بنا میشد. برای من قصه حتی از کمدی و پیام مهمتر است. همچنین مراقب
بودم که هیچ منطقهای را مورد تمسخر قرار ندهم که به خاطر آن مخاطب بخندد. فیلم بسیار متکی به حادثه و اتفاق است بهخصوص در نیمه دوم، گروهی معتقدند زمانی که فیلمنامهنویس نتواند داستان را خوب پیش ببرد یک حادثهای مانند تصادف را در فیلم قرار میدهد؟ من این مساله را قبول ندارم، زیرا خنده موقعی در فیلم رخ میدهد یا حتی در زندگی روزمره ما زمانی میخندیم که ناگهان یک اتفاقی که برخلاف رفتار روزمره است، رخ میدهد. در این فیلم و در بخش دوم ما به دنبال این بودیم که موانعی ایجاد کنیم که صنم (شبنم مقدمی) به فرزند خود نرسد تا متنبه شود. قصه و روایت نیاز به این موانع داشت و مخاطبان نیز آن را قبول کردند. اتفاق، ابزار قصهگویی این فیلم است و حُسن کار است. ما در فیلمنامه نویسی یک تصادف مخل داریم و یک تصادف سازنده که داستان را پیش میبرد. تصادفهایی که در این فیلم وجود دارد مخل نیست و در ذات قصه است. این مسائل پیش از این نیز وجود داشت. مثلا در فیلم لیلی با من است در سکانس اصابت یک خمپاره باعث میشود تا جهت یک فلش تغییر کند و همین امر باعث میشود قهرمان قصه به جای آنکه مثلا به سمت راست برود به سمت چپ حرکت و
قصه تغییر اساسی کند. یکی از ابزار اصلی فیلمهای کمدی تصادف است. فیلم یک کمدی موقعیت است و رفتار جدی شخصیتها در ذات خود خندهدار نیست، اما باعث خنده تماشاگر میشود و گاهی نیز برعکس است. آیا اصولا میتوان پیشبینی کرد که مخاطب در چه زمانهایی در فیلم میخندد؟ بهصورت واقع نمیتوان پیشبینی کرد. مثلا ما در صحنههایی بعضی دیالوگها را با هدف خنداندن تماشاگر استفاده کردیم، اما زمانی که در سینما فیلم را با مخاطب دیدم؛ متوجه شدم که مخاطب به آن صحنهها نمیخندد و برعکس به برخی اتفاقات در صحنههای جدی میخندد. یک بخشی از آن در موقع اجرا توان اجرایش نبود احتمالا فرصت کافی نداشتم. من به شوخیها فکر میکنم و برنامه دارم برایش، اما همیشه همه چیز درست از آب درنمیآید که امیدوارم تجربه باعث شود این نقیصه بر طرف بشود البته فیلم را هم با مردم تماشا کردم و هم با منتقدان. مردم بیشتر فیلم را دوست داشتند. بازیگران فیلم از ابتدا تغییری هم کردند؟ احمد مهرانفر و شبنم مقدمی انتخاب اول بودند و خوشبختانه قبول کردند تا در فیلم بازی کنند و برای این فیلم بسیار زحمت کشیدند. این دو بازیگر در زمان ساخت
فیلم ایدههای خوبی با خود همراه آورده بودند و احمد مهرانفر آنقدر به کار اهمیت میداد که حتی به دلیل گریم سنگین نمیتوانست به راحت غذا بخورد. سایر عوامل فیلم نیز خیلی خوب بودند و زحمت زیادی کشیدند. حتی تدوینگر و فیلمبردار هم از مرحله فیلمنامه با ما همراه بودند و ما این فیلم را در سرمای ۱۲- درجه ساختیم و امروز همه از نتایج نهایی راضی هستند.
دیدگاه تان را بنویسید