امام جمعه بد داریم، امام جمعه خوب هم داریم/ درباره گربه یک بازیگر صحبت می‌کنند اما کسی به کارگر توجهی نمی‌کند

کد خبر: 808396

عدالت خواهی جوانان ما شده برگزاری کنسرت. بچه حزب الهی هدفش شده جلوگیری از برگزاری کنسرت و گذاشتن روسری. چرا باید پشت تریبون نماز جمعه مشهد درباره یک برنامه شهرداری که چند دختر رقصیده اند یا برگزاری کنسرت در فلان پاساژ صحبت شود؟ آیا نباید راجع به عدالتخواهی، مسائل کارگران و مشکلات مردم صحبت کنند؟

امام جمعه بد داریم، امام جمعه خوب هم داریم/ درباره گربه یک بازیگر صحبت می‌کنند اما کسی به کارگر توجهی نمی‌کند

سرویس فرهنگی فردا؛ مسعود غزنچایی: میلاد میرزاباقری و حجت عدالتپناه در مستند‌های «زمستان یورت» و «داد» به موضوع حقوق کارگران و مشکلات صنفی آن‌ها پرداخته اند. در آستانه روز کارگر و سالگرد انفجار میعدن یورت و جانباختن ۴۳ کارگر این معدن، گفت و گویی با این دو کارگردان جوان درباره مشکلات کارگری، سختی‌های ساخت مستند‌های اجتماعی با رویکرد عدالتخواهی و همچنین موانع پیش روی مستندسازان با دغدغه‌های اجتماعی گفت و گو کردیم که بخش اول آن را در ادامه می‌خوانید.

فردا: اولین مسئله‌ای که برای کارگردان در ساخت یک اثر، جذاب است، سوژه آن است. با توجه به اینکه سوژه اصلی هر دو مستند، مشکلات معیشتی و کاری قشر کارگر است، چه شد که سراغ این سوژه‌ها رفتید؟ میزان التهاب رویداد مهمتر بود یا پرداختن به زندگی کارگران دغدغه شخصی شماست؟

عدالت پناه: این مساله دغدغه شخصی من بود. سال‌های سال با این بحث درگیر بودم که عدالت چقدر در جامعه ما تحقق پیدا کرده است. در جامعه پس از انقلاب اسلامی که عدالت یکی از دغدغه‌های اصلی مردم و رهبران آن بوده، شاهد هستیم که گاه در گوشه و کنار کشور اتفاقاتی می‌افتد که این اصل را خدشه دار می‌کند. چندین سال از انقلاب اسلامی گذشته و ما هنوز به آن ایده آل نرسیده ایم. در فیلم «داد»، تصمیمات مسئولین، قضات، نیرو‌های امنیتی و در آخر هم بحث کارگران شلاق خورده «معدن آق دره» است. با توجه به نزدیک بودن روز کارگر ما آمدیم یک مساله تحت عنوان جمهوریت، عدالت و امنیت به عنوان یک معادله سه مجهولی در فیلم مطرح کردیم. دنبال قهرمان‌هایی در فیلم بودیم که برای تحقق عدالت مبارزه می‌کنند و مشقت‌هایی را تحمل می‌کنند.

وقتی به موضوعات اجتماعی چالشی ورود پیدا کنیم، برچسب سیاسی می خوریم

میرزاباقری: من از ۲۰ سالگی تصمیم به ساخت مستند گرفتم و دغدغه ام از همان روز‌های اول عدالت بود. مستند «گنبد منهای فقر» و «در این حوالی» و مستند‌هایی که حرف مردم را می‌زد و پیگیر مطالبات مردم بود. «گنبد منهای فقر» درباره یک حاشیه شهری بود که فساد‌هایی از جمله فروش مواد مخدر فقر، قتل، هر چه بگویید در آن روستا اتفاق می‌افتاد. من و دوستان عدالتخواه شهرمان، تحقیقاتی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که باید مستندی ساخته شود که اتفاقاتی که در این روستا می‌افتد را به نمایش بگذاریم. آن کار را ساختیم و به نمایش گذاشتیم. اول انگ سیاه نمایی به ما زدند، بعد فرماندار شهر پای کار آمد و فیلم را داخل فرمانداری اکران کردیم، داخل استانداری اکران کردیم تا اینکه توانستیم بودجه‌ای میلیاردی بگیریم برای روستا و آن روستا که اول حاشیه شهر محسوب می‌شد تبدیل به روستا شد و الان طرح‌هایی در آن روستا اجرا شده که ۵۰ یا ۶۰ سال دیگر هم در آن روستا اجرا نمی‌شد. هدفم اط ساخت مستند، صرف حضور در جشنواره نبود. «زمستان یورت» و «سید احمد» کار‌هایی بود که به جشنواره فرستادم، اما کار‌های دیگر را حتی به جشنواره نمی‌فرستادم. دغدغه من بیشتر مردم و عدالت خواهی بود. در «زمستان یورت» ما وقتی می‌خواهیم به موضوعات اجتماعی چالش برانگیز ورود پیدا کنیم، سریع می‌گویند سیاسی است.

فردا: با توجه به ملتهب بودن این موضوع، آیا در ساخت این مستند دچار مشکلی نشدید؟

میرزاباقری: در ابتدای کار، مدیرعامل معدن می‌گفتند اگر بروید سمت این موضوع، ممکن است فلان و بهمان شود، اما خوشبختانه اتفاقی نیفتاد. یک ترس‌هایی از قبل برای ما ایجاد کرده بودند، ولی رفتیم و ساختیم و به نتیجه رسیدیم.

فردا: مساله عدالت از عناصر اصلی تشکیل حکومت اسلامی است طبیعتا مستندساز و آن کسی که دیدگاه آسیب شناسانه دارد، سراغ قشر‌های ضعیف می‌رود و این تضعیف حق چیزی است که در سازو کار سرمایه داری اتفاق می‌افتد. یعنی شما طبیعتا باید جریان مدیریت را نقد کنید و حامی جریان کارگری و کسی باشید که حقش ضایع شده، ممکن است از دیدگاه یک مدیر، این یک جور سیاه نمایی و نشان دادن نقاط کور و تاریک مدیریت کشور محسوب شود. این را باید چطور تفکیک کنیم؟ چه اثری سیاه نمایی است و چه اثری واقع نما؟

عدالت پناه: باید ریشه عدالت و عدالتخواهی را در سینما مطرح کنیم. شما اگر نگاهی به تاریخ سینمای جهان کنید، عدالت و تلاش برای تحقق آن همواره سوژه جذابی برای خیلی از نویسنده‌ها و کارگردان‌ها بوده. زیرا همیشه مخاطب داشته و دغدغه قشر وسیعی از مردمی بوده و هست که در طبقه متوسط و طبقات فرودست هستند. برهه‌ای را می‌بینید که بحث‌های سوسیالیستی داغ می‌شود، حکومت کمونیستی تشکیل می‌شود و بحث‌های حمایت از کارگری سوژه اصلی می‌شود. موضوع این فیلم‌ها چالش بین قشر سرمایه دار و مستضعف است.

فردا: خیلی از این آثار تبدیل به جریان سینمایی می‌شوند. مثل جریان سینمای نئورئالیستی که در ایتالیا شکل گرفت و بعد‌ها در کشورمان نیز نفوذ کرد.

عدالت پناه: این یک نوع دیدگاه بود که در اروپا شکل می‌گیرد. بعد از انقلاب هم افرادی، چون مجیدی و مخملباف تا دوره ای، مسائل عدالتخواهانه و مشکلات طبقه محروم را نشان می‌دادند. در زمینه مستند هم کار‌های خوب و تاثیرگذار شهید آوینی را داریم که «خان گزیده ها» را می‌سازد و تضاد بین قشر خان و رعیت را در آن مقطع به خوبی نشان می‌دهد. مرز بین سیاه نمایی و واقع نمایی، مرز باریکی است. ممکن است با نگاه مثبت به سمت یک سوژه، معضل و یا مشکلی بروی، اما نادانسته اثری را تولید کنی که به جز ناامیدی و یاس چیزی از آن نتیجه گرفته نشود. وقتی در ساخت یک فیلم، نقاط مثبت را نمی‌آوری و تلاش‌هایی که برای رفع آن شده را نمی‌بینی این خودش یک نوع بی عدالتی می‌شود.

امام جمعه بد داریم، امام جمعه خوب هم داریم

میرزاباقری: به نظرم سیاه نمایی یعنی اینکه شما فیلمی را می‌سازی و در انتها به بن بست می‌رسی. وقتی ما جامعه‌ای را نشان می‌دهیم که همه چیز آن رو به فروپاشی است، وقتی موضوع ما مسئله کارگران است، ولی نما‌هایی از خانه‌های خراب می‌گیریم، خود همین یک سیاه نمایی است. در مستند «زمستان یورت» کارگرانی داشتیم که علیرغم شغلشان، علم و سوادشان بالا بود. وقتی می‌بینیم که مسئولانی آمدند و توانستند برای این کارگر‌ها یک سری کار‌ها انجام دهند، باید آن‌ها را هم نشان دهیم. اگر در مستند، امام جمعه بد داریم، امام جمعه خوب هم داریم که پیگیر مسائل کارگر‌ها بوده.

عدالت پناه: بالاخره در این کشور بزرگ با سطوح مختلف مدیریت از ذیل گرفته تا راس ممکن است اشتباهاتی صورت بگیرد، یک قهرمانی باید جلوی فساد را بگیرد، در فیلم «داد» یک آقایی به نام سید میثم صفائیان که راننده کامیون است، باسواد و دانشجو بوده، معماری خوانده و مشکلات و مسائل زندگی باعث می‌شود راننده کامیون می‌شود، اما با نگاه روشن و با نگاه دقیق از انقلاب و مذهب در مقابل فساد می‌ایستد، مبارزه می‌کند و هزینه می‌دهد. طبیعی است مدیری که این مشکل در زیر مجموعه او رخ داده، دوست دارد این اتفاق دیده نشود و سرکوب شود. یکی از مسئولین در مقابل مطالبه بحق او گفته: تو که این حرف را می‌زنی، ضد انقلاب و ضد نظام هستی. او هم در جواب گفته: کی گفته که تو نظام هستی؟!

فردا: بعضی از مسئولین گاهی با انگ ضدانقلاب زدن به مطالبه مردم و مستضعفین، یک راه دررویی برای خودشان پیدا می‌کنند. در حالیکه باید مطالبه را حق مسلم یک عدالتخواه یا یک شهروند دانست.

عدالت پناه: طیفی از مردم ما قشر خاکستری هستند و دیدشان هم نسبت به انقلاب اسلامی منفی نیست. این طیف وقتی فسادی می‌بیند دادش در می‌آید و باید آن را حمایت کنیم.

میرزاباقری: حرفی و دعوایی که بین یک خانواده است نباید بیرون از خانواده برود. شما فیلم‌های هالیوودی و بالیوودی را نگاه کنید. یک کشور شاد، خوش آب و هوا، مردم خوب، همه چیز برقرار است. من مستند‌هایی که دیدم، می‌بینم آنجا هم فقر، مشکلات، اعتیاد و تجاوز هست، ولی ما کمتر در فیلم‌های سینمایی این طور چیز‌ها را می‌بینیم و بیشتر قهرمان می‌بینیم.

فردا: به نظرم قهرمان در مستند بحثی است که می‌توانیم همین الان مطرح کنیم. فیلم مستند معمولا از زاویه دید فردی روایت می‌شود که دچار آن آسیب شده. مستندساز به سوژه نزدیک می‌شود. شما به عنوان مستندساز بیشتر دنبال قهرمان بودید یا سوژه؟

عدالت پناه: حقیقت این است که من از سینمای داستانی بدون قهرمان هم خوشم نمی‌آید. اتفاقی که در سینمای امروز ما افتاده و حسی منفی تلقین می‌کند. پمپاژ شدن یاس و ناامیدی به ضرر همه ما و بیشتر به ضرر کشور است. کشوری که ناامیدی در آن موج بزند قطعا چرخ‌های اقتصادش هم خوب نمی‌چرخد. چرخ تولید خوب نمی‌چرخد و نخبه‌های آن به فکر فرار می‌افتند. رهبری در دیدارشان با هنرمندان فرمودند: «هیچ چیزی به اندازه سینما نمی‌تواند بین مردم و جامعه تاثیرگذار باشد» اگر مسئولی مشکل و فسادی در رفتار و گفتارش است باید بترسد از اینکه دوربین مستندساز هرلحظه این فساد و فاجعه را ضبط و منتشر کند. این مسئله به پیشرفت کشور کمک می‌کند.

فردا: آیا یک مستند که قرار است بارویکرد آسیب شناسانه ساخته شود، باید الزاماً مخاطبش مردم باشند یا قرار است مدیران و مسئولان مخاطب آن باشند. شاید مستندی باشد که بهتر است مردم نبینند و باید ابتدا برای مدیریت کشور ساخته شده که آن‌ها بروند این آسیب را برطرف کنند.

میرزاباقری: برای خود من پیش آمده که فیلم‌هایی سفارشی بوده برای اینکه معضلات یک منطقه را نشان دهد و این فیلم صرفاً برای یک سری از مسئولین ساخته شده است. به نظر من باید رویکردی صورت بگیرد که مردم وجه عدالتخواهیشان بروزتر شود. یک مثال می‌زنم. مثلا گروهی تحت عنوان دختران خیابان انقلاب که برای بحث حجاب به داخل خیابان می‌آیند و اعتراض می‌کنند. این بحث فرهنگیش به کجا بر می‌گردد؟ به خاطر اینکه ما یک سری بن بست‌هایی گذاشتیم در رسانه ملی. چرا؟ وقتی انقدر سانسور در رسانه ملی وجود دارد، وقتی مباحثی که باید زده شود و گفته شود اجازه پخش در رسانه ملی ندارد، آن طرف به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای سوق پیدا می‌کند. بی بی سی و من و تو را نگاه می‌کند و از این لحاظ تغذیه فکری و روحی می‌شود. برای خودش هم دلیل دارد: رسانه ملیِ من سانسور می‌کند و این رسانه مسائل جامعه را بازتاب می‌کند.

فردا: و این رسانه‌ها به مرور ذائقه مخاطب را تغییر می‌دهند. مطالبه او را عوض می‌کنند.

میرزاباقری: مثلا عدالت خواهی روز جوانان ما شده برگزاری کنسرت. بچه حزب الهی هدفش شده جلوگیری از برگزاری کنسرت و گذاشتن روسری. چرا باید پشت تریبون نماز جمعه مشهد درباره یک برنامه شهرداری که چند دختر رقصیده اند یا برگزاری کنسرت در فلان پاساژ صحبت شود؟ آیا نباید راجع به عدالتخواهی، مسائل کارگران و مشکلات مردم صحبت کنند؟

فردا: به این موضوع که الان برای مردم، عدالت مهمتر است یا آزادی در بحث بعدی می‌پردازیم. چالشی که مطرح می‌شود این است که علیرغم مشکلات موجود در کشوری، چون امریکا، بیشتر رسانه‌ها همان چیزی که مورد نظرشان است به مخاطب القا می‌کنند، اما چرا یک جوان امریکایی، همچون جوان ایرانی سراغ رسانه یک کشور دیگر نمی‌رود؟

میرزاباقری: به خاطر اینکه فضای باز رسانه‌ای وجود دارد. آنجا حتی رئیس جمهور را نقد و او را مسخره می‌کنند.

درباره گربه یک بازیگر صحبت می کنند اما کسی به کارگر توجهی نمی کند

فردا: الان به بحث عدالت رسانه‌ای رسیدیم. چالشی که الان در جمهوری اسلامی وجود دارد بحث عدالت رسانه است. وقتی عدالت رسانه‌ای وجود ندارد، جوان خودش را در رسانه ملی نمی‌بیند و به سراغ شبکه ماهواره‌ای می‌رود.

میرزاباقری: شما برنامه نود را نگاه کنید. فردوسی پور تا شیره آن کسی که اختلاس کرده در بحث فوتبال و هیئت مدیره و ... بیرون نکشد، رهایش نمی‌کند. چرا ما یک نود سیاسی نداریم؟ یک میز گردی که مدیرعامل معدن فلان جا بنشیند، دوتا کارگر هم بگذارند، وزیر هم این طرف و مجری هم باشد و این ماجرا را به چالش بکشند.

عدالت پناه: البته ما برنامه‌ای شبیه این را داریم. برنامه ثریا؛ که هر چند وقت یکبار جلو آن را می‌گیرند و چوب لای چرخ آن می‌کنند و می‌خواهند تریبون را از سازندگان آن بگیرند. وقتی زندگی خصوصی یک سلبریتی می‌شود تیتر همه رسانه‌ها و با مرگ گربه اش، همه راجع به آن صحبت می‌کنند.

فردا: تلویزیون که الان کارخانه سلبریتی سازی است.

میرزاباقری: همین سلبریتی‌ها می‌آیند برای حجاب و سبک زندگی مردم فرهنگ سازی می‌کنند، بعد مسئولین می‌پرسند: چرا این اتفاق می‌افتد؟

عدالت پناه: خیلی از این افراد مشکلات اجتماعی ایجاد می‌کنند که در آینده هم بیشتر خواهد شد. اگر فکری به حال بی عدالتی رسانه‌ها نکنیم، فردی که مورد آماج این رسانه‌ها قرار گرفته، نیاز‌های خودش را فراموش می‌کند. فراموش می‌کند که من قرار بود شغل پیدا کنم، زندگی ام روبه راه شود و در جامعه رشد پیدا کنم.

فردا: در زمستان یورت هم به مساله عدالت رسانه‌ای اشاره شده است.

عدالت پناه: من خودم، چون معدن‌های دیگر را پیگیری کرده بودم، متوجه شدم معدن‌هایی در طبس داریم که همان اتفاق برایش افتاد. در معدن زغال سنگ چند نفر کشته شدند و معلوم نیست سرنوشتشان چه شد. معدن بافق را داریم که دچار مشکل شد و معلوم نیست چه کسی سهام آن را گرفته است. معدن آق دره را داشتیم که در فیلم «داد» نشان دادیم. رسانه‌های ما در مساله معادن کجا هستند؟ فقط اینکه ما خبری را کار کنیم، تیتری زده شود که فایده ندارد.

دست‌های پشت پرده نمی‌خواهد ذهن مردم به سمت عدالت برود

فردا: وظیفه اصلی اطلاع رسانی و پیگیری بر عهده کیست؟

میرزاباقری: به نظرم یک دست‌هایی پشت پرده است که می‌خواهد ذهن مردم ما به سمت عدالت خواهی نرود و اگر هم آمد، سریع یک فتنه‌ای داخل آن بیندازند. مثل اتفاقات سال ۹۶ که آن را به سمتی که خودشان می‌خواستند سازماندهی کنند. در آن برهه یک سری تظاهرات شکل می‌گرفت که می‌توانست به پیشبرد انقلاب کمک کند. نکته بعد اینکه وقتی در صداو سیما یک بازیگر را، یک شب در خندوانه می‌بینیم و شب بعد در دورهمی و میلیارد‌ها تومان برای این برنامه‌ها هزینه می‌شود، چه خروجی مثبتی دارد؟ به تازگی هم به چهره‌های اینستاگرامی آنتن می‌دهند. مثلا یک پسر بچه را آوردند و این را کردند چهره مردمی. این چه جور فرهنگی است؟ در دانشگاه صنعتی شریف، فیلم ما اکران می‌شود و ۵۰ نفر برای تماشای آن نمی‌آیند. چرا؟ چون اسمش خورده «کارگران زمستان یورت»، زیرا اصلا برایشان کارگر مهم نیست. اما شما یک جنگ شادی راه بینداز، ارکست و جاز بیاور، همه می‌آیند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت