اولین فیلم کارگردانی که با خودش حال میکند/ مصادره یا یک کپی ناشیانه؟ / سواری روی موج نهنگ عنبر
«مصادره» با سوار شدن بر روی موج «نهنگ عنبر» و استفاده از کلیشه وضعیت کمیک ارژنگ (رضا عطاران) در همان فیلمها و با نوستالوژی بازی، سعی کرد تا یک موقعیت جدید از همان کاراکتر را به مخاطب نشان بدهد. همانطور که در «نهنگ عنبر» سامان مقدم سعی کرد تلاش برای مهاجرت از ایران را مورد نقد قرار دهد، مهران احمدی نیز با همین رویکرد، وضعیت یک کارمند ابله ساواک را دستمایه ایجاد موقعیتی کمیک قرار داده.
سرویس فرهنگی فردا؛ مسعود غزنچایی: در طول سالهای برگزاری جشنواره فیلم فجر، آثار اجتماعی و ملودرامهای خانوادگی توجه بیشتری به خود جلب میکردند، اما هنگامی که یک کمدی از استاندارهای سینمایی قابل قبولی برخوردار باشد، مورد توجه منتقدین و اهالی سینما نیز قرار خواهد گرفت. «ورورد آقایان ممنوع» و «خوب بد جلف» تجربههای موفقی به عنوان کمدی در جشنوارههای اخیر محسوب می شوند که نظر منتقدین و مخاطبین را به خود جلب کردند. شاید با همین تصور بوده که هیات انتخاب سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، دو فیلم «مصادره» و «خجالت نکش» را وارد بخش مسابقه کردند. «خجالت نکش» که از فرط بی نمکی حتی در حد و اندازه آیتمهای بی مزه تلویزیون هم خنده ایجاد نکرد و چند لحظه بانمکش را نیز مدیون محمود احمدی نژاد است.
به نظر میرسید «مصادره» به عنوان اولین تجربه کارگردانی مهران احمدی، قرار است یک اتفاق جدید در سینمای کمدی رقم بزند، ولی در کمال تاسف، حتی با استفاده از گروه بازیگران توانمند و حضور رضا عطاران به عنوان نقش اول، «مصادره» در حد و اندازههای یک کمدی سطحی بود.
«مصادره» با سوار شدن بر روی موج «نهنگ عنبر» و استفاده از کلیشه وضعیت کمیک ارژنگ (رضا عطاران) در همان فیلمها و با نوستالوژی بازی، سعی کرد تا یک موقعیت جدید از همان کاراکتر را به مخاطب نشان بدهد. همانطور که در «نهنگ عنبر» سامان مقدم سعی کرد تلاش برای مهاجرت از ایران را مورد نقد قرار دهد، مهران احمدی نیز با همین رویکرد، وضعیت یک کارمند ابله ساواک را دستمایه ایجاد موقعیتی کمیک قرار داده. مرد ابله و زودباوری که در یک ضرب الاجل صاحب یک زمین میشود، به سادگی عاشق میشود و به امریکا پناهنده میشود تا زنده بماند.
«مصادره» اما از «نهنگ عنبر ۱» به شدت عقبتر است. این فیلم تقریبا همه چیزش را از بقیه کپی کرده و یک محصول سرهم بندی شده تحویل مخاطب میدهد. استفاده از موضوع و کاراکتر اصلی نهنگ عنبر، تمسخر شبکههای ماهواره از روی دست مهران مدیری، شبیه سازی دادگاه صحرایی فیلم «پاپیون» و صحنه اعدام در «خوب بد زشت»، همگی کپیبرداریهای ناشیانهای هستند که نشان میدهد مهران احمدی با خودش خیلی حال میکند.
صحنههایی که مربوط به بازسازی دو فیلم ذکر شده میباشد، هیچ منطقی در روند زندگی شخصیت اصلی (رضا عطاران) ندارد. او این تصاویر را از کجا دیده؟ عشق سینمای هالیوود بوده؟ اگر مخاطب «پاپیون» و «خوب بد زشت» را ندیده باشد این صحنهها خنده ایجاد میکند؟ در طول فیلم تنها یک عنصر خلاقه وجود دارد و آن هم شوخی هوشمندانه با موسیقی «آمریکا آمریکا» در لحظه فرار عطاران است.
«مصادره» با حضور یک جوان (هومن سیدی) در دفتری که معلوم نیست متعلق به کدام اداره است، شروع می شود. او سند زمینش را نشان میدهد، آنجا را به هم می ریزد و به اتاق بازجویی میرود. آنجا مجبورش میکنند داستان زندگی اش را بگوید. سپس فلش بکی از زندگی پدر او (قبل از ازدواج) پخش میشود. زاویه دید این گذشته کیست؟ کسی که آن زمان هنوز حضور نداشته؟! اشکالی ندارد. این را هم میتوان تحمل کرد. صدای راوی چرا متعلق بک شخصی دیگر (ناصر طهماست) است؟ این راوی کیست؟ از کجا آمد؟ به نظر میرسد مهران احمدی انیمیشنهای تلویزیون و مستندهای شبکه افق را زیاد تماشا میکند و به آن ها علاقه دارد.
تفاوت در زاویه دید و شخصیت اول، باعث شده ریتم فیلم در لحظات زیادی کند شود و تماشاچی را پس بزند. در بین کاراکترهای فیلم، فقط رضا عطاران - و آن هم در حد یک تیپ - پرداخت مناسبی دارد و بقیه همگی پادرهوا هستند. این مسئله هم صرفا به خاطر کاراکتر عطاران و با تکیه بر همان ارژنگ در «نهنگ عنبر» است. هومن سیدی هرچه در «من دیه گو مارادونا هستم» و «عاشقانه» خنده دار است، در «مصادره» غیرقابل تحمل است.
پایان بندی مصادره را میتوان بدترین، مسخرهترین و عاجزانهترین پایان بندی در یک فیلم کمدی دانست. البته همه چیز در سراسر فیلم ابلهانه است و مخاطب مجبور است این پایان بندی را نیز تحمل کند. فیلمساز ناگهان یک اختلاسگر ایرانی که ۴۰ سال در این نظام مسئولیت داشته از یک طرف و یک کلانتر امریکایی (که تا قبل از آن زندانی بوده) را از آستین درمی آورد و بنگ بنگ؟!
«مصادره»، با نمایش هجوآمیز ایرانیهای خارج از کشور و فعالیتهای سیاسی آن ها، خود را انقلابی و میهن پرست مینماید، اما به شدت در مقابل کشورش میایستد. مصادره، جمهوری اسلامی را بی ثبات و مغشوش نشان میدهد که یک چپ مارکسیست (که البته در سطح نازلی به آن پرداخته شده) به راحتی در آن نفوذ میکند، تا ردههای بالای نظام رشد میکند، اختلاس میکند و فرار میکند. نظامی که از فرط بی عرضگی به یک امریکایی (احتمالا حرامزاده) پناه میآورد تا قهرمان مردم باشد و آخر فیلم برایش سوت و کف بزنند.
فیلمساز به چه کسی فحش می دهد؟ به اختلاسگر؟ پس چرا با پول یک متهم به فساد اقتصادی فیلم می سازد و نان می خورد؟ محمد امامی سرمایه گذار «مصادره» است. یکی از متهمین پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان که فیلم به همان ها فحش می دهد.
«مصادره» در حد و اندازه همان حرکات زشتی است که مهران احمدی، در کنار کودک بازیگر فیلمش در نشست خبری در مقابل خبرنگاران انجام داد.
دیدگاه تان را بنویسید