ده‌نمکی: «سپهر» به دنبال خوشنامی نبود

کد خبر: 771733

چهلمین آیین «شب شاعر»، پاسداشت زنده‌یاد ابوالفضل سپهر عصر امروز با حضور چهره‌های مختلف فرهنگی در سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد.

ده‌نمکی: «سپهر» به دنبال خوشنامی نبود
خبرگزاری فارس: کارگردان فیلم سینمایی «اخراجی‌ها» در پاسداشت «ابوالفضل سپهر» در «شب شاعر» گفت: شلمچه سکوی پرواز سپهر بود، او از موتوری‌هایی بود که شهید شد. چهلمین آیین «شب شاعر»، پاسداشت زنده‌یاد ابوالفضل سپهر عصر امروز با حضور چهره‌های مختلف فرهنگی در سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد. مجله شلمچه سکوی پرواز سپهر بود مسعود ده‌نمکی کارگردان فیلم پرفروش «اخراجی‌ها» در این مراسم گفت: امروز روزگار خوشنامی است و برخی خیلی علاقه‌ای به یادآوری آن روزها ندارند. هرچند ابوالفضل سپهر امروز اگر بود، از آن گروه نبود که دنبال خوشنامی باشد. مجله شلمچه برای گمنامان عرصه فرهنگ محیط فعالیت بود و از آنجا که امام فرموده بودند جنگ ما، جنگ عقیده است و این جنگ تمام نمی‌شود، امروز می‌بینیم که 30 سال است این جنگ پس از جنگ تحمیلی ادامه دارد و مانند ابوالفضل سپهرها، در این جنگ حضور دارند. وی افزود: اولین مرتبه که ابوالفضل سپهر به دفتر شلمچه آمد، به او گفتم می‌خواهیم مبارزه کنی یا دنبال کار می‌گردی؟ او گفت هردو. همان زمان دفترهای شعرش را هم دیده بودم و به او گفتم که این اشعار احساسی به درد اینجا نمی‌خورد. او گفت غیر از این بلد نیستم. همان‌جا شعر «مولا ویلا نداشت»، علیرضا قزوه را به او دادم و گفتم امروز این را کم داریم. بعد برای اینکه کارش را شروع کند، گفتم اول باید تلفن جواب بدهی و چای بریزی، البته گمان نکنید تلفن جواب دادن کار پیش‌پا‌افتاده‌ای بود، بلکه یک بخش مهم در مجله، بخش پاسخگویی به مخاطبان بود که سپهر بعد از مدتی کار را یاد گرفت. حتی یادم هست که پس از قضایای دوم خرداد و پیروزی در انتخابات، تلفن شلمچه پیوسته زنگ می‌خورد و طوری حرف می‌زدند که انگار ما در انتخابات شکست خورده‌ایم و ما گفتیم آقای ناطق نوری شکست خورده و ما چه‌کاره‌ایم؟ برخی تماس می‌گرفتند و فحش می‌دادند. همان زمان از دفتر وزیر ارشاد با مجله تماس گرفتند و ما را به وزارتخانه احضار کردند. به دفتر آقای اشعری که آن زمان معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد بود رفتم و ایشان که فرد متشرعی هستند، گفتند بچه‌های نشریه پشت تلفن فحاشی می‌کنند، گفتم اشتباه می‌کنید. مخاطبان هستند که تماس می‌گیرند و به بچه‌ها فحش می‌دهند. او برای اینکه خودش مطمئن شود تلفن نشریه را گرفت و همین‌طور که گوشی دستش بود، صورتش سرخ شد. ظاهراً قبل از آقای اشعری یک نفر تماس گرفته بود و فحش داده بود و بچه‌ها فکر کرده بودند،‌ همان نفر قبل بازهم تماس گرفته، برای همین می‌خواستند از خجالتش دربیایند. شلمچه سکوی پرواز سپهر بود. او از موتوری‌هایی بود که شهید شد. یکی از شعرا گفته بود اشعار سپهر ارزش ادبی ندارد حمید داودآبادی در بخشی از این مراسم با اشاره به یکی از اشعال مرحوم ابوالفضل سپهر ماجرای سروده شدن آن را شرح داد و گفت: روزی در میدان منیریه مراسم هفته دفاع مقدس برگزار و صدای مارش عملیات پخش می‌شد. در همان میان یک نفر آمد گفت حمید بیا کمک، وقتی رفتیم دیدم یکی را موج گرفته و روی زمین افتاده، ما 6 نفر به سختی آن یک نفر را بلند کردیم و به گوشه‌ای بردیم. او آنجا شروع کرد در همان حال نکاتی را بیان کردن و از قضا ضبط صوت همراهمان بود و 40 دقیقه صحبت‌های آن فرد رزمنده را ضبط کردم و مانند یک نمایش رادیویی اتفاقات جنگ را روایت کرد و وقتی حالش جا آمد اصلاً خاطرش نبود که چه اتفاقاتی از سرش گذشته، من فایل صوتی آن لحظات را برای ابوالفضل پخش کردم و او چند روز بعد آن را در قالب شعر برایم خواند. وی افزود: برای تبلیغ مجله فکه آن را به صداوسیما ارسال کردیم، حتی قرار بود برایش هزینه هم بدهیم، اما یک شاعری که خدایش رحمت کند،‌ پای مجله نوشته بود در این مجله اشعاری چاپ می‌شود که ارزش ادبی ندارد و همان اشعار سبب شد آگهی ما نیز چاپ نشود. مرگ بر رانت فرهنگی رحیم چهره‌خند از همراهان مرحوم ابوالفضل سپهر در این مراسم با اشاره به رابطه خاص او با جانبازان گفت: سپهر با جانبازان حشر و نشر نداشت، بلکه زندگی می‌کرد. او قبل از سرودن «اتل، متل، یه مادر» نوحه می‌گفت و دفتر نوحه‌هایش الآن پیش من است و آنجا دیگر شاهد غزل‌های محکم سپهر هستیم که زبان فاخری دارد، اما سپهر شعر مخاطب را بنا به نیاز مخاطب ابداع کرد. او این اشعار را برای چاپ شدن نمی‌نوشت، بلکه می‌نوشت تا در مسجد بخواند و حتی همان‌ها را در دانشگاه تهران قرائت می‌کرد. وی افزود: بنا به ضرورت و نیاز روز با استفاده از متل‌ها و زبان محاوره شعر می‌گفت و بسیاری می‌گفتند که این خزعبلات شعر نیست، اما من در پاسخ به آنها می‌گفتم از ابتدای تاریخ شعر، یک شعر بیاور که مثل این باشد، آن‌وقت استاد معلم هستید. چهره‌خند گفت: سال 86 ما 2 میلیون تومان با تمام تنگناهای مالی کنار گذاشتیم برای اینکه برای قصه کوتاه ایرانی و شعر اخوان، مراسم ترحیم برگزار کنیم که خب، اجازه این کار به ما داده نشد. بر این باورم که کسی به فکر شعر فارسی نیست، امروز هم کاری به شعر نداریم، هرچند حوزه هنری و شهرستان ادب داریم. امروز در تهران بیش از 40 جلسه شعر وجود دارد و من به آنها سر می‌زنم اما همه آنها به‌اندازه یک ساعت کلاس شعر نیستند. من اگر امروز بخواهم فرزندم را در یک کلاس داستان‌نویسی که پولش را هم خودم پرداخت کنم، ثبت‌نام کنم، کجا باید بروم؟ اصلاً کجا هست که بروم؟ این در حالی است که حوزه هنری و شهرستان ادب وجود دارد، اما ابوالفضل سپهر با مضیقه کار و تلاش کرد. ما هم باید کار کنیم و اینجا می‌گویم مرگ بر رانت فرهنگی. سپهر «فایز» شعر دفاع مقدس محمدصادق کوشکی در بخش دیگری از این مراسم گفت: رفاقت با ابوالفضل سپهر به واسطه محمدعلی صمدی در نشریه شلمچه رقم خورد. صمدی به من گفت که او شاعر است، اما من باور نکردم تا اینکه اشعارش را به من نشان داد. او به‌شدت انسان باادبی بود و احترام افراد پیشکسوت را رعایت می‌کرد. وی افزود: مردم شناختی از فایز دشتی ندارند، اما دوبیتی‌های او بین عموم مردم، چوپان‌ها و بومیان جنوب خوانده می‌شود و مشهور است. درحالی‌که اشعار سعدی و حافظ را این‌طور نمی‌خوانند. حال به نظرم ابوالفضل سپهر نیز می‌تواند فایز دشتی شعر دفاع مقدس باشد، زیرا شعرش توسط عموم مردم خوانده می‌شود. شاعر مردم محمدرضا وحیدزاده در این مراسم با اشاره به یادداشتی که برای درگذشت ابوالفضل سپهر نوشته بود گفت: اولین‌‌باری که شعری از سپهر را خواندم پانزده سال داشتم. در یک مهمانی بودیم و من میان مجله‌باطله‌های صاحبخانه شعری را دیدم با زبان و لحنی متفاوت. با هیجان و شتابزده سعی کردم همۀ شعر را بر تکه‌ورقی پاره بنویسم. تا فردای آن‌‌روز آن شعر را آن‌‌قدر خواندم که خط به خطش را از بر شدم: اتل متل یه مادر نحیف و زار و خسته با صورتی حزین و دستای پینه بسته بپرس ازش تا بگه چه جور می‌‌شه سوخت و ساخت با بیست هزار تومن پول اجاره خونه پرداخت… وی افزود: حتی بعدها دلم راضی نمی‌‌شد تا این شعر را پاک‌‌نویس کنم و در برگه‌‌ای تمیزتر بنویسم. برایم تقدس خاصی پیدا کرده بود. به دنبال نشانی از شاعر آن شعر همه‌‌جا را گشتم. حتی به سراغ شماره‌‌های بعدی مجله نیز رفتم. ولی گویی قسمت چیز دیگری بود. وقتی چهار سال بعد در شهریور 83، برای اولین بار تصویر ابوالفضل سپهر را به مناسبت درگذشت شاعر شعرهای اتل‌‌متل، بر روی صفحۀ تلویزیون دیدم، خشکم زد. نمی‌‌دانستم باید بخندم یا اشک بریزم. با همان لحن و ظاهری که سال‌ها در ذهن خود تصورش کرده بودم، به شعرخوانی نشسته بود و با لبخندی دردآور، روایت‌‌گر دردهایی بود که دیگر حالا قسمتی از وجودش شده بود. وحیدزاده گفت: ابوالفضل سپهر رزمنده‌ای بود که جنگ را تنها از راه شنیده‌‌های خود درک کرده بود؛ شنیده‌هایی که کِی بُوَد مانند دیدن هم ندارد! مگر دیدن فقط با چشم سر است؟ خیلی هم بیراه نگفتند برخی از خبرگزاری‌ها که او را جانباز جنگ تحمیلی خواندند. حالا یک‌‌بار هم رسانه‌‌ها به رسالت حقوقی‌شان عمل نکنند، به رسالت حقیقی‌شان! سپهر شوریده‌ای بود که دوره افتاده بود تا در گوش جنازه‌‌های متحرک بسیاری از بچه‌های انقلاب و جنگ تلقین ارزش‌‌ها را بخواند تا برای بسیاری که دیده‌‌ها را ندیده بودند، از ندیده‌‌هایش روایت کند؛ تا به بسیاری از کسانی که مطالب سر کلاسشان را فراموش کرده‌‌اند، درس‌‌های غیرحضوری‌‌اش را یادآوری کند. او اضافه کرد: ابوالفضل سپهر تنها پنج سال از عمر شاعری‌‌اش می‌‌گذشت و هرکسی که دستی در شعر و ادبیات دارد می‌‌داند که پنج سال برای رسیدن به تشخص شعری و شعر شناسنامه‌‌دار بیشتر شبیه به یک شوخی خنده‌‌دار است! هنوز هستند بسیاری از شعرا که بسی رنج‌‌های سی‌ساله برده‌‌اند و می‌‌برند و همچنان اندر خم یک کوچه‌اند. اما سپهر نه به تشخص فکر می‌‌کرد و نه به شناسنامه. او نه برای مقام‌‌های کنگره‌‌ای شعر می‌‌گفت و نه برای سلوک‌‌های سکه‌‌ای. سپهرها و آقاسی‌‌ها را وقتی برای مردم شعر می‌‌گویند، باید هم از جشنواره‌‌ها و محفل‌‌های ادبی بیرون انداخت و البته قصۀ مسابقه برای شرکت در مراسم ختمشان، خود حدیث دیگری است. وحیدزاده در پایان گفت: وقتی اسمت بهزاد باشد و خودت اسم ابوالفضل را انتخاب کنی و مراسم تشییع جنازه‌‌ات در زادروز علمدار کربلا، وقتی یک‌‌عمر با گمنامی برای شهدا و خانواده‌‌هایشان شعر و قطعۀ ادبی بگویی و بدون پیش‌‌بینی قبلی ببینی که قبرت را در قطعة شهدای گمنام کنده‌‌اند، وقتی خودت را جامانده از قافله عاشقان سفرکرده بدانی و پس از مرگت روزنامه‌‌ها بنویسند: «ابوالفضل سپهر، شاعر و جانباز شیمیایی به شهدا پیوست...» آیا نباید به حالت غبطه خورد؟ در پایان این مراسم از مقام این شاعر دفاع مقدس و مادر او تقدیر و تجلیل به عمل آمد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت