چطور سهیل مستجابیان، قهرمان دابسمش شد؟
من از بچگی ادای خیلیها را در میآوردم به شکلی که در سه یا چهار سالگی عموهای جوانم میآمدند من را از خواب بیدار میکردند تا من را با خودشان به مهمانی ببرند که برای مهمانها نقش بازی کنم.
سهیل، در بچگی هم تقلید آدمها را می کردی؟
بله! من از بچگی ادای خیلی ها را در می آوردم به شکلی که در سه یا چهار سالگی عموهای جوانم میآمدند من را از خواب بیدار می کردند تا من را با خودشان به مهمانی ببرند که برای مهمانها نقش بازی کنم.
فیلم هم از تو می گرفتند؟
نه، ولی صدای ضبط شده ام هست. مرحوم پدرم مدام صدایم را ضبط می کرد. مخصوصا از شعر خواندنم. آن زمان در تهران در خیابان ولیعصر زندگی می کردیم. و یکی از افتخارات من این بود که یک بمب نزدیک خانه مان خورده بود و ما زنده مانده بودیم. خیلی بازی های جنگی دوست داشتم. همیشه کیک های تولدم تانک و ... بود. یک لباس خلبانی هم داشتم که هیچ وقت اجازه نیم دادم مادرم آن را بشوید، آنقدر که برایم عزیز بود.
دانشگاه چه رشته ای خواندی؟
مهندسی متالوژی.
روحیهات به این رشته میخورد یا چون قبول شدی رفتی این رشته را خواندی؟
روحیه ام به مهندسی خیلی نزدیک است و واقعا از خواندن رشته مهندسی با اینکه نه به شغلم ارتباطی دارد نه به سرگرمی های مورد علاقه ام پشیمان نیستم، چون به من دقت داد. مهندسی یک دو سه چهار چارچوب را در زندگی به تو یاد می دهد و من هم سعی می کنم چه در زندگی شخصی ام و چه در کار و روابط اجتماعی ام حتی تئاتر یا ساختن دابسمش ها این یک دو سه چهار را حفظ کنم. من تقریبا از 20 سال پیش تئاتر کار کرده ام. از سال 80 با دوستانم در شیراز گروهی را بنا کردیم که اسم گروه هنری میتوس که پایه اش تئاتر بود ولی کارهای هنری دیگری هم انجام می دادو عضو می گرفت. من آن موقع در اصفهان دانشجو بودم و سال 84 بعد از اتمام دوره دانشگاه به شیراز برگشتم و شروع کردیم به کار کردن تئاتر حرفه ای و در همان سال من جایزه بازیگری دوم استان را گرفتم.چند سال بعد در تئاتری به نام اتو پیای مشکوک که من نقش یک افغان را بازی می کردم جایزه بازیگری اول استان را گرفتم. سال 86 در تئاتری به اسم "بگرد تا بگردم" بازی کردم که خود کار جوایز زیادی گرفت و جایزه دوم بازیگری کل کشور در جشنواره دانشجویی سال 87 مشترکا به من و نوید محمدزاده عزیز تعلق گرفت و جایزه اول را هم هوتن شکیبا گرفت.
پیشنهاد برای بازی در سینما یا تلویزیون هم داشتهای؟
بله. اخیرا چند تا پیشنهاد داشتم.
فکر میکنی این پیشنهادها به خاطر سابقه تئاتریات است یا به خاطر دابسمشهایت؟
والا فکر می کنم به واسطه دابسمش هایم است. البته من ترجیح می دادم به واسطه پیشینه تئاتری ام باشد.
چرا؟ به نظر دابسمش هایت هم میتواند جزء کارهای هنری تو قرار بگیرد با توجه به بازی میمیکی که از صورتت می گیری و مهارتت در سینک بودن لب زنی...
ممکن است به هر حال این پیشنهادات به واسطه این دابس مش ها بود و خود اینها هم به واسطه لطف شاهین صفاری که صفحه پر طرفداری در اینستاگرام دارد و ویدئوهای من را در صفحه اش معرفی کرد بهتر دیده شد و بعد از آن فالوئرهایم به مرور زیاد و زیادتر شد که من پیشنهادهایی برای بازی در سینما و تلویزیون را دریافت کردم.
قبول کردی؟
فعلا در حد صحبت های اولیه است و چیزی قطعی نشده استو ضمن اینکه من در شیراز ساکن هستم و آنجا شاغل هستم و باید خیلی از جوانب را بسنجم.
ایده ساختن این دابس مش ها از کجا آمد؟
من از وجود اپلیکیشنی برای دابس مش بی اطلاع بودم. لیپ سینک را در شبکه های خارجی دیده بودم ولی نمی دانستم که اپلیکیشن دارد. یکی از دوستانم تقریبا سه سال پیش دابس مشی را روی صفحه مجازی اش گذاشت و رفتم سرچ کردمو دیدم اپلیکیشنی هست به اسم دابس مش و یک تعداد صدای ضبط شده در حافظه اش است که پخش می شود و شما روبروی دوربین آن می نشینید و لب می زنید. گفتم چه ایده با حالی! فقط ایرادی که داشت این بود که صداهای ضبط شده محدودی داشت. بنابراین تصمیم گرفتم که خودم صدایی را که می خواهم را پخش کنم و جلوی دوربین موبایلم لب بزنم. بعد از ان شروع کردم به سرچ کردن و ویدئوهای مختلف که جالب باشد و وجه طنز داشته باشد.
الان در چه زمینه ای کار می کنی؟
دکوراسیون داخلی.
می دانی که یک کار هنری می کنی؟
راستش و بخواهی نمی دانم بیشتر فکر می کنم یک کار طنز است. البته خدا کند که جزء کارهای هنری باشد.
چقدر تمرین می کنی که آنقدر میمیک هایت به آن صدا نزدیک می شود و حتی شبیه آن شخصیت می شوی؟
من خیلی با صورت خودم آشنا هستم. تک تک ماهیچه های صورتم و حرکاتشان و تغییری که در چهره ام ایجاد می کنند را می شناسم که این می تواند به واسطه تمرین های تئاترم باشد. به این شکل که سعی می کنم خودم را از بیرون ببینمو همیشه حس می کنم که دوربینی رو به روی من قرار گرفته که خودم را از دریچه آن می بینم.
بزرگترین هدفت چیست؟
کم کردن اشتباهاتم.
مردم چه انتقادهایی بهت میکنند و چه ایرادهایی بهت می گیرند؟
بیشتر می گویند از سن و سالت خجالت بکش و جواب این است که طنز سن و سال نمی شناسد. بعضی ها هم می گویند چرا ادای آدمها را در می آوری داری آبرویشان را می بری در صورتی که من هیچ وقت هدفم بردن آبروی کسی نبوده.
دربخش بیوگرافی اینستاگرامت نوشتی"پدرم می خندید و می خنداند" مگه پدر چکار می کرد؟
آخی، پدرم من نه یک بازیگر بود نه یک کمدین، اما یک طناز به تمام معنا بود و اگر من می توانم اطرافیانم را بخندانم قطعا آن را از پدرم دارم. پدرم همیشه می خندید و می خنداند. 19 دی ماه سال گذشته پدرم را از دست دادم وقتی که من خارج از ایران بودم و یک روز بیشتر از سفرم باقی نمانده بود که به ایران برگردم و شنیدن خبر فوت پدرم یک شب مانده به بازگشت برای من خیلی خیلی سخت بود.
دیدگاه تان را بنویسید