خفهگی»، کلود شابرول با سالاد فصل/ ایجاد اتمسفر سرد و بیروح تنها موفقیت جیرانی
آخرین فیلم فریدون جیرانی نه مثل هیچ یک از فیلم های قبلی اش است و نه در ادامه روندی که جیرانی از ابتدای فعالیت 35 ساله اش در سینما تا کنون داشته. جیرانی (به گفته خودش) سعی کرده تا در خفگی متاثر از آثار کلود شابرول فیلمساز مهم موج نوی فرانسه باشد.
سرویس فرهنگی فردا: آخرین فیلم فریدون جیرانی نه مثل هیچ یک از فیلم های قبلی اش است و نه در ادامه روندی که جیرانی از ابتدای فعالیت 35 ساله اش در سینما تا کنون داشته. جیرانی (به گفته خودش) سعی کرده تا در خفگی متاثر از آثار کلود شابرول فیلمساز مهم موج نوی فرانسه باشد.
در میان فیلمسازان موج نو، یکی از وجوه تمایز شابرول نسبت به سایرین، علاقه مشهود او به آثار هیچکاک و تاثیرپذیری از این فیلمساز بزرگ تاریخ سینماست. فریدون جیرانی نیز در فیلم هایی که تا کنون ساخته، به غیر از فیلم هایی که غیر قابل دیدن هستند (مثل صورتی، مجموعه ستاره ها و خواب زده ها) نشان داده که بیشتر از همه متاثر از آثار هیچکاک است و دکوپاژ و میزانسن را از آثار او آموخته و تم اصلی فیلم های مهمش (مثل قرمز، پارک وی و سالاد فصل) نیز به آثار هیچکاک نزدیک است. تا اینجا قبول.
اما موضوع اصلی آثار شابرول، دست زدن به جنایت ناشی از شهوت است و شابرول در شخصیت پردازی و قصه گویی، رویکردی روانکاوانه و در نتیجه سمپاتیک دارد. او خواسته های شخصیت هایش را از منظری روانکاوانه بررسی می کند.
این در حالی است که فیلم جیرانی، به هیچ وجه جنبه روانکاوانه ندارد و تمایل شخصیتی که مرتکب جنایت می شود مشخصا ناشی از شهوت نیست. پس تا اینجا، جیرانی در فرضیه ی خود شکست خورده است.
ایجاد اتمسفر سرد و بیروح تنها موفقیت جیرانی
جیرانی در خفگی، فقط توانسته است فضا و اتمسفر مورد نظرش را به تصویر بکشد. قصد فیلمساز، ایجاد اتمسفر و فضایی سرد، بی روح و یخ زده بوده که به مدد فیلمبرداری و قاب بندی های مناسب در اکثر لحظات فیلم و همچنین استفاده از کنتراست در نورپردازی توانسته است چنین فضایی خلق کند. از طرفی میزانسن یا بهتر بگوییم چیدمان بازیگران در فیلم، ثابت و بی تحرک است که این نیز در خدمت فضای حاکم بر فیلم است و ذهنیت کارگردان در این چیدمان به رخ کشیده می شود. بازیگران فیلم، همچون عروسک خیمه شب بازی در اختیار کارگردان هستند و بازی نمی کنند، بلکه مثل ربات، دستورات را اجرا می کنند. از بین بازیگران فیلم، فقط نوید محمدزاده توانسته به مدد هوشمندی در بازیگری و سبقه تئاتری، فضای ذهنی و اتمسفر مورد نظر فیلمساز را درک و با دیالوگ های مونوتن و میمیک بِت و یکنواخت در بازی اش، آن را ایجاد کند. البته خفگی مثل آثار قبلی جیرانی از عدم توانایی کارگردان در هدایت بازیگران رنج می برد.
فیلمساز از پیچیدگی در شخصیت پردازی و قصه صرف نظر کرده و خفگی از منظر قصه گویی، خرده پیرنگ محسوب می شود. علاوه بر بازیگران، شخصیت ها نیز در لحظات زیادی در طول فیلم، ساکن و ثابت هستند و فیلمساز با طرح یک عامل انگیزشی کوچک در هریک، کشش دراماتیک را از فیلم حذف کرده و نتیجه اش می شود فیلمی که صحنه های زیادی از آن اضافی است و بی تاثیر.
رونمایی از یک «مشرقی» جدید در «خفهگی»
فضای تیمارستان و پوشش کارکنان آن شباهت زیادی به راهبه های کلیسا و فضاهای اروپای شرقی دارد. با وجود چنین انتخابی توسط فیلمساز و با توجه به اینکه فیلم، جغرافیا و زمان- مکان مشخصی ندارد و آدم ها به هیچ وجه رفتار ایرانی ندارند، اصرار فیلمساز بر استفاده از اسامی ایرانی در فیلم، نامشخص است. عجیب است که حتما و الزاما باید در هر فیلم جیرانی، یک مشرقی جدید ببینیم. آن هم وقتی همه چیز اروپایی است. انتخاب اسامی ایرانی، به خودی خود نمی تواند مخاطب را مجاب کند که رویدادهای فیلم در ایران رخ می دهد. فرض کنید کسی نمایش هملت را روی صحنه برده و در اجرا از طراحی صحنه و لباس دوران الیزابت استفاده کرده؛ اما به جای اینکه هملت به اوفیلا حرف بزند، کامبیز به مژگان بگوید: "مژگان، به صومعه برو!" قطعا تغییر اسامی بیش از باورپذیری، خنده دارد خواهد بود.
جیرانی در فیلم آخرش دست به ریسک بزرگی زده و تمام صحنه های فیلم را در فضای بسته فیلمبرداری کرده است. از آنجا که خفگی به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و مهم ترین ویژگی آن ایجاد فضایی سرد و یخ زده در یک موقعیت نامتعارف است، تماشای آن برای مخاطبینی که با پیش زمینه قبلی از بازی های الناز شاکردوست وارد سالن سینما می شوند، یک عذاب طولانی خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید