خبرگزاری ایسنا: گروهی از بازیگران در سینمای ایران هستند که با وجود آنکه هر یک در سطح و مرتبه کاری و هنری خود، توانمند به شمار میروند و در ضمن، مشکل بیماری نیز ندارند، اما به دلایلی نامشخص سالها است که کمتر به نقش آفرینی میپردازند.
21 شهریور ماه را «روز ملّی سینما» نامگذاری کردهاند. این روز به افتخار «سینمایی» در صفحه تقویمها ثبت شده که در طول حیاتِ صد و چند سالهاش (از ورود نخستین دوربین فیلمبرداری به ایران در عهد مظفرالدین شاه قاجار تاکنون) توانسته جدای از پیشرفتهای فنّی، هنری و کمّی، ایران را در جهان سینما، کشوری «صاحب سینما» معرفی کند. این «سینمای ملّی» افزون بر همه دستاوردهایش و همه افتخارهای ملّی و بینالمللیاش، از سیمرغ گرفته تا اسکار و خرس نقره ای و نخل طلا و ...، انبوهی از خاطرههای فراموش ناشدنی را نیز برای مخاطبان داخلی و خارجی خود خلق کرده است. در آفرینش این خاطرههای سینمایی، نویسندگان، کارگردانان، تهیهکنندگان، فیلمبرداران و تصویربرداران، صدابرداران و صداگذاران، تدوینگران، چهرهپردازان، آهنگسازان، دستیاران، طراحانِ صحنه و لباس، منشیان صحنه، صداپیشگان، تدارکاتچیان، اصلاحگرانِ نور و رنگ، طراحان و مجریان جلوههای ویژه، عکاسان، بدلکاران، هنروران و ... نقش دارند؛ اما نتیجه زحمتها و کوششهای هنرمندانِ این صنفها در ساخت و پرداخت فیلمها در ویترین جذاب و هنرمندانه بازیِ «بازیگران» است که به جلوهگری در
میآید و بر پرده نقره ای می نشیند و یا از جعبه جادو پخش میشود. از اینرو است که در سرتاسر جهان بسیاری از مردم، فیلمها را با «بازیگرانِ» آنها میشناسند و هنوز هم شماری از مخاطبانِ سینما، فیلمها را براساس بازیگرانی که در آنها بازی میکنند، برای تماشا برمیگزینند. بازیگران و سرنوشتهای متفاوتشان سینمای ایران طی سالهای زندگیِ پُر فراز و نشیب خود، بازیگرانِ مرد و زنِ بسیاری را معرفی و مشهور کرده است؛ برخی از این بازیگران خوشبختانه پس از سالها همچنان به بازیگری و خاطرهآفرینی ادامه میدهند. برخی دیگر، بازیگرانی هستند که در دورهای به اوجِ شهرت و پُرکاری میرسند، اما پس از افولِ ستاره خوشبختی، فعالیتشان کمتر میشود و ادامه راه را به شکلی عادی با بازی در نقشهای معمولی و نهچندان مطرح ادامه میدهند. گروهی دیگر اما کسانیاند که چون از آغاز به اشتباه وارد جاده بازیگری شدهاند، بسیار زود نیز یا از مسیر منحرف میشوند و یا اینکه دچار نقص فنی میشوند و برای همیشه از ادامه حرکت در راه پُر پیچ و خم بازیگری باز میمانند. دسته دیگرِ بازیگرانِ سینمای ما، آنهایی هستند که پس از سالها فعالیت، بهشکلی به تقریب
خودخواسته از عالمِ بازیگری کناره میگیرند؛ از جمله این بازیگران میتوان به بازیگران توانمندی چون حسین گیل یا شهلا ریاحی و کتایون ریاحی اشاره کرد. البته برخی بازیگران نیز هستند که در عین توانمندی، به علت بیماری به ناچار تاحدی از دنیای بازیگری جدا شدهاند؛ استادان محمدعلی کشاورز و فخری خوروش از این دست بازیگرانند که چند سالی است سینمای ایران توفیق حضورِ آنان را از دست داده است. در کنار اینها، گروهی دیگر از بازیگران نیز هستند که با وجود آنکه هر یک در سطح و مرتبه کاری و هنری خود، توانمند بهشمار میروند و در ضمن، مشکل بیماری نیز ندارند، اما به دلایلی نامشخص سالها است که کمتر به نقشآفرینی میپردازند. در میان این گروه از بازیگران که تعدادشان نیز بسیار است، هنرمندانِ شاخصی به چشم میخورند که سابقه نامزدی یا دریافت سیمرغ از جشنواره فیلم فجر را هم در کارنامه خویش دارند، اما با وجود این، متأسفانه به نظر میرسد که گویی از گردونه پرماجرای بازیگری در سینما و حتی تلویزیون ایران بیرون شدهاند. آنچه جای خالی این گروه از نقشآفرینان را در سینمای ما پررنگتر کرده، این است که اغلب هنرمندانی که به این سرنوشت دچار
شدهاند، دارای لحن و جنس بازیگریِ خاص و منحصر به فردی هستند، که حاصل سالها هنرنمایی آنان در تئاتر، سینما و تلویزیون است. اگر فیلمها و سریالهای ما این لحنها و جنسهای ویژه و متفاوت بازیگران را فراموش نکرده بودند، امروز بدین وضعیت دچار نمیشدیم که در بسیاری از فیلمها و سریالها شاهد حضورِ چرخشی و تکراری تعدادی مشخص از بازیگران برای نقشهای اول و دوم و سوم و چندم باشیم. روز ملّی سینما بهانهای شد تا به یاد بیاوریم، چند تن از نقشآفرینانِ هنرمند سینمای ایران را که چند سالی است چشم سینما و تلویزیون و مخاطبانشان به جمالِ خاطرهسازشان روشن نشده است. فرامرز صدیقی بازی در فیلم «خاک و آتش» (مهدی صباغ زاده / 1389) آخرین حضور فرامرز صدیقی بر پرده نقرهای سینما بوده است. دو سال پیش از این فیلم نیز او در فیلمِ «دختر آدم، پسر حوا » (رامبد جوان / 1387) حضوری بسیار بسیار کمرنگ داشت. این بازیگر در این هفت سال حتی در سریالهای تلویزیونی نیز بازی نکرده است. فرامرز صدیقی که در سال 1371 فیلم طعمه را نیز ساخته است، از جمله بازیگرانی است که با شماری از کارگردانان بزرگ و صاحب سبک سینمای ایران همکاری کرده، که «دندان مار»
و «تیغ و ابریشم» (هر دو از مسعود کیمیایی)، «دلشدگان» (علی حاتمی)، «زمان از دست رفته» (پوران درخشنده)، «مارال» و «عشق کافی نیست» (مهدی صباغ زاده)، «آخرین پرواز» (احمدرضا درویش) و «سایههای غم» (شاپور قریب)، از جمله این همکاریها است. فرامرز صدیقی یک بار در سال 1370 برای بازی در فیلم «دادستان» (بزرگمهر رفیعا) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد. وی همچنین سه بار برای بازی در «دندان مار»، «مارال» و «هزاران زن مثل من» (رضا کریمی) نامزد دریافت سیمرغ شده است. سعید پورصمیمی و اسماعیل محرابی سعید پورصمیمی، از برجستهترین بازیگران ایران است که این بزرگی و هنرمندیاش را همگان تصدیق کردهاند و این را میتوان از تعریف و تمجیدهای نامداران سینما از این بازیگر دریافت. سعید پورصمیمی گرچه در سالهای اخیر گهگاه در فیلمهایی همچون 'یه حبّه قند' (رضا میرکریمی / 1388) یا «بوسیدن روی ماه» (همایون اسعدیان / 1390) و یا «نرگس مست» (جلالالدین درّی / 1395) و «یک تعبیر عاشقانه» (ابراهیم مختاری / 1395) بازی کرده، اما این حضور مقطعی به هیچ روی درخورِ بازیگری چون پورصمیمی نیست که سه بار سیمرغ جشنواره فجر را از
آن خود کرده و چهار بار هم نامزد دریافت آن شده است. به راستی در سینمای ایران چند نفر مانند سعید پورصمیمی داریم که در فیلمهایی چون «ناخدا خورشید»، «تحفهها»، «پرده آخر»، «تک درختها»، «قاعده بازی»، «نسل سوخته»، «مدرسه پیرمردها»، «تا غروب»، «آبادانیها» و «دلشدگان» طوری بازی کند که هم بازیاش شبیه به «سعید پورصمیمی» باشد و هم با دیگر نقشهایش تفاوت داشته باشد؟ اسماعیل محرابی نیز که خاطره بازیهایش در فیلمها و سریالهایی چون «خواستگاری»، «بالاش»، «بوعلی سینا»، «تنهاترین سردار» و «هزاردستان» فراموش نمیشود، به تازگی، پس از چندین سال فیلمی را بر پرده سینماها دارد (فیلم «گذر موقت» به کارگردانی افشین هاشمی). محرابی نیز از سرمایههای سینمای ایران است که سالهایی ارزشمند از عمر خود را به دور از بازی و بازیگری و خاطرهآفرینی گذارنده و ای کاش حال که دوباره به سینماها آمده است، این حضور شیرینش تداوم داشته باشد. مصطفی طاری مصطفی طاری، با آن سیما و صدای ویژهاش، از بازیگران قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است که از سال 1348 کار خود را با بازی در تئاتر آغاز کرد. طاری در سال 1351 با ایفای نقش در فیلم «تجربه» به
کارگردانی روانشاد عباس کیارستمی، ایستادن جلو دوربین را تجربه کرد؛ و پس از آن نیز در «مسافر» کیارستمی بازی کرد. از ویژگیهای بازی مصطفی طاری، یکی این است که وی بهخوبی از چشمان نافذ و صدای خاص خود برای هرچه بهتر ایفا کردن نقش بهره میبرد. این چهره و صدا با آنکه برای بازی در نقشهای جدّی و گاه خاکستری و حتی منفی بسیار مناسب است، اما هنرمندی و توانمندی طاری این مجال را برایش فراهم کرده که بتواند چهره و صدایش را در نقشهایی با رگههای طنز نیز به کار گیرد؛ مانند بازی درخشان او در نقشِ «گرگیش» سریال «تفنگ سرپر» (امرالله احمدجو) و یا نقشآفرینیاش در مجموعه «شاهگوش» (داوود میرباقری). این بازیگر قدیمیِ سینمای ایران در فیلمهایی چون «از فریاد تا ترور» (منصور تهرانی)، «آوار» (سیروس الوند)، «بهار در پاییز»، «خواستگاری» و همنفس» (مهدی فخیمزاده)، «بیپناه» (فرامرز قریبیان)، «جنگلبان» (منوچهر حقانیپرست) بازی کرده است. بازی در نقش «بن حریث»، رئیس دارالشرطه کوفه در زمان ابن زیاد (علیهالعنه)، در سریال «مختارنامه»، یکی از ماندگارترین نقشآفرینیهای طاری در تلویزیون بوده است. «سفر سبز» به کارگردانی محمدحسین لطیفی از
دیگر سریالهایی است که طاری بازی کرده است. آخرین بازی مصطفی طاری در سینما باز میگردد به سال 1392 و ایفای نقشی کوتاه در فیلم «نازنین» (مهدی گلستانه). گلچهره سجادیه آخرین فیلمی که از بازیگر گزیدهکار سینمای ایران، گلچهره سجادیه، به نمایش درآمده، «حوالی اتوبان» (سیاوش اسعدی / 1387) است. البته وی در سال 1394 نیز در فیلم «باران میبارید» ساخته علی صفیخانی بازی کرده که این فیلم هنوز به اکران درنیامده است. سجادیه نیز از سیمرغداران سینمای ایران است؛ او برای بازی در نقش خانم دکتر فیلم «سرزمین خورشید» (احمدرضا درویش / 1375) هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرده و هم تندیس زرین اولین جشن خانه سینما را. سجادیه همچنین برای بازی در فیلمهای «هبوط» (احمدرضا معتمدی / 1372) و «هیوا» (رسول ملاقلی پور / 1377) دو بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شده است. این بازیگر که در سه فیلم «دندان مار»، «گروهبان» و «رد پای گرگ» مسعود کیمیایی و نیز «کلاغ» بهرام بیضایی بازی کرده، نخستین بار با بازی در نقش «رعنا» در سریالی به همین نام (اثر داوود میرباقری) به مخاطبان تلویزیون نیز معرفی شد. سجادیه به تازگی
و پس از سالها، دوباره به تلویزیون بازگشته و دارد در سریالی به نام آنام (جواد افشار) بازی میکند؛ مجموعهای که گفته میشود شاید در پاییز امسال به پخش برسد. جهانگیر الماسی جهانگیر الماسی؛ بازیگری است که در دهه شصت، مزه «در اوج بودن» را به تمامی چشیده است. او که پیش از انقلاب در تئاترهای بسیاری به بازیگری و کارگردانی پرداخته بود، پس از انقلاب در «هزاردستانِ» روانشاد علی حاتمی بازی کرد و بعد از آن تا چندین سال در بهترین آثار دهه شصت به ایفای نقش پرداخت. «تنوره دیو» و «شبح کژدم» (کیانوش عیاری)، «آشیانه مهر» (جلال مقدم)، «نار و نی» (سعید ابراهیمیفر)، «لنگرگاه» (کیومرث پوراحمد)، «ریشه در خون»، «آوار» و «محموله» (سیروس الوند)، «ویزا» (بهرام ری پور) و «افسانه آه» (تهمینه میلانی) از فیلمهایی است که الماسی در دهه شصت بازی کرده است. در دهه هفتاد نیز این بازیگر کمابیش در فیلمهای مختلفی چون «هبوط» (احمدرضا معتمدی)، «آذرخش» (احمدرضا درویش)، «بانی چاو» (احمدرضا گرشاسبی) هنرنمایی کرد؛ اما از اواخر دهه هفتاد، رفته رفته، فعالیت وی در سینما و بعد هم در تلویزیون کمرنگ و کمرنگتر شد تا جایی که در دهه هشتاد تنها در سه
فیلم / سریال «صنوبر» (مجتبی راعی)، فیلم / سریال «پشت پرده مه» (پرویز شیخطادی) و فیلم «دایناسور» (پرویز شیخطادی) بازی کرد و از سال 86 تاکنون نیز در هیچ فیلمی بازی نکرده است. آخرین بازی الماسی در تلویزیون نیز به سریال «طفلان مسلم» (مجتبی یاسینی / 1387) باز میگردد. الماسی که بازی درخشانش در «شبح کژدم»» از یاد نمیرود، در این سالهای دوری از بازی و فیلم و سینما، به قول خودش کوشیده تا از هر راهی که شده مسیرش را در دنیای سینما ادامه دهد؛ از این رو، گاه طرحهایی نوشته که بر مبنای یکی از آنها فیلم «سیب و سلما» (حبیبالله بهمنی) ساخته شد و یا در سال 1392 فیلم پُرحاشیه «رنج و سرمستی» را ساخت که هنوز هم به اکران درنیامده است. الماسی درباره این فیلم گفته که «رنج و سرمستی» فیلمی است که رنجش برای او بوده و سرمستیاش برای دیگران! البته قرار بود که الماسی با بازی در«کاناپه»، فیلم توقیف شده کیانوش عیاری، پس از سالها به سینما برگردد که بازی وی در این فیلم منتفی شد. تازهترین بازی الماسی، نقشآفرینیاش در نمایش «بنبست» است که دو ماه پیش روی صحنه رفت. آخرین مادرهای بازمانده سینما و تلویزیون ایران در دورهای، مادرها و
مادربزرگهای بسیاری داشت که با بازیهای درخشان، ساده و باورپذیر خود، حس مادری را به خوبی به بیننده منتقل میکردند؛ روانشادان حمیده خیرآبادی، رقیه چهرهآزاد، مهری مهرنیا، نیکو خردمند، مهری ودادیان، ملیحه نظری، فرخلقا هوشمند، جمیله شیخی، پروین سلیمانی، ملیحه نیکجومند، پرویندخت یزدانیان، مهین شهابی، لوریک میناسیان، فاطمه طاهری، معصومه اسکندری و آنیک شفرازیان از جمله این مادران بودند که، خاک بر آنان خوش باد. اما از میان مادرانی که همچنان سایه سبزشان بر سر سینما و تلویزیون ایران گسترده است، میتوان از ژاله علو، پری امیرحمزه و ثریا قاسمی نام برد. به جز ثریا قاسمی که کمابیش در تلویزیون و سینما حضور دارد و آخرین هنرنماییاش، در فیلم «ویلاییها» (منیر قیدی / 1395) به نمایش درآمده، دو بانوی دیگر چند سالی است که نه در سینما فیلمی بازی کردهاند و نه در تلویزیون. اگرچه ژاله علو به تازگی گویندگی تیزر فیلمِ هنوز اکران نشدهی «آذر» (محمد حمزهیی) را انجام داده، آخرین حضورِ تصویریاش اما باز میگردد به مجموعه «مختارنامه». «پری امیرحمزه» نیز آخرین بار در سریال «سیر و سرکه» (غلامرضا رمضانی / 1390) بازی کرده است. این
درحالی است که هر دو این بازیگران ارزشمند، جنس خاصی از بازی را به نمایش میگذارند که کمتر میتوان نمونهاش را در بازیگرانی دیگر دید.
دیگرانی که هستند و نیستند این چند بازیگری که اشاره کوتاهی به خاطرهسازیشان شد، نمونههایی از دهها هنرمندِ کاربلدی هستند که سینما و تلویزیون ما آن طور که شاید و باید قدرشان را نمیداند و از وجودِ هنرمندشان بهره نمیبرد.
عنایت شفیعی، توران مهرزاد، جلال پیشواییان، عنایت بخشی، سیروس ابراهیم زاده، مرجان محتشم، جهانبخش سلطانی، پروانه معصومی، حسین خانی بیک، فردوس کاویانی، اسماعیل شنگله، میرصلاح حسینی، حسن رضایی، میرحسین معلومی، تانیا جوهری، محسن زهتاب، امرالله صابری، محمود بصیری، محمد کاسبی، شهاب عسکری ،ولی الله شیراندامی، اردلان شجاع کاوه، رضا فیض نوروزی، شهین علیزاده، حمید عبدالملکی، بهزاد جوانبخش، سروش گودرزی، رضا بابک، چنگیز وثوق، روح الله مفیدی، مظفر مقدم و بسیاری بازیگرانِ دیگر، سالها است که یا در عرصه بازیگری حضور ندارند، یا اگر هستند، بسیار کمرنگ و درحاشیه روزگار میگذرانند.
راستی یاد خسرو شجاع زاده یا همان «جمالِ» سریال «پدرسالار» که در «غریبه و مه» بهرام بیضایی نیز بازی کرده بود، خوش و روحش شاد، که با وجود هنرمندی سالها در گمنامی و عزلت و دور از بازیگری روزگار گذراند و در غریبی اسفند ماه 1395 به رحمت حق پیوست.
دیدگاه تان را بنویسید