خبرگزاری فارس: فصل تابستان، فصل مسافرتها و اردوهای گروهی است. هر گروه و سازمان و نهادی به تناسب اهدافش، مکان یا منطقهای را انتخاب میکند و زمان میگذراند. در این بین گروهی نیز رهسپار مناطق عملیاتی دفاع مقدس میشوند. جایی که شهدا، الگوی بی پایان نسلهای جامعه ایرانِ پس از انقلاب، همچنان برکت جاریهاند و نفوس مرده را جانی دوباره میبخشند. اما در میان مناطق متبرک دفاع مقدس، افرادی هستند که مناطق عملیاتی غرب و شمال غرب کشور را انتخاب میکنند. اکرانهای جشنواره مردمی عمار پس از تجربه موفق حضور سینما سنگر در یادمان هویزه خوزستان، تابستان امسال با دو طرح سینما سیار و سینما سنگر به استان کردستان رفته است. سینما سنگر عمار از 25 مرداد ماه در باشگاه افسران شهر سنندج آغاز به کار کرده است. سنندج مرکز استان کردستان و به لحاظ موقعیت جغرافیایی از شمال با دیوان دره، از شرق با قروه، از جنوب با کامیاران و از غرب با شهرستان سروآباد و مریوان همسایه است. باشگاه افسران که سینما سنگر در آن جای گرفته است در خیابان امام خمینی و در نزدیکی مسجد جامع شهر سنندج واقع شده است. جایی که شهید مدافع حرم، محمد بلباسی آنجا را برای خادمی
انتخاب کرده بود و غرفهی واکس کفش راه انداخته بود. حالا هم برادر شهید بلباسی میآید، جای برادرش مینشیند و کفشها زائران شهدا که مهمان سینما سنگر میشوند را واکس میزند. یادمان باشگاه افسران، یکی از نمادهای مقاومت و ایستادگی رزمندگان و فرزندان امام است. جایی که تعدادی از رزمندههای پاسدار، ارتش و پیشمرگان مسلمان کُرد با دیدن تصرف سنندج توسط ضدنقلاب، در باشگاه افسران به دلیل اشرافیت به منطقه، مستقر شدند و دفاعشان از این نقطه شروع شد. کمتر از 50 نفر نیروی با اعتقاد و با ایمان، در مقابل 2 هزار نفر ضدانقلاب بودند. از صبح تا شب ضدانقلاب به باشگاه افسران آتش میریخت. شب هم شروع به تبلیغات روانی و جنگ روانی میکرد که «بیایید تسلیم شوید امشب شب پایانی شماست؛ امشب میآییم شما را سر میبُریم». اما جوانان انقلابی، در این مکان و در محاصرهای 22 روزه مقاومت کردند. اوج مظلومیت اینجا بود که نیرو و امکانات در یکی دو کیلومتری وجود داشت اما به دلیل محاصر شدید ضدانقلاب، امکان رساندن آنها به رزمندههای باشگاه افسران نبود. یکی از خادمهای یادمان شهدای باشگاه افسران میگفت: «رزمندگان در طول این محاصره، از لحاظ آذوقه غذایی
آنقدر در سختی قرار میگیرند که مجبور میشوند برای دسترسی به آب، چاه بزنند.» بعد از این حرف کمی ناراحت شد و گفت: «تا همین چند سال پیش هم این چاه در باشگاه افسران وجود داشته ولی بنیاد تخریب آثار دفاع مقدس چاه را پُر میکند.» به اینجای حرفهایش که میرسد یاد نماهنگ تخریب مزار شهدا و کارهایی تخریبی بنیادی که قرار بود جایی برای حفظ و نشر باشد ولی آخرین زحماتشان که به گوشم رسیده است، تخریب سنگ مزار شهدای اصفهان است به بهانه یکسان سازی قبور شهدا. کاروانهای مختلفی در هفته ابتدایی سینما سنگر مهمان آثار جشنواره عمار بودند، از استان تهران و البرز و چهار محال و بختیاری تا کاروانهایی از شهرستانهای مختلف کردستان که برای دیدن و شنیدن از دلاوریهای هم استانیهایشان به سینما سنگر میآمدند. اما در این بین حضور کاروانهای اصفهانی پر رنگتر از دیگر کاروانها بود و ما هم تشنه شنیدن حرفها و نظراتشان در مورد اتفاقاتی که در گلزار شهدای اصفهان به تازگی رخ داده بود. در اکرانهایی که میزبان اصفهانیها بودیم معامله خوبی صورت میگرفت. ما از کردستان و رشادت شهدای کردِ اهل تسنن آثاری نشانشان میدادیم و روایت میکردیم و آنها از
تخریب آثار دلاور مردان اصفهانی درد و دل میکردند. ما هم برای آنکه این چرخه دغدغهمندی روی ریل بیفتد، برای کاروانهای اصفهانی علاوه بر دیگر آثار، نماهنگ «تخریب مزار شهدا» را اکران میکردیم. در یکی از اکرانها، پس از اتمام اکران، مرد میانسالی با لهجه شیرین اصفهانیاش آمد تا تشکر کند از بچههای اکران کننده که با جمله «البته میخواستیم نماهنگ تخریب مزار شهدا هم برایتان اکران کنیم» ماجرا برایش جذاب شد. از جوانی که با کمی فاصله ایستاده بود پرسید «واقعا همچین اتفاقی داره رخ میده تو اصفهان؟!» که بحث شروع شد و نتایج و ضررهای متعدد این بیتدبیری بیان شد. در آخر وقتی کمی قضیه برایشان روشن شد، اینقدر مشتاق شده بودند برای اطلاعات بیشتر در این زمینه که نماهنگ پخش نشده را از ما طلب کردند. وقتی دیدند به جز این اثر، آثار دیگری هم داریم، اصرار داشتند که همه آثار را تحویلشان بدهیم تا برای همشهریهایشان اکران کنند. در بین کاروانهایی که از اصفهان میآمد، کاروانی از شهرستان شهید پرور نجف آباد آمده بود، جایی که شهید محسن حججی در آنجا رشد کرده و پرورش یافته بود و دغدغهمندیهای فرهنگیاش مثل ترویج کتابخوانی در آنجا به
ظهور رسیده بود. نام شهید آنقدر سربلند شده است که خانمهای نجف آبادی میگفتند «ما از همشهریهای شهید حججی هستیم!» و خودشان را به او منتسب میکردند. در ماجرای تخریب مزار شهدا، گلایه داشتند از بنیاد شهید و میگفتند دیر دست به کار شدیم وگرنه این اتفاق برای گلزار شهدا نمیافتاد. تقریبا میتوان گفت هر روز کاروانی از اصفهان وارد باشگاه افسران میشد. حالا از شهرستان اصفهان یا از شهرستانهای دیگری مثل کاشان که وقتی وارد سالن شدند و نماینده جشنواره عمار به آنها به عنوان زائران شهرستان کاشان خوشآمد گفت، در پاسخ چند نفری داد زدند که «استان کاشان!» و بعد خندیدند. باشگاه افسران در مدت یک هفته آغازین خود میزبان 1566 نفر مخاطب در قالب بیش از ده کاروان بود. آثاری که در سینما سنگر برای مخاطبان پخش میشد، تلاش داشت تا کمی از غربت شهدای اهل تسنن کرد بکاهد. به همین جهت دو اثر «جلال کردستان» و نماهنگ «جوانمردان دوران» به طور ویژه برای زائران شهدا به نمایش در میآمد تا به واسطه شناخت و آگاهی از فداکاری و سبک زندگی آنها، مردم با آنها انس بیشتری بگیرند. شهدایی که حتی برای همشهریانشان هم به خوبی شناخته شده نیستند. در کاروانی
که از دیواندره آمده بود، این مساله مشهود بود. جوانان اهل تسنن از یکی از شهرستانهای نزدیک سنندج به همراه ماموستاهای انقلابیشان آمده بودند تا از شهیدی که اهل دیار و مذهب خودشان بود و زبانشان یکی بود، ببینند و بشنوند. آثار را دیدند و روی سِن سینما سنگر، با اکران کنندههای جشنواره عمار، عکس یادگاریِ وحدت گرفتند. ماموستا(روحانی اهل تسنن) بعد از تماشای مستند میگفت «جای افتخار است برای ملت کرد که چنین رزمندگانی داشتیم. » و حدیثی از پیامبر نقل میکند که «حب الوطن من الایمان» که در ادامه تاکید میکند که آنها برای اسلام شهید شدند و ما هم باید جا پای آنها بگذاریم. ماموستا عرفان هم که در مورد فیلمهای جشنواره عمار میگفت «باید این آثار برای جوانان ما بیشتر پخش شود. مخصوصا این آثاری که در مورد جوانانی است که سرزمین کُرد را از فتنه منافقین پاک کردند، بیشتر نشان داده شود.» خانمهای اهل تسنن شهرستان دهگلان هم که آمده بودند با شهید ناهید فاتحی کرجو از طریق مستند «سمیه کردستان» آشنا شدند. اما بیش از همه آثار با نماهنگ «سپر» حامد زمانی ارتباط گرفته بودند. بعضیهایشان هم گوشی به دست شده بودند و از نماهنگ فیلم
میگرفتند. در این میان بازار نقد و بررسی مستندها و نماهنگهایی که به نمایش در میآمد هم رونق داشت. از افرادی که باور نمیکردند اهل تسنن کُرد در زمان جنگ شهید داشته باشند و تاریخ تولد و شهادت شهید بارنامه را میپرسیدند یا فردی که میگفت باید در مستند به تاریخ شهادت اشاره میکرد و این را تنها ایراد مستند میدانست تا رزمندهای که از نشان دادن فیلم زندگی نامه شهید جلال بارنامه تشکر میکرد و میگفت خودش نیز در همین منطقه جنگیده است. و چهرهاش را در عکسهایی که در راهرو نصب شده است به اکران کننده جشنواره عمار نشان میداد. در روزهای اخیر سینما سنگر، طرح دلنوشتهای برای شهدا آغاز شده است که با استقبال خوب بازدید کنندهها در حال اجراست. زائران شهدا دل گویههایشان با شهدا را روی کارغذهای رنگی مینویسند و بالای تابوت شهدا، روی دیوار میچسبانند. تابوتهایی که در ورودی سینما سنگر قرار گرفتهاند، خود پر برکتاند، چرا که همان تابوتهاییاند که حامل شهدای گمنام به خاک سپرده شده در باشگاه افسراناند. بعضی از زائران با تابوتها عکس یادگاری میگیرند بدون آنکه بدانند این تابوتها نمادین نیست و متبرک است. در یکی از
اکرانها پدری بیرون از سالن در حال پاسخ به این سوال کودکش بود که «بابا توی اینا شهیده؟» که وقتی گفتیم شهید درونش بوده، حس و حالش عوض شد. بنابراین گزارش، اکران فیلمهای جشنواره مردمی فیلم عمار همزمان با برگزاری اردو راهیان نور غرب و شمالغرب از 25 مرداد در کردستان و کرمانشاه شروع شده و تا 8 شهریور ادامه مییابد.
دیدگاه تان را بنویسید