سرویس فرهنگی فردا؛ محمد یوسفیپور: شوخی با سیاستمداران همواره جز یکی از خط قرمزهای آثار نمایشی در رسانه ملی بوده است و به همین دلیل است که تعداد آثاری که در این زمینه ساخته شده است به زحمت به تعداد انگشتان دو دست میرسد.
آخرین نمونه اینگونه آثار، دو سریال «چک برگشتی» و «غیر علنی» بودند که هر دو با موضوع انتخابات ساخته شدند و البته مورد اول بیشتر از «غیرعلنی» مورد توجه قرار گرفت اما نکته مشترک در هر دوی این آثار ورود آنها به مسئله شوخی با سیاست از منظر مسائل و مشکلاتی بود که در جریان حضور کاندیداهای انتخاباتی در مسیر آنها قرار میگیرد.
سریال «گسل» که این شبها از شبکه اول سیما به روی آنتن میرود، یکی از تازهترین آثاری است که به موضوع سیاست از منظری طنازانه ورود کرده است؛ با این تفاوت که این بار محور داستان، معاون یکی از وزارتخانههای کشور است که در جریان افتتاح یک سد با مشکلاتی روبرو میشود. در این میان محافظ تازهکار او نیز عاشق دختر آقای معاون شده و همین اتفاق زمینهساز ایجاد موقعیتهایی عجیب و تا حدودی کمدی میشود.
بیشتر بخوانید: سریال کمدی «گسل» مهمان شبانه ایرانیان +تصاویر
هر چند که «گسل» حداقل به لحاظ ایده اولیه دارای فضایی متفاوت نسبت به سایر آثار نمایشی چند وقت اخیر سیماست ولی در ارتباط با آن چند نکته مهم وجود دارد:
۱. نکته اول در ارتباط با این سریال را میتوان در ورود این اثر به عرصه شوخی مستقیم با مدیران ارشد دستگاههای اجرایی کشور و چالشهای مدیریتی پیش روی آنها و البته برخی از موضوعات همانند آقازادگی است. موضوعاتی که شاید در بسیاری از بخشهای تلویزیون در ارتباط با آن صحبت شود ولی «گسل» را میتوان تنها نمونه در این زمینه در چند سال اخیر دانست.
۲. سازندگان این مجموعه سعی کردند تا در پرداختن به موضوعاتی همچون آقازادگی از منظری منصفانه به موضوع نگاه کنند و در کنار بیان نکات منفی آن که درواقع همان سواستفاده از رانتها و موقعیتهای ویژه اجتماعی برای گروهی از این افراد است به بیان نکات مثبت موضوع که همان عدم استفاده گروهی دیگر از این شرایط است.
۳. اما گسل در عین برخورداری از نکاتی اینچنینی ضعفهای آشکاری نیز دارد که اصلیترین آن را باید در فیلمنامه اثر جستجو کرد. فیلمنامهای که به نظر میرسد بیشتر مناسب ساخته یک تله فیلم بوده است و حالا با ضرب و زور سازندگان، قرار شده تبدیل به یک سریال بیش از 30 قسمتی شود که خوب نتیجه آن چیزی جز آب بستن به دل قصه نیست!
۴. نشانههای این ماجرا در همین قسمتهای ابتدایی سریال نیز میتوان دید. سریالی که خط اصلی قصه آن درواقع پرداختن به معضل کمآبی در کشور است و به نظر میرسد داستان افتتاح یک سد و مشکلات پیش آمده در مسیر آن میتوانست در حد چند قسمت از آن روایت شود ولی حالا همه قصه فیلم به همین ماجرا اختصاص پیدا کرده است و تعجبی ندارد که در این شرایط بخش قابل توجهی از قصه به ماجراهای مضحک محافظ آقای معاون با نگهبان سر کوچه آنها و یا دعواهایش با بچههای محله اختصاص پیدا کند. موضوعاتی زائد که ربطی هم به قصه اصلی ندارند.
۵. نکته جالب توجه دیگر در ارتباط با «گسل»، شمایل ترسیم شده از معاون وزیر در این سریال است. معاونی که به قول خودش همه کاره وزارتخانه است و روحیه مسئولیتپذیری بالایی نیز دارد ولی در مواجه با بسیاری از اتفاقات شبیه به انسانهایی پخمه! و با رفتارهایی سادهانگارانه برخورد میکند. شمایلی که احتمالا قرار بوده ارتباط مخاطب با چنین کاراکتری را بیشتر کند ولی به نظر میرسد نتیجهای عکس داشته و باورپذیری حضور او در قامت یک معاون وزیر را برای مخاطبان سخت کرده است.
۶. فضای هپروتی شخصیتهای سریال به کاراکتر معاون وزیر محدود نمیشود چرا که سایر شخصیتها از جمله محافظ او نیز که علی القاعده باید فردی دقیق و جدی باشد نیز از دقیقا چنین رفتارهایی را از خود بروز میدهد و خلق این کاراکتر در این فضا بیشتر به مضحک شدن فضا اثر داشته و کمکی به افزایش بار کمدی اثر نکرده است.
۷. نکته آخر آن که بدون شک ورود سازندگان آثار نمایشی به حوزه تولید آثاری در ارتباط با سیاست و پرداختن به مشکلات این زبان با زبان طنز، اقدامی قابل تحسین است ولی نباید از این نکته غافل شد که در شرایط فعلی امکان ساخت اینگونه آثار به شکلی محدود فراهم میشود و نباید این فرصت را با آزمون و خطا سوزاند چرا که در این صورت راه برای ورود سایر فیلمسازان به این عرصه بسته خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید