ماجرای جالب بازی پبمان قاسم‌خانی در فیلم «عاشقانه»

کد خبر: 707666

پبمان قاسم‌خانی در بخش‌هایی از مصاحبه خود با فریدون جیرانی در برنامه ۳۵ حرف‌های جالبی زده است.

سیمرغ: پیمان قاسم‌خانی گفت: «ما سر «پاورچین» دستمان خیلی بازتر بود و در «شب‌های برره» دستمان بسته و بسته‌تر شد. در «پاورچین» خیلی از شوخی‌ها سمبلیک بود، از انواع شوخی‌های سیاسی تا شوخی‌های نیمه جنسی، اما در «شب‌های برره» چهار چشمی مراقبمان بودند و اخطارهای زیادی به ما دادند. برخوردهای ناظران کیفی خیلی خوب و محترمانه بود و ما هم با آنها تعامل می‌کردیم. «شب‌های برره» زیاد دچار سانسور نشد و اگر سانسوری اعمال می‌شد در پخش بود، اما وقتی کمی جلوتر رفتیم ماجرا حساس شد و در باغ مظفر علنا از ما خواستند یک کار بی‌خاصیت تحویل بدهیم. ما هم همین کار را کردیم اما باز هم تعابیر غریبی از آن برداشت شد. از ساده‌ترین حرف‌ها برداشت‌هایی می‌شد که مطلقا منظور ما نبود.» در «عاشقانه» بازی کردم که کسی به بهاره حرف‌های عاشقانه نزند! قاسم‌خانی در ادامه درباره شروع بازیگری‌اش داد: «وقتی وارد کار فیلمنامه‌نویسی شدم روی این حرفه خیلی متعصب شدم و همیشه در مقابل پیشنهاد برخی افراد که می‌گفتند بازی کن، می‌گفتم من بازیگر نیستم فیلمنامه‌نویس هستم. آقای داودنژاد بهاره را در فیلم دیگری دیده بود و قرار بود در فیلم عاشقانه بازی کند. ما آن زمان نامزد بودیم. آقای داودنژاد خیلی اصرار کرد که نقش مقابل بهار را خودم بازی کنم اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه پس از حدود دو هفته به من گفت این فیلم یک فیلم بسیار عاشقانه است و هر پسری جایت بازی کند کلی دیالوگ عاشقانه به نامزدت می‌گوید و همین حرفش باعث شد که بازی در فیلم «عاشقانه» را پذیرفتم و با پول آن هم عروسی گرفتیم» اختلاف من و مهران از آنجایی شروع شد که دیگر حرف مشترک با هم نداشتیم! او درباره اختلافش با مهران مدیری بیان کرد: «اختلاف من و مهران از آنجایی شروع شد که دیگر حرف مشترک با هم نداشتیم و جنس کارهایی که انجام می‌دادیم نزدیک هم نبود. من دوست داشتم در سینما کار کنم و از سریال خسته شده بودم. بارها پیشنهاد کردم که به سمت سینما برویم اما آن تیم علاقه‌ای نداشتند. زمانی که من از آنها جدا شدم و به سمت سینما آمدم آنها کار در شبکه نمایش خانگی را با «قهوه تلخ» آغاز کردند. از قبل از «مرد هزار چهره» و «باغ مظفر» من می‌گفتم که می‌خواهم از فضای سریال بیرون بروم. همیشه می‌خواستم که مستقل باشم و کاری که خودم دوست دارم انجام دهم. خیلی زیاد تبدیل شده بودیم به یک خانواده و همه کارهایمان قرار بود با هم انجام دهیم و این چیزی نبود که من دوست داشتم. مهران دوست داشت من بمانم و خودم هم در یک مقطعی دوست داشتم که برگردم اما بعدها اخلافات و مسائلی پیش امد که ترجیح دادیم دوست بمانیم اما با هم کار نکنیم، اتفاق خاصی هم نیفتاده هنوز هم سلام و علیک‌مان را داریم و همه چیز خوب و خوش است.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت