سرویس فرهنگی فردا؛ احسان سالمی: صبح امروز مرتضی میرباقری معاونت سیما در گفتوگو با ایسنا با اشاره به مشخص نبودن میزان دقیق مخاطبان آثار شبکه نمایش خانگی از جمله سریالهای «شهرزاد» و «عاشقانه»، مدعی شده که تولیدات شبکه نمایش خانگی در نهایت مخاطبی 2 یا 3 میلیونی دارند در حالی مخاطبان سریالهای تلویزیونی با فرض 50 درصد بودنشان هم رقمی نزدیک به 30 تا 40 میلیون نفر میشوند.
وی همچنین با اشاره به ارتباط گسترده هنرمندان با تلویزیون به نسبت شبکه نمایش خانگی گفته است: «شما اینگونه باید حساب کنید که هنرمندان ایران در حال حاضر کجا بیشتر فعال هستند. هنرمندان کجا فعالیت میکنند. مشخص است که اکثر هنرمندان برای تلویزیون کار میکنند.»
میرباقری که چندی پیش از مخاطب 87 درصدی تلویزیون نیز صحبت کرده بود؛ بعید نیست باز هم به بهانه این اظهارنظر درباره تولیدات شبکه نمایش خانگی- که در واقع رقبای تلویزیون محسوب میشوند- مورد اعتراض و نقدهای تند و تیز رسانههای منتقد قرار گیرد.
متن کامل گفتوگوی میرباقری را در « اینجا » بخوانید
فارغ از جنجالهای احتمالی رسانههای همیشه منتقد و بهانهجو، به نظر میرسد چند نکته اساسی درارتباط با این اظهارات وجود دارد:
۱. هرچند که نمیتوان به آمار ارائه شده در این مصاحبه و نسبت سه میلیون مخاطب سریالهای شبکه نمایش خانگی در برابر آمار 30 میلیونی سریالهای تلویزیونی اعتماد کرد ولی آنچه که هر فردی میتواند آن را با یک جستجوی ساده در میان اطرافیان خود متوجه شود؛ میزان چند برابری مخاطبان تلویزیون نسبت به تولیدات شبکه نمایش خانگی است که اصلیترین دلیل آن رایگان بودن محصولات تلویزیون و دسترسی راحتتر به آن است.
۲. به جز یک یا دو مورد، اصلیترین دلیل استقبال نسبی از «اغلب» تولیدات شبکه نمایش خانگی، توسل سازندگان این آثار به دو حربه عبور از خط قرمزهای مرسوم تلویزیون و استفاده از بازیگرانی است که از شهرت بیشتری برخوردار هستند.
۳. بدون شک تلویزیون به واسطه رسالت و جایگاهی که دارد نمیتواند از خط قرمزهای خود عبور کند (هرچند که گاهی به دلایل مختلف نخواسته و یا نتوانسته این ویژگی را حفظ کند!) اما باز هم وجود ویژگیهایی همچون رایگان بودن تولیدات سیما و شبکه توزیع گسترده و قابل دسترس تلویزیون، آنقدر ارزشمند و مهم است که بتواند بر حربه عبور از خط قرمزهای تولیدات شبکه نمایش خانگی غلبه کند و حداقل در شرایط فعلی میدان را برای عرضه اندام کامل رقیب خالی ننماید.
۴. در ارتباط با بازیگران سرشناس هم به جز تعداد محدودی از بازیگران؛ اغلب چهرههایی که این روزها در سریالهای شبکه نمایش خانگی به ایفای نقش مشغول میپردازند؛ از میان همان بازیگرانی هستند که زمانی در تلویزیون فعالیت میکردند و درواقع تلویزیون اولین سکوی پرش آنها برای رسیدن به شهرت بوده پس تلویزیون با رفع برخی از موانع که بسیاری از آنها سلیقهای و نه اساسی است؛ شرایط حضور مجدد آنها را در این رسانه فراهم کند.
۵. علاوه بر این با توجه به همان ظرفیتی مورد اشاره در ارتباط با شبکه گسترده تلویزیون و دسترسی آسان مخاطب به آن در مقابل سایر رقبا (سینما و شبکه نمایش خانگی) معرفی استعدادهایی تازه که مورد توجه مخاطبان قرار بگیرند هم کار چندان سختی نیست؛ همچنان که این روزها میبینیم برخی از چهرههای تازه تلویزیونی همچون سروش جمشیدی در بازه زمانی کوتاهی تبدیل به چهرههایی سرشناس در میان مردم شدند و استقبال از آنها نسبت به بسیاری از این ستارگان شبکه نمایش خانگی بیشتر است.
۶. نکته آخر که شاید از همه آنچه که تاکنون گفتیم مهمتر باشد آن است که اساسا مشکل اصلی در مسیر سریالسازی در تلویزیون کاهش شدید کیفیت و نه کمیت این آثار است. موضوعی که معمولا مدیران رسانه ملی و اصولا اغلب مدیران فرهنگی کشور توجه چندانی به آن ندارند و همواره سعی میکنند برای پربار تر شدن بیلانهای کاری خود بر کمیت اضافه کنند. در حالی که شاید اگر تلویزیون به جای تولید دهها سریال متوسط و ضعیف در طول سال تنها سه یا چهار سریال خوب با کیفیت تولید میکرد؛ میتوانست بخش زیادی از کمبودهای موجود در این عرصه را جبران کند.
دیدگاه تان را بنویسید