خبرگزاری صبا: نازنین کریمی دارای فوق لیسانس کارگردانی و لیسانس تئاتر با گرایش بازیگری است. او بازیگری را با تئاتر شروع کرد و سپس وارد حوزه سینما و تلویزیون شد. اولین کار تلویزیونی او فیلم تلویزیونی «یک، دو، سه» به کارگردانی محمد خراطزاده بود. کریمی پس از آن در فیلمتلویزیونی «آبی مهآلود» و «وقت خوب ماندن» و فیلمهای سینمایی «قصههای زندگی»، «دختران حوا» و «دختر شاه پریون» به ایفای نقش پرداخت به مسیر بازیگری خود را ادامه داد تا اینروزها که همچنان که بر صحنه تئاتر با نمایش «بوف نهچندان کور» در سه نقش بازی میکند. این خبر که او ایفاگر نقش کاراکتر زنی ترکیهای در پروژهای سینمایی کشور ترکیه است در اخبار منتشر شد.
نکتهای که درسخنان این بازیگر پررنگ جلوه کرد این بود که وی با تاکید بر موازین جمهوری اسلامی در این پروژه سینمایی حضور داشته است و تاکید وی بر این مسئله، با احترام و دقت مدیران کمپانی فیلمسازی ترکیهای مواجه شده است. بهبهانه حضور نازنین کریمی در این پروژه سینمایی با وی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
تاکید کردم با موازین ایران در ترکیه بازی میکنم
«تنها امید است که میماند»،این نام پروژه سینماییای است که نام شما بهعنوان یکی از بازیگران آن مطرح شده است، از حضور دراین پروژه سینمایی و بازی در جمع بازیگرانی که همه ترکیهای بودند و شما تنها هنرپیشه ایرانی آن بودید بگویید؟
فیلم «تنها امید است که می ماند» کاری از کمپانی جوهر فیلم چلیک، به مدیریت محمود جوهر و به کارگردانی مهمت علی ارسلان، ساخته شده است. دراین فیلم در کنار محمود جوهر، پریهان ساواش و اجم بالتاچی است ایفای نقش دارم. از دیگر بازیگران این فیلم می توانم از آجلیا الماس، یاوز پکدیکر، آتیلای اولوشیک، احمد گورلِیِن، گُزده اوچان، سلین سویترک، ملیسا آلاُز، دلربا بالبونار، اوزکان اینجه و هنرمندان خردسال اونات ارکان و نیسا اونباشی نام ببرم. این فیلم داستانی به جز ترکیه در کشورهای دیگر مانند آمریکای شمالی نیز اکران می شود. پخش این فیلم در این کشورها بر عهده پرشیا فیلم کانادا خواهد بود. طی سالهای اخیر، وقتی اسم بازیگری ایرانی مطرح میشد که به پروژهای ترکیهای پیوسته است اولین سوالی که در ذهنها شکل میگرفت این بود که آیا این بازیگر هم کشور را ترک کرده؟! و حاشیهسازیها از همین جا شروع میشد، دراین فضا، شما به یک پروژه سینمایی با نام «تنها امید است که میماند» با کارگردانی ترکیهای پیوستید و در آن نقش بازی کردید و حال هم برگشته و راه بازیگری خود را درایران بدون مشکل ادامه میدهید؟ چطور به این پروژه پیوستید و چگونه بدون
هیچ مشکلی به کشور برگشتید و مسیر کارتان را ادامه میدهید؟ نمیدانم این موج جوسازی و حاشیهسازیها از کجا میآید، فکر میکنم بهدلیل وجود شبکههای ایرانی داخل ترکیه باشد که این حرف و حدیثها و شیوههای برخورد شکل میگیرد. نکته مهم این است که هر بازیگری تمایل دارد حضور در آثار سینمایی کشورهای دیگر را البته با رعایت موازین جمهوری اسلامی تجربه کند. مسئولان کشورمان نیز اگر بازیگری با موازین قانونی ایران بتواند در کشور دیگری کار کند، مشکلی ندارند. مسئولان کشور تنها تاکید دارند که موازین جمهوری اسلامی را رعایت کنیم و اگر کسی این موازین را رعایت نکند بهحتم وقتی به ایران بازگردد باید بهخاطر رد شدن از قوانین پاسخگو باشد. من نیز از این قضیه مستثنی نبودم. من با آگاهی انتخاب کردم و البته بعد از پیشنهاد بازی در این فیلم، بلافاصله همه شرایطم را برایشان مطرح کردم که مهمترین آنها رعایت موازین قانونی کشور ایران بود و به آنها گفتم؛ «من و کشورم دوست داریم با شما در فضای سینمایی تبادل اطلاعات داشته و با شما کار کنیم، اما با شرایط ما.» پیشنهاد حضورتان در این فیلم سینمایی چگونه شکل گرفت؟ فیلمی که قصه ایرانی نداشت.
من برای کار دیگری به استانبول رفته بودم که میتوان گفت بهطور نهچندان تصادفی، توسط یکی از دوستانم بهنام شاهرخ بحرالعلومی که قرار است در ترکیه قرار فیلمی بسازد با دوستان فیلمسازم آشنا شدم که هیچ قصدی هم برای اینکه به این پروژه سینمایی پیوند بخورم تا آن زمان نداشتم، صرفا همراه دوستم به محل قرار ملاقات آنها رفتیم تا او مذاکراتش را برای فیلمی که قصد ساختش را در ترکیه دارد انجام دهد و مسئولان آن کمپانی فیلمسازی در همان برخورد بیان کردند که نقشی در این فیلم داریم که تا چند روز دیگر هم بازیگرش باید جلوی دوربین برود و از من درخواست کردند تا بازیگر این نقش باشم. باور کنید تصور نمیکردم که چند روز دیگر که میگویند واقعا منظورشان چند روز دیگر است. تصورم این بود که مثل پروژههای سینمایی کشور خودمان که میگویند در پیشتولید هستیم و باید ببینیم که چه زمانی فیلمبرداری شروع میشود، این چند روز آنها نیز مدتی طول خواهد کشید. با این فکر به آنها گفتم؛ «باید فیلمنامه را بخوانم، اگر شما شرایط من را بپذیرید من هم دوست دارم با شما همکاری داشته باشم.» به محض اینکه به تهران رسیدم، مدیر برنامههایشان به من تلفن کرد و
فیلمنامه را فرستاد. فیلمنامه به زبان ترکیهای بود. از آنها خواستم که فیلمنامه ترجمه شود. همان روز فیلمنامه ترجمهشده به زبان انگلیسی را برایم ارسال کردند. بعد از اینکه آن را خواندم و دیدم قصه مشکلی ندارد اعلام کردم که با فیلمنامه مشکلی ندارم. گفتند؛ «شرایطتان را مطرح کنید» من هم تاکید کردم که در فضای بازی و طراحی لباس باید شرایط کشور ایران از زوایای اخلاقی و اجتماعی لحاظ شود و باید حجاب کامل داشته باشم. موارد در قرارداد بهطور رسمی نوشته و ترجمه شد که برایشان ارسال شد. آنها پذیرفتند. بهسرعت لباسها در ایران طراحی شد زیرا الناز فرزادمهر که طراح صحنه و لباس ایرانی است دراین فیلم طراحی لباس را برعهده داشت، بهسرعت برایم لباسی را با موازین لازم طراحی کردند. وقتی همه موارد طبق قرارداد انجام گرفت، مسئولان فرهنگ و ارشاد اسلامی را در جریان قرار دادم و مشغول کار شدم، بههمین سادگی!
تاکید کردم با موازین ایران در ترکیه بازی میکنم
گفتید مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در جریان قرار دادید، آنها چه تاکیدات و تذکراتی داشتند؟
همه این مواردی که خودم به مسئولان آن پروژه تاکید کردم آنها به من تذکر دادند و وقتی مشاهده کردند که به قوانین توجه داشتم، بدون مشکل رفتم، نقش را بازی کردم و برگشتم. توجه داشته باشید که من مدرک دوره لیسانس بازیگری دارم و نیز دوره فوقلیسانس کارگردانی را گذارندهام، ۱۵ سال است بهطور حرفهای کار میکنم، از جایگاهم که حال خوب است، بد است، عالی است که بگذریم، هیچ وقت جایگاهی را که در کشورم دارم و بهخاطر آن تلاش کردهام بابت حضور در هیچ پروژه هنری در هیچ کشوری از دست نمیدهم. فقط اینکه همه بازیگران دوست دارند که حضور در آثار سینمایی کشورهای دیگر را تجربه کنند ولی بهشخصه با تاکید بر موازین کشورم این تجربه را برای خود کسب میکنم ولاغیر. البته این نکته هم مهم است که این موازین شاید به شکلی باشد که نتوانیم در خیلی از پروژههای سینمایی کشورهای دیگر حضور پیدا کنیم ولی آنقدر مهم نیست که از کشورمان بگذریم. پروژه سینمایی «تنها امید است که میماند» توسط یک کمپانی مهم و فیلمسازان معتبر ترکیهای که مدیریت آن را مهمت جوهر، برعهده دارد ساخته شده است و آنها یکی از کمپانیهای باسابقه فیلمسازی ترکیه محسوب میشوند.
نقشی که بازی کردید چه ویژگیهایی داشت؟ آیا کاراکتر زنی ایرانی است؟
نام کاراکتر سادات بود که زنی ایرانی نبود و این نقش کاملا یک زن ترکیهای است. نقش همسر محمود جوهر را بازی کردم. محمود جوهر از بازیگران پیشکسوت ترکیه محسوب میشود. قصه هم به شکلی داستانی مستندگونه برشی از زندگی اجتماعیاش بود که به همسرش هم که در جوانی فوت کرده میپرداخت و من نقش آن زن جوان را که در رویایش مدام سراغ همسر میرود، بازی کردم؛ همسری که بچههایش دچار بیماری شدهاند و شرایط اجتماعی خوبی ندارند، این مرد ثانیههای زندگیاش را با رویای زن فوت شدهاش میگذراند، با او مشورت کرده و حرف میزند. حتی لباس این نقش در فضایی رویاگونه طراحی شده است که به دلیل فضای رویاگونه نقش، طراحیاش سورئال است.
اینجا سوالی مطرح میشود، این نقش که فضایی از کاراکتر زن ایرانی نداشت و زنی ترکیهای با گفتار و رفتاری زنان آن کشور بود، چرا شما را انتخاب کردند و تا این حد هم با شرایط شما کنار آمدند؟
دلیل اینکه بهعنوان بازیگر این نقش انتخاب شدم به ظاهرم برمیگشت زیرا آنها برای این نقش بهدنبال بازیگری بودند که ضمن اینکه چهرهاش را به دست جراحان پلاستیک نسپرده است و چشم و آبرو مشکلی هم باشد.
گفتید نقش را با زبان ترکی بازی کردید، برای رسیدن به زبان و لحن چه کردید ؟
خودم اصالتا ترک محسوب میشوم ولی چهار نسل قبلم؛ یعنی از چهار نسل پیش تاکنون در تهران زندگی کردهایم اما بههرحال اصالتا ترک محسوب میشوم و زبان برایم ناشناخته نبود ولی زبان ترکی استامبولی با ترکی ایرانی خیلی متفاوت است. آنها به من پیشنهاد دادند که به ترکیه بروم و ۱۰ روز فقط زبان و بیان و لحن را تمرین کنم ولی برایم میسر نبود زیرا در ایران و تهران، تمرین تئاتر داشتم که اینروزها هم در تماشاخانه ایرانشهر اجرا داریم؛ «بوف نه چندان کور» به کارگردانی محمدعلی سجادی. همین مسئله باعث شد تا اصلا نتوانم به ترکیه بروم، در نتیجه مجبور شدم به آنها بگویم نمیتوانم بروم و از آنها خواستم برایم فایل صوتی بفرستند و به این شکل با هم تمرین کنیم. اینگونه شد که یک خانم ترکیهای، همه دیالوگهای مرا (که با لحن ترکیهای خوانده شده بود) برایم ارسال کرد. دراین روش تمرین، هر سوالی هم داشتم بههمین شکل ارسال فایل صوتی میپرسیدم و آنها نیز پاسخ میدادند، چون شرایطم بسیار بود؛ کارگردان تئاترم اصلا اجازه رفتنم را نداد بهخاطراینکه در این نمایش سه نقش را بازی میکنم. وقتی برای فیلمبرداری به ترکیه رفتم زمان محدودی داشتم،
آنها یک نفر را برای کمک به من، کنارم قرار دادند که ترکی و انگلیسی میدانست که با او به زبان انگلیسی صحبت میکردم و او به ترکی دیالوگها را برایم میگفت که به ترتیب تمرین کرده و مقابل دوربین بازی میکردم. کارخیلی سختی نبود، کافی است تا حدی بدانیم که معنی دیالوگ چیست و بر اساس آن حس گرفته و ایفا کنیم. جالب است بگویم تمرین نمایشی که همین روزها هم در حال اجرای آن هستم با تمرین این فیلم همزمان بود که باید به زبان فرانسوی صحبت میکردم. در نمایش نقش معشوقه صادق هدایت را بازی میکنم و برای اینکه بتوانم به زبان فرانسه صحبت کنم خانمی بهنام مقی، دیالوگهایم را به شکل فایل صوتی برایم ارسال کرد و این صوتها را مدام در دو ماه تمرین در گوشم میشنیدم، به این شکل دیگر با جانتان یکی میشود و کاملا میتوانیی دیالوگها را به حس جمله نزدیک کنید. نقشی که در ترکیه بازی کردید، نقش یک رویا بود، این نقش بیشتر دیالوگ محور بود یا نه بر اکتها استوار؟ بیشتر نقشی اکتمحور بود و چون رویای یک مرد بود بیشتر حالات نقش مهم بود البته باید تاکید کنم که دیالوگهایش هم کم نبود. از نگاه شما، تفاوت سینمای ترکیه با ایران چه بود؟ این دو
سینما فرق زیادی باهم دارند ولی مهمترین تفاوت این است که وقتی به نوع کار و تکنیکهایشان دقت میکنیم به این اصل میرسیم که سینمای ایران بهلحاظ قصه و کارگردانی خیلی جلوتر از آنهاست. بهنظرم بسیار کارگردانهای باسوادی داریم ولی تولیدمان نامناسب است، آنها کارگردانهای حرفهای و با سواد کم دارند اما تولیدشان حرفهای است.
درمورد رعایت موازین کشورمان صحبت کردید و اینکه براساس رعایت این موازین شاید نشود که در خیلی از پروژههای سینمایی جهان حضور داشته باشیم. حال هستند هنرمندان تصویری ما چه در سطح متوسط و چه حرفهای که برای رشد فضای کاریشان در ایران را ترک کردند تا بتوانند در پروژههای مطرح حضور یابند، حتی تعدادی از این هنرمندان بسیار درخشیدند، شما که تجربه کار در خارج از ایران را داشتید فکر میکنید آیا باید از موازین گذر کرد؟ اگر شما به موازین کشورتان احترام بگذارید وحرفهای هم باشید، آیا هنر جهان با موازین شما همراه خواهد شد؟
از نگاه همه نمیتوانم صحبت کنم، فقط میتوانم از سوی خود بگویم که حضور در پروژهای در کشور ترکیه برایم علیالسویه بود زیرا در تهران اجرای تئاتر داشتم. اگر در شرایط بیکاری بهسر میبردم شاید پیشنهاد حضور در این پروژه ترکیهای برایم مهم جلوه میکرد ولی برایم اینطور نبود، درایران شرایط سختی را میگذراندم، سختی دلچسب؛ روزی هشت ساعت تمرین تئاتر میکردم تا سه نقش را بر صحنه نمایش بازی کنم. از سوی دیگر داشتم روی نمایشنامهای که قرار است آبانماه خودم کارگردانی کنم با نویسنده کار میکردم، دراین شرایط برایم رفتن از ایران و کار در یک پروژه سینمایی ترکیهای پشت گوشم بود. بر همین اساس هم خیلی برایشان سخت گرفتیم و جالب این است که آنها به این سخت گرفتنها احترام بیشتری قائل شدند.
آیا در مدتی که در ترکیه حضور داشتید، پیشنهاد بازی در فیلم دیگری (ترکیهای) را دریافت کردید؟
بله؛ کاری با کارگردانی شاهرخ بحرالعلومی که اثری در فضای اجتماعی است و تا چند ماه دیگر کلید میخورد. او در فیلم «تنها امید است که میماند» مشاور کارگردان بود. الناز فرزادمهر، همسر شاهرخ بحرالعلومی، هم در همین فیلم مشاور هنری طراح صحنه ولباس بود. فیلم « تنها امید است که میماند» یک اثر مشترک ایران و ترکیه نبود بلکه یک فیلم مستقل ترکیهای بود ولی کاری که شاهرخ بحر العلومی قرار است آن را کارگردانی کند یک اثر مشترک ایرانی،ترکیهای، کانادایی است که برای بازی در آن فیلم به من پیشنهاد بازی دادهاند.
چند سالی است که سینمای ترکیه سمت بازیگرها و سینماگران ایرانی آمده است و تمایل دارد آثار مشترکی بسازد یا حتی تلاش دارد تا هنرمندانی را به سینمای کشور ترکیه جذب کند، فکر میکنید علت این تمایل چیست؟
به ایندلیل که سینمای ایران بسیار مطرح شده است. کارگردان «تنها امید است که میماند» سینما ما را بیشتر از یک دانشجوی بیستسالهای که در دانشگاه هنر و معماری تحصیل میکند میشناخت. تمام آثار عباس کیارستمی، اصغر فرهادی، محسن مخملباف و... حتی کارگردانانی را که جوایز خارجی ندارند اما در ایران مطرح هستند بهخوبی میشناخت. نکته قابل توجه این بود که او تئاتر ایران را نیز دنبال میکرد و نویسندههای ایرانی را میشناخت. آنها قدرت سینمای ایران را بهخوبی میشناسند و بههمین دلیل بهشدت به همکاری با سینمای ایران تمایل دارند.
محور این گفتوگو سینماست و شما درباره تئاتری گفتید که اینروزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه دارید و آبانماه تئاتر خودتان را روی صحنه میبرید. از این دو کار و مسیر رسیدن به اجرایشان را بگویید؟
تئاتری که اینروزها روی صحنه داریم «بوف نه چندان کور» که تئاتر سختی است، سخت از آن جهت که مستند است؛ یعنی واقعی و براساس «بوف کور» صادق هدایت است، بنابراین باید تحقیقات و مطالعات بسیار گستردهای در مورد هدایت و زندگیاش میداشتیم. البته ۷۰درصد این تحقیقات بر عهده کارگردان بود که بهخوبی هم از عهدهاش برآمده بود، او تحقیقات ۱۰ سالهای بر زندگی صادق هدایت و آثارش داشت. البته در این کار، مجری طرح هم هستم. سال گذشته به من گفت که قصد دارد چنین نمایشی را برصحنه ببرد و چون محمدعلی سجادی، کارگردان کار، بیشتر سینمایی است و این اولین اثر نمایشیاش محسوب میشود بنابراین آشنایی زیادی به فضای اجرایی کار نداشت. او کارگردانی کار را انجام داد و کارهای اجرایی در کنار بازیگریکردن به من محول شد. تمرینهای تئاتر و فیلم همزمان بود؛ من روزی که زمان اولین اجرای تئاترمان در تماشاخانه ایرانشهر بود از ترکیه با پایان تصویربرداری کار، برگشتم. نمایشی که خودم آبانماه روی صحنه میبرم کاری است که نویسندگی آن را علی اصغری انجام میدهد و مشغول نوشتن آن است، این کار براساس طرحی سهخطی و ایده اشکان رفعتی شکل گرفته است. روایت درمورد یک
زن است، در این کار تصمیم داریم تقدس یک زن، مادر و روابط مادر و فرزند را نشان دهیم.
دیدگاه تان را بنویسید