نقد شرق بر فیلم سینمایی «مادر قلب اتمی»

کد خبر: 685360

روزنامه شرق در تازه‌ترین شماره خود به نقد فیلم سینمایی «مادر قلب اتمی» ساخته علی احمدزاده پرداخت.

سرویس فرهنگی فردا:

روزنامه شرق در شماره امروز خود (27 خرداد 96) در یادداشتی به قلم علی فرهمند به نقد فیلم سینمایی «مادر قلب اتمی» پرداخت.

در این نقد که با عنوان «بانویی با گل‌های کاملیا» منتشر شده؛ آمده است:
این دیگر چیست؟ فیلم است یا تعدد راش‌های متعدد؟ هنر است یا تردد ناشی از آش‌های متجدد؟ تصویرِ مشوش است یا تشویشِ مصور؟ پرتره مرد هنرمند است در جوانی به‌مثابه خود‌گویی و خود‌خندی؟ سرخوشی‌اش معلول شادیِ پس از گل است [در فوتبال] یا گل‌های پیش از سرخوشی؟ از ناخودآگاه به خودآگاهیِ سرکار گذاشتن مردم رسیده است یا روشنفکری این روزها چنین می‌طلبد؟ «مادر قلب‌اتمی» اصلا فیلم نیست. تصاویر مغشوشی است که نه در متن درام می‌دهد و نه در تصویر، سینما.
کابوس هذیان‌وار داستان، قرابت حواس و درونیات و تمایلات ذهنی یک نفر (راوی) در قالب آدم‌هایی متعدد است. پیوند سیستماتیک ذهن هشیار، نیمه‌هشیار و ناهشیار در یک سلسله رخدادهایی بی‌دلیل که فقط بارِ ابهام فلسفی‌اش را به دوش می‌کشد. پیشه «ترانه علیدوستی» به عنوان دکتر و رفتارهای بالغانه‌اش - حداقل نسبت به باقی کاراکترها - نشان از شباهتش با آنچه از ذهن هشیار می‌دانیم دارد. همچنین لباس و موهای سُرخش به امیال انسانی پهلو می‌زند و سردی و بی‌تفاوتی‌ کاراکتر، القاکننده سرخوردگی جنسی است که تمام این مؤلفه‌ها با ذهن هشیار در ارتباط است. در مقابل؛ ذهن نیمه‌هشیار، نقش «پگاه آهنگرانی» است که همچون کودک می‌نماید و مثل کودک نیز، هر چه به خوردش می‌دهند یاد می‌گیرد. او در کسوتی زرد رنگ درآمده که طبق روان‌شناسی رنگ‌ها، رنگ زرد بر اعصاب آدمی تکیه دارد و بی‌روحی‌اش او را به عنوان یک بیمار افسرده معرفی می‌کند. در نتیجه هر دو کاراکتر از درون مریض هستند؛ این ناهنجاری را نیز در دو پلان نخست فیلم؛ یعنی وَررفتن بیمارگونه با آسانسور و شیر آب نیز می‌بینیم. تمام آنچه از این چیدمان پیداست این است که راوی، آدم نامتعادلی است و دو بخش اصلی ذهنی‌اش، بیمار است. یکی قصد فرار دارد و دیگری، تکرر ادرار به‌مثابه یک بیماری و کنایه‌ای هجوآمیز به جهانِ فیلم. احتمالا فیلم قصد بسط‌دادن درونیات راوی، به جوانانِ نسل امروز را دارد وگرنه حرف مهم دیگری نمی‌توان از «مادر قلب‌اتمی» بیرون کشید که ارزش حتی یک‌بار دیدن فیلم را تا انتها داشته باشد؛ اما از چه طریق این بسط صورت می‌پذیرد؟ از طریق چیدمان نقش‌ها بر اساس شنیده‌ها و خوانده‌هایی از «فروید» و «یونگ» یا از طریق اجرای سینمایی؟ «مادر قلب‌اتمی» شباهت زیادی با سوژه انیمیشن «پشت و رو» (درون/برون) اثر «پیت داکتر» دارد که آنجا هم قرابت پنج حس اصلی انسان قصه‌ای را شکل می‌دهد؛ اما این فقط شباهتی در سوژه است وگرنه کیفیت فوق‌العاده در پرداخت دراماتیک آن یکی کجا و این اثر نازل کجا.
سومین کاراکتر که مثلث ذهنی فرد را تشکیل می‌دهد، «محمدرضا گلزار» است که رفتارهای ابهام‌زای او، یادآور تخیلات آدمی است و در قالب کاراکتری شرور درآمده است و مقابل دو بخش دیگر ذهن (علیدوستی و آهنگرانی) عرض‌اندام می‌کند؛ بنابراین نقش او شبیه است به آنچه از ذهن ناهشیار خوانده‌ایم. «مادر قلب‌اتمی» قصه تقابل بخش ناهشیار ذهن و آن دو دیگری است و فیلم‌ساز از طریق این تقابل می‌خواسته به درون مغز نسل جوان رسوخ کند و این پژوهش فانتزی را رو به جامعه‌اش به تصویر بکشد. ایده بلندپروازانه‌ای که بدون داشتن ظرفِ هم‌اندازه با مفهوم، نمی‌توان آن را به معرض نمایش گذاشت. «مادر قلب‌اتمی» قصد واکاوی درون جوانان امروز ایران را دارد و با نشان‌دادن و نزدیکی امیال، حواس و سه بخش ذهنی آدمی، شاید قصد آسیب‌شناسی هم داشته؛ اما اینها حرف است نه عمل. فیلم به‌هیچ‌وجه سینما نیست و حتی نمی‌توان درباره مقوله کارگردانی نیز حرفی به میان آورد. کدام کارگردانی؟ دوربین کاشتن برای ضبط صرف دیالوگ‌ها نامش کارگردانی است؟ همه چیز در «مادر قلب اتمی» عریان است و بدون اجرای دراماتیک. حتی حادثه محرک داستان (تقابل گلزار با دو دختر) آن‌قدر شعاری است که مخاطب را پس می‌زند: صحنه‌ای که دو دختر به علت رانندگی در محدوده ورود ممنوع، تصادف می‌کنند. ورود ممنوع رفتن و ساز مخالف زدن جوانان با جامعه‌ای قانونمند که خود مسبب این بی‌قانونی‌هاست را می‌توان در محتوای «نفس عمیق» (پرویز شهبازی) هم جست‌وجو کرد؛ اما این یکی فقط شعار می‌دهد، زیرا فیلم‌ساز در بیان حرفش از طریق روابط علت و معلولی در بطن درام، ناتوان است.
دیگر کاراکترهای فیلم از قبیل مرد اخاذ، پلیس، «صدام» و «کامی»، تمایلات مثبت و منفی درون راوی هستند که طبیعتا تمایلات بد با ناخودآگاه شرور (گلزار) مراوده دارند؛ اما «کامی» که بخش آرام، شاعرانه و بی‌سواد راوی را تشکیل می‌دهد، در کنار نیمه‌ی بد‌نهادِ ذهن قرار نمی‌گیرد و دیالوگ‌های زیادی هم با هم برقرار نمی‌کنند؛ هرچند که همین بخش شرور ذهن می‌تواند در حجاب یک نوازنده موسیقی کلیسایی درآید و خلوص خود را از طریق کلیدهای پیانو به مخاطب ارائه دهد. احتمالا فیلم قصد بیان مشکلات و شرارت‌های جوانان را دارد، اما در نهایت هم آنها را تبرئه می‌کند؛ زیرا مسبب اصلی شرارت‌ها را موقعیتی می‌بیند که به وجود آورنده قلب‌های اتمی است. اینها همه شعارهایی است که با لحن کمیک و فضای ابزورد در هم آمیخته و به یک نمایش رادیویی تبدیل شده است. حال باید گفت که سعی کنید یک بار دیگر - میهمان من- «مادر قلب‌اتمی» را با چشمان بسته ببینید تا متوجه شوید که همه چیز را خواهید فهمید و هیچ ‌چیز از قلم نخواهد افتاد زیرا این بیهوده‌گویی‌ها، اشتباهی سر از سینما درآورده و در اصل یک نمایش گفتاری است و مدیومش رادیو است و شبکه‌اش، «رادیو نمایش». تصویر در این فیلم، هیچ نقشی ندارد و حتی فرع بر گفتار هم نیست. می‌توان به راحتی پرده را خاموش کرد و آب از آب هم تکان نخورد. فیلم، تلاشی است ناموفق در بیان حرف‌هایی بزرگ و بزرگ‌تر از اندوخته‌های سینمایی؛ اگر اصلا اندوخته‌ای وجود داشته باشد. فقط نمی‌دانم چرا این فیلم توقیف شده بود! مگر بی‌خطرتر از این شبهِ‌فیلم هم در سینما وجود دارد؟
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت