روزنامه قانون : «هزار درد دارد؛ هزار دردي كه به مخاطره انداختند حق زندگي را. اين تعريف جنگ براي افرادي است كه آن را از بيرون ميبينند. جنگ براي سربازها مفهوم ديگري دارد. سربازهايي كه هر صبح به خط ميشوند تا ميدان نبرد را به حريفان نبازند، بايد چيزي وراي مفهومهاي كلاسيك در ذهنشان ريشه دوانده باشد تا ثانيههاي زير آتش و گلوله بودن را عشق روايت كنند و تا نفس آخر در خاكريزها بمانند؛ خاكريزهايي كه ميتواند پناه آخر باشد براي زندگي. همين جنگ تلخ بيرحم ميتواند هزار مفهوم شيرين پر زندگي به خود بگيرد وقتي در قالب «دفاع» تعريف ميشود. آن وقت است كه جنگ نه بر ديگري تاختن بلكه خود را نباختن است؛ خود را نباختن به تجاوز و ظلم و ستم. جنگ و دفاع پر از قابهاي پر حماسه است و براي ما كه هشت سال در دل ماجرا بودهايم، فتح خرمشهر، يكي از پرافتخارترين اين حماسههاست. جنگ هنوز براي ما تمام نشده است. خوزستان شاهد زنده «دفاع» است برايمان. خوزستاني كه جنگ از او بازنميگردد. امروز نيز هوا ندارد و اگر هزار هزار ريزگرد و آلاينده به سينه زخمياش هجوم آوردهاند اما هنوز نفسهايش از صداي اصابت خمپاره به ديوارهاي خانههايش خسدار
است. اينجا سرزميني است كه اگر هزار سال نيز از آن هشت سال برايش بگذرد، جنگ از او بازنميگردد، چون مفتخر است به هر قطره خون ريخته شده در خاكريزهايش. اين سرزمين اگر چه هيچگاه آغاز كننده جنگ نبوده اما تا ابد پاسدار حرمت انديشه و اعتقادي است كه حفاظت از تماميت ارضي را بر جان خود مباح دانستند. اين تفكرِ پاسداشتِ حرمتِ هشت سال دليرانه دفاع كردن از سرزمين در فرهنگ ما ريشه دوانده و سينما نيز در اين سالها از اين غافله عقب نمانده است. «سينماي دفاع مقدس» يكي از پرخاطرهترين و پرمخاطبترين ژانرهاي سينمايي در كشور است. هنوز كه هنوز است با هر ديالوگ «حاج كاظم»ها خون غيرتمان به جوش ميآيد و از ديدن رنج «آباجان» اشك بياختيار از چشمانمان سرازير ميشود. اما بهانه نوشتن اين گزارش، روز آزادسازي خرمشهر است؛ به همين خاطر به سراغ فيلمهايي رفتهايم كه شاخصا به موضوع خرمشهر ميپردازند. با بررسي فيلمهاي دفاع مقدس متوجه ميشويم كه متاسفانه فريمهاي زيادي از آن روايت پر غروري كه رزمندههايمان در عمليات الي بيتالمقدس آفريدند، نداريم. براي بازخواني اين بخش مهم تاريخ جنگ تحميلي ناچاريم به تكساختههايي در اين خصوص اكتفا كنيم.
هزاران هزار بار به تصوير معروف مسجد خرمشهر پس از آزادي چشم بدوزيم و در دل حسرت بخوريم كه امروز تا چه حد جاي حماسه خرمشهر در آثار نمايشي ما خالي است. در ميان تمام فيلمهاي دفاع مقدس از دوئل، خاك سرخ، روز سوم، كيميا، بلمی به سوي ساحل، در چشم باد و قفسي براي پرواز ميتوان به فيلمهايي با محوريت خرمشهر نام برد.سهم واقعه بازپسگيري خرمشهر كه هنوز بزرگترین جشن ملي ايرانيان پس از پيروزي انقلاب اسلامي محسوب ميشود، حتي در ليست فيلمهايي با محوريت خرمشهر نيز بسيار اندك است و اگر بخواهيم خرمشهر را ببينيم، به فيلمهايي برميخوريم كه عمدتا به موضوع سقوط اين شهر ميپردازند و درباره فتح خرمشهر و بازپسگيري اين شهر، فيلمهاي زيادي وجود ندارد. از ميان ساير آثار فرهنگي نيز ميتوان به نمايش راديويي «دا» اشاره كرد كه به موضوع آزادسازي خرمشهر ميپردازد و پرداختن به اين واقعه بسيار مهم تاريخي در راديو نيز مانند سينما و تلويزيون مغفول مانده است. آبادان و حصر اين شهر نيز مانند روايت سقوط و فتح خرمشهر، سهم اندكي در آثار توليدي سينمايي و تلويزيوني ما دارد. امروز و در ۳۵ سالگي سالروز فتح خرمشهر بيش از همه حسرت قابهايي را
ميخوريم كه خالي از حماسههاي پر غرور اين ملت هستند. به بهانه سالروز فتح خرمشهر نگاهي مياندازيم به سهم اندك اين واقعه پر افتخار تاريخي در سينما، تلويزيون و راديو. بلمی به سوی ساحل رسول ملاقلیپور در دومین فیلم بلند سینمایی خود شخصیتهای اصلی فیلمش را تکاورانی انتخاب کرده که به سختی خود را به این شهر رسانده و به نبردی جانانه برابر نظامیان عراقی دست میزنند. در این فیلم شخصیتهای یاد شده با توجه به فرم قصه و تمرکز آن روی حادثهپردازی، بیشتر تیپهایی هستند که مخاطب با آنها همذاتپنداری کرده و آخر سر نيز بابت شهادتشان منقلب میشود. دقیقا همان کارکردی که فیلمهای جنگی در زمان وقوع یک جنگ داشته و به تهییج افکار عمومی میپردازند. حریم مهرورزی اين فيلم ساخته ناصر غلامرضایی در نیمه دهه ۶۰ است. او در اين فيلم سراغ خانوادههای خرمشهری رفت که پس از اشغال شهرشان به تهران مهاجرت کرده و در یک ساختمان بزرگ در کنار يكديگر زندگی میکردند. قهرمان داستان، زنی جوان به نام صبری است که در جنگ شوهرش را از دست داده و حال، همراه پسر خردسال و پدر و مادر پا به سن گذاشتهاش به اجبار در تهران زندگی میکند. ناخدا که پدر صبری است
نيز، تیپی کامل و آشنا از مردان خطه جنوب است که برای بازگشت به شهر خود و کار روی اروندرود لحظهشماری میکند. پسر جوان راننده تاکسی نيز که به صبری علاقهمند است، دیگر شخصیت مهم فیلم است که سرانجام با صبری ازدواج کرده و روز ازدواجشان با روز آزادسازی خرمشهر (سوم خرداد) همزمان میشود. غلامرضایی در فصل پایانی فیلم، روز فتح خرمشهر و شادی بیحد و حصر مردم تهران را به خوبی به تصویر کشیده است. کارگردان با این کار با یک تیر دو نشان زده: نخست فضای آن روز به یادماندنی را برای نسلهای بعدی به تصویر کشیده و دیگر این که پایان خوش غیر تحمیلی را برای فیلمش تدارک دیده، بی آن که گل درشت جلوه کند. سرزمین خورشید سرزمين خورشيد را از جهت قالب مكان و زمان قصه ميتوان بسيار نزديك به كيميا دستهبندي كرد. در اینجا نيز خرمشهر در حال اشغال شخصیت محوری فیلم است که به سفر طولانی و سرشار از تنش گروهی از مردم شهر پیوند میخورد. قهرمان «سرزمين خورشيد»، زنی به نام هانیه است که پرستاری از مجروحان جنگ را در تنها بیمارستان سر پای شهر به عهده دارد. او نمادی از مقاومت و صبر و بردباری زنان ایران است که در هولناکترین شرایط نيز به فکر بقیه
بوده و به همین خاطر برخی نوزادان تازه به دنیا آمده را با خود به همراه میبرد تا جانشان را نجات دهد. کنشمندی، مهمترین خصوصیت این شخصیت است که به بهترین شکل در لایههای درونی آن نيز نفوذ کرده و مخاطب را به همذاتپنداری وا میدارد. در کنار او دکتری قرار گرفته که از جنگ بیزار بوده و اعتقاد چندانی نيز به دفاع مردم شهر از خاک خود ندارد. بخش مهمی از چالش فیلم میان او و هانیه شکل میگیرد که قصه را به جلو هل داده و از کند شدن بیش از اندازه ریتم در نیمه دوم آن میکاهد. همین طور دزد خردهپای میانسالی که در آن بحبوحه جنگ به شکل حقارت باری دنبال پول جمع کردن است که تقریبا در فیلمهای سینمای دفاع مقدس کشورمان نمونه مشابهی ندارد. دوئل دوئل، فیلمی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا درویش و تهیهکنندگی تقی علیقلیزاده و حسن رجبعلیبنا ساخته سال ۱۳۸۲ است که در ۲۰ آبان ۱۳۸۳ روی پرده سینما رفته است. همچنین، این فیلم اولین فیلم سینمایی ایران است که با صدای دالبی دیجیتال ضبط شده است. دوئل یکی از گرانترین فیلمهای مستقل در تاریخ سینمای ایران است. داستان فیلم حول یک گاوصندوق میچرخد. در بحبوحه جنگ عدهای تلاش میکنند از خروج
یک گاو صندوق از کشور جلوگیری کنند. نقش اول فیلم، زینال، در این بین به حسن نیت آنها شک کرده و سعی میکند گاو صندوق را از چنگ آنها در بیاورد. گاو صندوق در اروند غرق میشود و زینال اسیر میشود. داستان فیلم ۲۰ سال بعد و پس از آزادی زینال ادامه مییابد و در حین درگیری برای تصاحب گاوصندوق حقایقی کهنه آشکار میشود. دوئل در سال اكران توانست موفقيتهاي زيادي را در جشنواره فجر كسب كند و جوايز بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین، بهترین طراح صحنه و لباس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین جلوههای ویژه و بهترین صداگذاری را كسب كند. كيميا کیمیا فیلمی است ایرانی محصول ۱۳۷۳ به کارگردانی احمدرضا درویش. در آغاز جنگ ایران و عراق، همسر رضا باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. رضا او را به بیمارستان میرساند و خود به اسارت قوای دشمن درمیآید. همسر رضا حین عمل جراحی میمیرد و شکوه جراح، فرزند رضا را نجات میدهد. پس از گذشت ۹ سال، وقتی رضا از اسارت آزاد میشود، پی میبرد که همه اعضای خانوادهاش را از دست داده است. حال او در جستوجوی تنها باز مانده خود، فرزندش است. کیمیا، فرزند رضا، نزد شکوه در مشهد زندگی
میکند. مشکل اینجاست که شکوه به طور کامل به کیمیا وابسته است و اين ماجرا دستمايه ادامه داستان فيلم كيميا ميشود. روز سوم روز سوم، ششمین فیلم سینمایی محمدحسین لطیفی در مقام کارگردان و محصول سال ۱۳۸۵ است. این فیلم، روایت آخرین روزهای مقاومت در بخش غربی خرمشهر در سال ۱۳۵۹ است. سمیره و رضا، خواهر و برادری که همراه سایر مردم در حال مقاومت هستند. حلقه محاصره دشمن تنگتر میشود و در نتیجه سمیره که پاهایش شکسته است و نمیتواند فرار کند، در خانه باقی میماند. رضا تصمیم میگیرد سمیره را در حیاط خانه در یک موقعیت نسبتا خوب با کمی غذا خاک کند تا شبانه بیاید و وی را فراری دهد. در این بین خواستگار قبلی سمیره که به جمع نیروی نظامی عراق پیوسته و روزی همکار او در مدرسه خرمشهر نیز بوده است، به عنوان یک فرمانده عراقی به این منطقه میآید و خانه رضا و سمیره را اشغال میکند و برای نگهبانی از آنجا نیز دو مامور قرار میدهد. در این بین رضا سعی بر نجات دادن سمیره میکند که در نهایت برادر کوچک رضا و دوستانش و خودش شهید میشوند و فقط سمیره از ماجرا جان سالم به در میبرد. خاک سرخ خاك سرخ، اولين مجموعه تلويزيوني ابراهيمحاتميكياست
كه راوي داستان خرمشهر است. لیلا در شب ازدواج خود با مهندسی جوان، با مردی مرموز مواجه میشود که خبر از زنده بودن پدر و مادرش داده و راز بزرگی را برایش آشکار میکند. سفر او و همسرش به خرمشهر همزمان با حمله ناگهانی عراق به مرزهای ایران شده و لیلا را با خود به سفری تلخ و پرفراز و نشیب میبرد. بخش مهمی از موفقیت خاک سرخ در مواجهه با مخاطبان به قصه خوب پرورشیافته و سرشار از فراز و فرودش بازمیگردد که مخاطب را با قهرمان آن همراه و همدل میسازد. ایرج محجوبی که به دلیل فعالیتهای سیاسی سالها زندان بوده نیز، پس از آزادی سراغ دخترش رفته و او نيز سرانجام سر از خرمشهر در حال سقوط درمیآورد. سرانجام این خانواده چهار نفره یکدیگر را پیدا میکنند؛ در حالی که ایرج به اسارت درآمده و با چشمان اشکبار خود به شهر سقوط کردهاش مینگرد. شخصیتهای خاك سرخ از جمله لیالی، لعیا و لیلا همچنان در ذهن آنها كه اين سريال را ديدهاند، ماندگار هستند. قفسی برای پرواز قفسي براي پرواز نيز مجموعهاي در خصوص خرمشهر است اما اين فيلم نيز مانند بيشتر فيلمهايي كه در اين خصوص ساخته شدهاند، به موضوع سقوط خرمشهر ميپردازد. قفسی برای پرواز، ساخته
یوسف سیدمهدوی است که به لحاظ قالب داستانی و شیوه روایت، شباهتهای کمرنگی با خاک سرخ دارد. در بخشهای ابتدایی کار به خوبی شخصیتهای معرفی شده و انگیزههایشان شفاف و روشن است؛ به گونهای که بیننده تکلیف روشنی با آنها دارد. احسان، جوان لجوج و سمجی است که برای رسیدن به خواسته قلبیاش (ازدواج با دختری به نام عارفه) با همه درمیافتد و سیدمهدوی او را باورپذیر و نزدیک به واقعیت از کار درآورده است. در نقطه مقابل، عماد نیز به عنوان یک جوان خرمشهری با تعصب، نزدیکی خوبی به مابهازاهای واقعی خود داشته و تصنعی جلوه نمیکند. عماد پس از جواب مثبت گرفتن از خانواده عارفه و در بازگشت مجدد از شهر خود به خرمشهر، وارد شهر محاصرهای شده و در پايان نيز پس از ماجراهای بسیار اسیر میشود. در چشم باد مسعود جعفري جوزاني، در چشم باد را در ۵۲ قسمت ساخت. جوزاني در اين سریال به ۶۰ سال تاریخ معاصر ایران از کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ تا آغاز جنگ تحمیلی و سر آخر فتح خرمشهر میپردازد و نگاه خاص و متمایزی به روزهای منتهی به فتح خرمشهر داشته و در این مسیر از تصاویر مستند نيز لابهلای تصاویر خود بهره گرفته است. جوزانی در سکانس آخر در چشم
باد، بیژن را به خرمشهر آزاد شده و در پايان به پسرش میرساند؛ در حالی که ترکشی سرگردان، قلبش را هدف قرار داده است. این سکانس غمانگیز، شاه بیت در چشم باد است که نگاهی به اسطورههای ایرانی داشته و روی مخاطب تاثیری عمیق بر جای میگذارد. در واقع این شهادت درست در امتداد زندگی پر فراز و فرود بیژن است که تا مدتی ذهن مخاطبان در چشم باد را به خود معطوف میکند. گلهای گرمسیری گلهاي گرمسيري نيز، داستان ديگري در خصوص خرمشهر است. عسگرپور در این مجموعه، داستان زوجی جوان را روایت کرده است كه برای دفاع از کشور، روانه خرمشهر شدهاند. ناهید نيز پس از مدتی به او پیوسته و ماجراهای مختلفی را از سر میگذراند که دامنه آن به بخشهای زمان حال و دهه ۸۰ نیز کشیده میشود. این دو شخصیت تا حدود زیادی خوب از کار درآمده و مخاطب برای همذاتپنداری با آنها مشکلی ندارد و از این منظر عسگرپور نمره قبولی گرفته است. با این حال بخش زمان حال به قوت دوره اول از کار درنیامده و نوعی دو پارگی را بر آن حاکم کرده است. در این میان باید به ضد قهرمان گلهای گرمسیری نيز اشاره کرد که سروشکل درست و استانداردی داشته و بازی درخشان پرویز فلاحی پور نيز به
دیده شدن هر چه بیشتر آن کمک شایانی کرده است. نمايش راديويي «دا» نمايش راديويي«دا»، اجرايي بر اساس كتاب پرمخاطبي به همين نام است. كتاب «دا»، داستان زندگي يك خانواده كرد است كه پس از اخراج از عراق در خرمشهر ساكن ميشوند و با وقوع جنگ تحميلي، ماجراهايي براي اعضاي اين خانواده به ويژه دختر ۱۷ساله آنها روي ميدهد كه داستاني پرماجرا را رقم ميزند. اين کتاب، یکی از پر مخاطبترین و پر فروشترین کتابها در حوزه ادبیات دفاع مقدس است كه بر اساس خاطرات سیدهزهرا حسینی از ایام شروع جنگ تا پایان آن و به ویژه مقاومت و پایداری مردم خرمشهر در برابر دشمنان، توسط یک گروه حرفهای نمایش به کارگردانی و بازی «میکائیل شهرستانی» ساخته شده و «مهین نصری»، اجرای نقش «دا» در این نمایش را به عهده دارد.»
دیدگاه تان را بنویسید