شاکری: ادبیات ما از دشمن‌شناسی خالی است

کد خبر: 668143

شاکری گفت: ادبیات ما در دشمن‌شناسی فقیر است و این عرصه را هم روشنفکران باز کردند که دشمن را دوست نشان دهند. ادبیاتی که از دشمن‌شناسی خالی باشد، به‌شدت در معرض تهدید و نفوذ و تزلزل قرار دارد و این وظیفۀ ماست که این خلأ را پر کنیم.

شاکری: ادبیات ما از دشمن‌شناسی خالی است
سرویس فرهنگی فردا: احمد شاکری، نویسنده و پژوهشگر حوزۀ ادبیات داستانی دفاع مقدس در نشست «دشمن‌شناسی در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» با حضور جهانگیر خسروشاهی، نویسنده که در سالن یاس سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد گفت: ادبیات داستانی انقلاب اسلامی در کشور ما بیشتر از گونه‌های دیگر از نظر کمی و کیفی گسترش داشته است و وقوع هشت سال دفاع مقدس باعث ایجاد این فرصت شده است. همان‌طور که انقلاب‌های بزرگ ادبیات خاص خود را به وجود می‌آورند، جنگ‌ها نیز این شرایط را به وجود می‌آورند که جنگ ما هم استثنا نیست و ادبیات خود را پدید آورده است.
شاکری: ادبیات ما از دشمن‌شناسی خالی است
شاکری گفت: دفاع مقدس ما با عظمت معنوی، تجربۀ بی‌نظیر، ارزش‌ها و طول زیادش، زمینه‌ای برای ایجاد ادبیاتی جدید پدید آورده است که به شخصیت‌ها و اتفاقات می‌پردازد. بنابراین ادبیات داستانی دفاع مقدس ما می‌تواند برای معرفی به ادبیات جهان پیشرو باشد. این نویسنده با اشاره به موضوع «دشمن‌شناسی» گفت: برای اینکه ادبیات داستانی دفاع مقدس را بشناسیم، باید دربارۀ جنگ و دشمن شناخت داشته باشیم. جنگ به معنای درگیری دو دولت است با به‌کارگیری ابزار و ادوات نظامی و با استفاده از خشونت که به درگیری و کشتار ختم می‌شود و این دشمن ممکن است متجاوز باشد یا به هر شکل دیگری که در همۀ جنگ‌ها وجود دارد.
وی افزود: ما جنگ خود را دفاع می‌دانیم و طرف مقابل را باطل می‌دانیم؛ بنابراین ادبیات دفاع مقدس ما نمی‌تواند بدون بی‌توجهی به باطل بودن دشمن پدید بیاید. پس اینکه دشمن را بشناسیم «دشمن‌شناسی» است.
جهانگیر خسروشاهی گفت: به یاد دارم یکی از افراد منتسب به روشنفکران، انتقادی به آثار حکیم ابوالقاسم فردوسی کرد. اگر به سراغ شاهنامۀ فردوسی برویم، به‌عنوان نمادی از حماسه و فرهنگ کشورمان، به رکن مهم دشمن می‌رسیم. اگر ما شاهنامه را بدون درنظرگرفتن دشمن بخوانیم، دیگر چیزی نمی‌ماند. پس آن فرد روشنفکر فهمیده بود نمی‌شد با شاهنامه تفکر غرب را ترویج داد.
این نویسنده به شهید مرتضی آوینی اشاره کرد که در آثار مستند خود به باطن جنگ و دفاع ما اشاره کرده بود و در آن مظلومیت‌ها، دفاع و پیوند با عاشورا را نشان می‌داد؛ اما روشنفکران می‌گفتند نباید این صفات به جنگ ما پیوند می‌خورد؛ درحالی‌که این صفات با دفاع ما پیوند خورده بود.
خسروشاهی گفت: به نظر من کسانی هستند که در دفاع و جنگ ما حضور داشته‌اند؛ ولی حالا به واسطۀ دنیاطلبی یا به‌اصطلاح پیشرفت‌های فکری پشیمان شده‌اند و حالا قلم‌به‌دستان و نویسندگان که در عرصۀ نویسندگی ما هم حضور دارند، تلاش می‌کنند با حذف کردن دشمن، به مخاطبان القا کنند که دفاع ما بیهوده و باطل و غیرضروری بوده است.
وی همچنین افزود: اگر ما سَری به دایرۀ سیاسی توجیه ارتش عراق بزنیم و کتاب «انسان بعثی» را بخوانیم، متوجه می‌شویم با این ادبیات دستکاری‌شده توسط عده‌ای، ما در حال کمک کردن به آنها هستیم. این گرایش از اول جنگ به وجود آمده بود. اینکه ما رزمندگان را بی‌گناه نشان دهیم و حاکمان دو کشور را مسئول قرار دهیم. این پز روشنفکرانی است که به جز صدای ترقه‌های چهارشنبه سوری چیزی نشنیده‌اند و چون باورهای دینی درستی هم در آنان شکل نگرفته است، به‌راحتی تحت تأثیر رسانه‌های غربی قرار می‌گیرند.
شاکری گفت: متأسفانه با وجود تأکیدهای رهبری بر دشمن‌شناسی، هیچ کتاب و مقاله‌ای در این موضوع وجود ندارد. بنابراین باید تحلیلی دقیق و عمیق ادبیات دهۀ 60 صورت بگیرد. چون بسیاری از رخدادهایی که در دهه‌های بعد اتفاق افتاد، به دهۀ 60 مربوط می‌شود.
شاکری با اشاره به ادبیات دهۀ 60 گفت: یکی از خصوصیات ادبیات دهۀ 60 حماسی بودن آن است و در حقیقت این شور جهادی، شور ارزش‌ها و معنویت‌خواهی را در مخاطب برمی‌انگیزد و جبهۀ حق و باطل در آن مشخص است. در ادبیات دهۀ 60 دشمن در ادبیات داستانی ما وجود نداشت. در دهه‌های بعد دشمن شخصیت اصلی داستان‌ها قرار گرفت.
وی دربارۀ ادبیات نوپای داستانی انقلاب اسلامی دهۀ 60 گفت: ادبیات داستانی بعد از انقلاب دچار تغییر، تحجر و انحراف شد و افراد مختلفی تلاش کردند ادبیات سیاه و ضدجنگ و ضدانقلاب را گسترش دهند. تجربۀ نوپای ادبیات موجب شد پرداخت ما دقیق و عمیق نباشد. ما نظر روشنفکران را قبول نداریم؛ چون آنها ضعف‌ها و کاستی‌های ادبیات را به پای تجربه نمی‌گذاشتند و عیب می‌دانستند و به پای کلیات آن می‌گذاشتند.
شاکری دربارۀ ملاک دشمنی گفت: ما باید از واقعیت‌ها بگوییم و از ادبیات تبلیغی و تقلیدی پرهیز کنیم. یعنی هرچه می‌خواهیم می‌گوییم و هرچه نمی‌خواهیم نگوییم. ملاک دشمنی چیزی است که ادبیات را به سمت تغییر تلقی از دشمن می‌برد؛ یعنی دوست را دشمن و دشمن را دوست می‌کند. بنابراین با این جابه‌جایی ابزارهای ایدئولوژیک تغییر می‌کند و معیارها و ارزش‌ها از ادبیات داستانی گرفته می‌شود.
این نویسنده ادامه داد: وقتی معیارهای ایدئولوژیک کنار می‌روند، مفهوم دشمن نیز از بین می‌رود. وقتی مفهوم دشمن از بین برود، مفهومی به نام «زندگی در مقابل جنگ» به وجود می‌آید؛ یعنی در زندگی دشمنی وجود ندارد.
شاکری افزود: با به‌وجودآمدن مفهوم زندگی در مقابل جنگ در ادبیات دفاع مقدس، جای دشمنی که باطل است سه چیز می‌نشیند: دشمن جای فرماندهان و قدرت‌ها می‌نشیند. کسی که مقابل ماست، دشمن ما نیست. دشمن ما خود جنگ است و اینکه دشمن ما ایدئولوژی است، نام دارند.
شاکری گفت: به عقیدۀ روشنفکران هرجا ایدئولوژی است جنگ است؛ مثل افراطی‌ها. اما ما می‌گوییم اسلام و ایدئولوژی ناب داریم، نه عقاید افراطی. این پژوهشگر ادبیات داستانی دفاع مقدس تشریح کرد: ادبیات سیاه در دو طرف نفوذ کرده است؛ یعنی هم گفته است کسی که دشمن است دشمن نیست و کسی که خودی است خودی نیست و ملاک‌هایی که بیان می‌کنند، شامل عواطف، احساسات، زندگی و محبت هستند که دینی در آن وجود ندارد و تمایلات وجود دارد.
تنها چیزی که روشنفکران نتوانستند آن را انکار کنند، تجاوز عراق به ایران است و اینکه ما از خودمان دفاع کرده‌ایم. نتیجۀ تفکر روشنفکران این است که تفکر صلح مطلق به وجود می‌آید که دشمنی وجود ندارد و ما دشمن‌تراشی می‌کنیم.
خسروشاهی در پاسخ گفت: یکی دیگر از ادعاهای دیگر این است که این تفکرات را حاصل تجدد و پیشرفت می‌دانند و اینکه دیگر انسان اندیشه‌های قبلی را قبول ندارد. اما این تفکرات، تفکراتی قدیمی هستند که لباس تجدد بر آنان پوشیده شده است.
وی با اشاره به فتنۀ خوارج گفت: دفاع یک موضوع غریزی و طبیعی است و کسی که با دفاع مخالفت می‌کند، در واقع با زندگی کردن مخالفت کرده است. اگر کسی از خود دفاع نکند، دیگر باقی نمی‌ماند و نمی‌تواند زندگی کند.
این نویسنده با اشاره به ادبیات جهانی افزود: ادبیات جهانی هم در بحث نظری مانده؛ چون در ادبیات جهان هم دوست و دشمن کاملاً مشخص‌اند. در همۀ جهان دین اسلام را جدا از هر چیزی می‌دانند و کسی نمی‌تواند بر آن ایراد بگیرد و اینکه انسان موجود خنثایی است در هیچ کجای دنیا وجود ندارد.
شاکری در پایان گفت: دشمن‌شناسی موضوعی مهم است و برای ما هم تهدید به حساب می‌آید هم فرصت. تهدید است چون باعث واژگونی معیارهاست و معیارهای حقیقی ندارد. ممکن است دشمن را جوری به ما نشان دهد که دیگر دشمن نیست و اصل جنگ با دشمن و کشتن مردم زیر سؤال می‌رود.
وی افزود: همچنین دشمن‌شناسی فرصت است چون عبرت را نشان می‌دهد. عبرت یعنی عبور از موقعیت و شناختن جایگاه خودمان و با این خودشناسی به دشمن‌شناسی هم می‌رسیم. یعنی هر شخصی با دیدن یک فیلم و خواندن یک کتاب جای خود را در آن واقعه تشخیص دهد و ما باید دشمن را همان‌جوری که هست بشناسیم، بعد قضاوت کنیم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت