ترفندهای شکست خورده «طلا»

کد خبر: 667950

برای ساخت یک تریلر جذاب و پیچیده تنها مواد اولیه کافی نیست، بلکه احتیاج است که از آن مواد اولیه به خوبی و درستی استفاده شود. طلا از آن فیلم‌هایی است که به خاطر اعتماد به نفس بالای سازندگانش شکست خورده است.

ترفندهای شکست خورده «طلا»

ترفندهای شکست خورده «طلا»

سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: طلا (gold 2016) توسط نویسنده‌ای چیره دست ساخته شده. گاگان از آن دست نویسندگان و کارگردانانی است که ژانر تریلر را به خوبی می‌شناسد و از زیر و بم این ژانر آگاه است. می‌داند چگونه و با استفاده از چه ترفندهایی تماشاگر را غافلگیر کند. در تریلرها داستان باید روایت مهیجی از یک ماجرا باشد. در این ژانر نویسنده باید بتواند تماشاگر را مشتاق و منتظر نگه دارد و او را هیجان زده کند.باید بتواند به تماشاگر رودست بزند و ذهنیت او را درباره حدسیاتش به چالش بکشد.

غافلگیری یکی از عناصر مهم در تریلرهاست. تریلرها هر چقدر هم که کلیشه‌ای ساخته شوند باید چند ترفند فریبنده در آسیتن داشته باشند تا تماشاگر با دیدن این ترفندها غافلگیر شود. اگر این ترفندها چندان قانع‌کننده نباشند مشکل بشود فیلمی در این ژانر را دوست داشت.

مشکل طلا آخرین ساخته گاگان هم از اینجا شروع می‌شود. ترفندهای داستانی در فیلم وجود دارند اما این ترفندها جدای از آن که چندان قانع‌کننده نیستند، هیجان و غافلگیری چندانی هم در تماشاگر ایجاد نمی‌کنند. علت این که ترفندهای داستانی در فیلم طلا به درستی کار نمی‌کند و آن غافلگیری پایانی چندان شوقی در بیننده برنمی‌انگیزد چند چیز است.

مهم‌ترین دلیل عدم موفقیت طلا در این‌ است که فیلم تلاش زیادی می‌کند تا پیچیده باشد. اما مشکل اینجاست که این تلاش برای پیچیدگی توازن قصه را به هم زده. از یک طرف ما با کلی مباحث و مسائل اقتصادی سر و کار داریم که نویسندگان با جزئیات فراوانی به آن‌ها پرداخته‌اند، اما از آن‌ طرف به درستی به مباحث مهم‌تری مثل رابطه عاطفی کنی با کِی و چرایی ظهور و سقوط کنی نپرداخته‌اند.

تکلیف آن صد و شصت و چهار میلیون دلار گمشده فقط در ظاهر معلوم می‌شود. بله، ما متوجه می‌شویم که داستانی که آن مامور اف.بی.آی برای کنی تعریف می‌کند تمامی حقیقت نیست و مایکل احتمالاً فرار کرده و توانسته با زرنگی تمام آن صد و شصت و چهار میلیون دلار را برای خودش بردارد و در پایان نیمی از آن را به کنی ببخشد. اما هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود که چه بلایی سر خود مایکل آمده و چقدر از داستانی که ما درباره مایکل شنیدیم حقیقت است و چقدرش دروغ.

اساساً این نحو گره‌گشایی جز این‌که به ابهام ماجرا بیفزاید فایده دیگری ندارد. علت این مبهم بودن این است که فیلم به شکل وفادارانه‌ای سعی می‌کند همیشه و در تمامی لحظات همراه کنی باشد. این وفاداری به حدی است که فرصتی به سایر شخصیت‌های فیلم داده نمی‌شود که در برابر کنی عرض اندام کنند. ما چه چیزی از مایکل می‌دانیم که باعث شود باور کنیم او انقدر زرنگ و رند هست که نقشه پیچیده پایانی را اجرا کند و سر همه، حتی وال استریت را کلاه بگذارد و آن مبلغ هنگفت را بالا بکشد تا بین خودش و کنی تقسیم کند.

مایکل در تمامی طول فیلم زیر سایه کنی است و همین امر باعث می‌شود که این شخصیت به درستی به تماشاگر شناسانده نشود تا تماشاگر آن ترفند و رو دست پایانی را باور کند. این مشکلات باعث شده پایان فیلم طلا بیش از آن‌که غافلگیرکننده باشد مبهم به نظر برسد. حتی در مورد شخصیت اصلی فیلم یعنی کنی ولز هم چنین مشکلاتی وجود دارد. ما با این‌که در تمام طول فیلم همراه او هستیم متوجه نمی‌شویم او چه چیز جذابی داشته که باید دو ساعت تمام زندگی و سرنوشت او را مشاهده کنیم.

کنی ولز یکی از همان کاراکترهای کلیشه‌ای این گونه از فیلم‌هاست. مردی با قریحه و باهوش اما به لحاظ شخصیتی ضعیف که موفقیت را به چنگ می‌آورند اما به خاطر ضعفی که در شخصیت‌شان دارند شکست می‌خورند و به قعر چاه ذلت می‌اُفتند. وقتی ما در فیلم‌های دیگر نمونه‌های بسیار بهتری از چنین شخصیت‌هایی را دیده‌ایم چرا باید جذب کنی ولز شویم که هیچ پیچیدگی خاصی در او وجود ندارد؟ او هم مثل سایر مردان چنین فیلم‌هایی به شهرت می‌رسد، پول به دست می‌آورد و قدرتمند می‌شود اما عرضه ندارد هیچ‌کدام از آن‌ها را حفظ کند.

مشکل کنی و البته تفاوتش با نمونه‌های موفق چنین شخصیت‌هایی این است که او ویژگی خاصی ندارد که به این الگو اضافه کند تا در ذهن تماشاگر ماندگار شود. البته متیو مک‌کانهی تمام تلاشش را برای جذاب از کار درآوردن این شخصیت کرده، اما مشکل در بازی او نیست بلکه در نحوه شخصیت پردازی کنی ولز است.

ترفندهای شکست خورده «طلا»

طلا فیلمی است که در نگاه اول تمامی اجزایش به درستی کنار هم چیده شده‌اند. داستانش ریتم خوبی دارد و در ظاهر ما را وارد دنیای پیچیده آدم‌هایی می‌کند که هر لحظه از زندگی‌شان قمار بزرگی بر سر تمام داشته‌هایشان است. ترفندهایی هم برای پایان این ماجرا در نظر گرفته و در تیتراژ ابتدایی فیلم هم به این نکته اشاره کرده که بر اساس یک‌سری ماجراهای واقعی ساخته شده. همه این موارد یعنی این‌که سازندگان به خوبی می‌دانستند برای ساخت چنین تریلری چه مواد اولیه‌ای لازم است. اما مشکل در نحوه استفاده از این مواد اولیه است.

برای ساخت یک تریلر جذاب و پیچیده تنها مواد اولیه کافی نیست، بلکه احتیاج است که از آن مواد اولیه به خوبی و درستی استفاده شود. طلا نه تنها از این مواد اولیه داستانی به خوبی استفاده نمی‌کند، بلکه تمامی جذابیت بالقوه فیلم را به نفع کلیشه‌ها حرام می‌کند.

طلا از آن فیلم‌هایی است که به خاطر اعتماد به نفس بالای سازندگانش شکست خورده است. کما این‌که در فصل جوایز هم توجه خاصی به این فیلم نشد و جز یک نامزدی فرعی در گلدن گلاب نتوانست افتخار خاص دیگری کسب کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت