۴ هزار لیتر آب در حوزه هنری برای روایت جنگ!

کد خبر: 666731

سالن‌های تئاتر در منطقه ما کم نیستند، اما برخی سالن‌ها با وجودی که کیفیت مناسبی برای اجرای نمایش دارند و معمولاً آثار ارزشمندی هم در آن‌ها روی صحنه می‌روند...

روزنامه جوان: سالن‌های تئاتر در منطقه ما کم نیستند، اما برخی سالن‌ها با وجودی که کیفیت مناسبی برای اجرای نمایش دارند و معمولاً آثار ارزشمندی هم در آن‌ها روی صحنه می‌روند، مهجورند و کمتر کسی از وجودشان در منطقه خبر دارد. مثل تماشاخانه ماه در حوزه هنری که جزو بهترین سالن‌های نمایش در منطقه شش است. این‌روز‌ها اگر به آن تماشاخانه سر بزنید، شاهد نمایشی خواهید بود به نام «آبی‌ترین آسمانی زمین» به نویسندگی و کارگردانی محمد قاسمی. این نمایش با مضمون جنگ و دفاع مقدس، داستان سه شخصیت را در دوران جنگ روایت می‌کند که هر کدام به نحوی در آب کشته می‌شوند. نمایش «آبی‌ترین...» سال گذشته تولید شده و آذرماه ۹۵ در تئاترشهر اجراهای محدودی داشت که با استقبال گسترده مخاطبان روبه‌رو شد. اکنون همان نمایش به دعوت کوروش زارعی ـ. مدیر بخش نمایش حوزه هنری ـ. به تماشاخانه ماه آمده تا تماشاگران بیشتری شاهد این اثر ارزشمند باشند. نکته ویژه این نمایش آن است که بازیگران در حوضچه‌ای با ۴ هزار لیتر آب به ایفای نقش می‌پردازند و این موضوع کار آن‌ها را دشوارتر کرده است. به این بهانه سری به اجرای نمایش «آبی‌ترین آسمانی زمین» زدیم و با کارگردان، بازیگران و برخی تماشاگران آن به گفت‌وگو نشستیم.
محمد قاسمی/ نویسنده، کارگردان و بازیگر
یک نمایش صادقانه

محمد قاسمی از کارگردانان شناخته‌شده و معتبر عرصه تئاتر دفاع مقدس، تاکنون نمایش‌های بسیاری را با این موضوع روی صحنه برده است. او در نمایش تازه خود، سراغ یک داستان واقعی از زندگی خودش و دو داستان دیگر درباره حواشی جنگ و تأثیرات آن بر زندگی هموطنان ما رفته است. او درباره این نمایش می‌گوید: «نمایشنامه «آبی‌ترین آسمانی زمین» را اردیبهشت‌ماه سال ۹۵ نوشتم. آن زمان حدود پنج‌ماه درصدد نوشتن نمایشنامه تازه‌ای بودم، اما سوژه پیدا نمی‌کردم. پُر بودم از ایده و دیالوگ، اما سوژه خوبی به ذهنم نمی‌رسید. یاد حرف یکی از دوستانم افتادم که «وقتی آدم چیزی به ذهنش نمی‌رسد، بد نیست به خودش رجوع بکند.» بنابراین قصه مستندی به خاطرم آمد که در زمان جنگ و موشکباران و در سن ۹ سالگی برای خودم اتفاق افتاد و ما به نهاوند رفتیم و در روستایی پناهنده شدیم. این یادآوری آغاز نوشتن نمایشنامه شد. آن را نوشتم و به حالت درام درآوردم.» کارگردان نمایش «آبی‌ترین...» با اشاره به این‌که بازیگران در فضای یک حوضچه با ۴ هزار لیتر آب مشغول بازی نقش‌های‌شان هستند، می‌گوید: «در طراحی صحنه، هیچ چیز به بیشتر از حوضچه‌ای پُرآب به فضاسازی نمایش کمک نمی‌کرد. اتفاق مشترکی که برای سه شخصیت داستان می‌افتد، این است که هر سه در آب می‌میرند که مظهر پاکیزگی است. همین‌طور نموربودن و بوی نَم در مشام فرهاد، کشته‌شدن کژال در آب و سقوط هواپیمای ایرباس در آب، بستری را فراهم کرد تا به قضیه استفاده از آب در صحنه فکر بکنیم. عناصر طبیعی در نمایش دارای انرژی خاصی هستند. اجرای این نمایش در آب، برای ما و مخاطب، انرژی خاصی دارد که همه آن را حس می‌کنیم. در واقع وجود حوضچه، نوعی وارونگی آسمان و زمین است. شما کف سالن را آسمان قلمداد بکنید و چترهای وارونه‌ای را که از سقف سالن آویزانند، انگار آدم‌ها چتر بر سرشان گرفته‌اند تا باران روی آن‌ها نریزد. باران همین آدم‌هایی هستند که هر کدام قصه‌یی دارند.» پری بارانی/ بازیگر نقش کژال

جنگ با داعش در ۴ هزار لیتر آب!

۱۸ سال است در عرصه تئاتر فعالیت می‌کند و تا امروز در نمایش‌هایی مثل یقه‌خرگوشی، نقالی قالی، آوازه‌خوان و ... بازی کرده است. این بازیگر، که همسر کارگردان نمایش هم هست، درباره همکاری با محمد قاسمی می‌گوید: «یکی از دلایل موفقیت کارهای آقای قاسمی این است که متن‌های نمایش را خودشان می‌نویسند و هنگام نوشتن، کارگردانی و طراحی صحنه می‌کند. به بازیگران فکر می‌کند و می‌داند متن را چگونه کار بکند.» بارانی درباره نقش خود می‌گوید: «کژال دختری است مردگونه یا دارای روحیه مردانه که دوست دارد در خانه و کار و زندگی، همپای پدر و مادرش باشد. او دختر کوبانی است که به جنگ داعش می‌رود و متأسفانه به او تجاوز و بعد با آب خفه و کشته می‌شود. معمولاً وقتی می‌گوییم نمایشی درباره جنگ است، برخی مخاطبان را از دست می‌دهیم، ولی به نظرم باید تماشاگران مختلف این کار را ببینند، چون همه نمایش‌هایی که درباره جنگ است، یک‌جور محتوا و طراحی صحنه ندارند. کار‌ها با هم متفاوتند. خوشحالم که قشر جوان خیلی با این نمایش ارتباط برقرار کردند و لذت بردند. به نظرم نمایش «آبی‌ترین...» صددرصد روی آن‌ها تأثیر می‌گذارد، چون وقتی مخاطب ما داخل سالن می‌آید، تا ۱۰ دقیقه نمی‌تواند از جای خود بلند شود، یعنی انتظار چنین کاری را نداشته و با سبک جدیدی روبه‌رو شده. ما در ۴ هزار لیتر آب بازی می‌کنیم. همه‌چیز در این نمایش نو و تازه است.» بازیگر نقش کژال می‌گوید: «آقای قاسمی درباره دفاع مقدس زیاد نمایش اجرا می‌کند. چند سال پیش نمایشی با همین مضمون به کشور نروژ بردیم و تماشاگران خارجی بسیار لذت بردند و استقبال کردند، چون شیوه کاری ما به سبک گارجنیتزه بود، یعنی آواز و اُپراخوانی، اما در اصل ما داستان یک شهید را روایت می‌کردیم، ولی، چون شیوه مورد پسند و علاقه خارجی‌ها بود، از آن استقبال شد و دعوت‌مان کردند باز هم به کشورشان برویم و نمایش اجرا بکنیم.» این بازیگر تقاضایی هم از مسئولان نهادهای دولتی دارد: «از مسئولانی که در رأس نهادهای دولتی و امور مربوط به دفاع مقدس هستند، خواهش می‌کنم از نمایش ما حمایت بکنند، یعنی پرسنل ارگان‌های مربوطه را به تماشای این نمایش دعوت بکنند. نباید این‌طور باشد که ما بخشی از مخاطبان عام را که ذهنیت درستی از نمایش‌های دفاع مقدس ندارند، از دست بدهیم، بعد از سوی دیگر، تماشاگر خاص خودمان را هم که مخاطب آثار دفاع مقدس هستند، از دست بدهیم. خود مسئولان هم به دیدن کار بیایند، بلکه دلگرم بشویم و از هر دو سو ضرر نکنیم.» پری بارانی در پایان گلایه‌ای هم از مخاطبان دارد: «گاهی نمایش‌هایی روی صحنه می‌رود که همه چیزش عالی است، بازی‌ها و طراحی صحنه و لباس و... بعد نمایش دیگری اجرا می‌شود که همه چیزش ضعیف است، ولی یک بازیگر چهره دارد و مخاطبان ما به تماشای آن کار می‌روند که بازیگر چهره دارد، یعنی خودمان به خودمان ضربه می‌زنیم. ما باید کاری را که کیفیت بهتری در شیوه اجرایی دارد انتخاب بکنیم. تماشاگر برای دیدن چهره به سالن نیاید. چهره‌ها را که در تلویزیون و سینما می‌بیند. از مخاطبان خواهش می‌کنم دنبال کار خوب باشند، نه چهره خوب. چهره خوب و صورت زیبا در خیابان‌ها هم هست. بیایید تئاتر خوب ببینید. تئاتر را به معنای واقعی انتخاب بکنید که یکسری گروه‌ها این‌قدر مظلومانه بی‌مخاطب نمانند.» محیا جباری/ بازیگر نقش فرخنده

تغییر عقیده دادم!

سه سال است در گروه هنری باران با محمد قاسمی همکاری می‌کند و از این موضوع خیلی خوشحال است و آن را افتخاری برای خود می‌داند: «وقتی بازی در نمایش «آبی‌ترین...» به من پیشنهاد شد، متن را که خواندم و می‌خواستم با شخصیت آشنا بشوم، خیلی خوب توانستم با آن کنار بیایم. «فرخنده» دختر لوس و شیطانی است که در بحبوحه جنگ عاشق یک پسر بسیجی و سربه‌زیر می‌شود، اما خانواده‌اش با ازدواج آن‌ها مخالفند. او تمام تلاشش را می‌کند تا ثابت بکند پسر بسیجی را دوست دارد. رامین در شرایط جنگی کشور به جبهه می‌رود و اسیر می‌شود. فرخنده در جست‌وجوی رامین به عراق می‌رود، اما با سقوط هواپیمای ایرباس توسط شلیک ناو امریکایی، کشته می‌شود. فرخنده در خیال خودش حس می‌کند پیش رامین است و او را می‌بیند.» جباری می‌گوید: «به قدری تحت تأثیر متن و نقشم بودم که هر شب روی صحنه حس می‌کنم در هواپیما هستم و این اتفاق برای خودم می‌افتد. خیلی طول نکشید تا با این نقش کنار بیایم. خیلی زود و راحت توانستم خودم را جای فرخنده بگذارم. ابتدا، چون قرار نبود نمایش را در آب بازی بکنیم، بدون آب تمرین می‌کردیم. بعد که بچه‌های گروه استخر را ساختند، یک سال طول کشید تا توانستیم خودمان را با شرایط وفق بدهیم. روزهای خیلی سخت، اما پُرلذتی بود.» بازیگر نقش فرخنده در پایان گلایه می‌کند که: «کمی دلخورم از این‌که بین هنر‌ها به تئاتر بهای کمتری داده می‌شود. ما مشکل مخاطب داریم. دوست داریم وقتی با این شرایط سخت اجرا می‌رویم، سالن پُر باشد و مخاطبان تئاتری داشته باشیم.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت