رکنا: محمد عیوضی (مجری کودکان) که در غسالخانه نیز مشغول به کار است، تاکید کرد که باید از همان کودکی، بچهها را با حقیقت مرگ آشنا کرد. زیرا کودکی که با مرگ آشنا شود و به این واقعیت برسد که این جهان با مرگ پایان نمیگیرد، قطعاً در بزرگسالی سراغ جرم Crime و جنایت Crime یا کارهای اشتباه نخواهد رفت.
او در ادامه تاکید کرد: اگر در همان کودکی به ما میگفتند که همه یک روز از این دنیا خواهیم رفت و هیچ چیزی ماندگار نیست و این نگاه در ما درونی میشد، شاید کمتر شاهد جرم و جنایت و تبهکاری بودیم. کودکان امروز آینده را خواهند ساخت و چه بهتر که او در همین دوران این حقیقت را باور کند. عیوضی بیان داشت: در ۱۴ خرداد سال ۶۳ در یاسوج به دنیا آمدم. فرزند دوم خانواده بودم و ۴ خواهر و برادر بودیم. پدرم بنا بود و به خاطر کار او در ۱۱ سالگی به شیراز آمدیم. دوران راهنمایی در شیراز سپری شد تا اینکه پس از جدایی پدر و مادرم احساس کردم باید به تنهایی زندگی کنم. مدتی نزد مادرم بودم تا اینکه در ۱۵ سالگی مسیر زندگیام تغییر کرد و به تنهایی راهی تهران شدم. در ابتدای ورود به تهران با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کردم شبهایی در کنار خیابان یا پارک می خوابیدم و برای لقمه نانی مجبور بودم ساعتها دستفروشی کنم. محمد عیوضی که در بین کودکان به خان عمو شهرت دارد، در خصوص شروع کار خود در حوزه تلویزیون و کودکان گفت: در اولین اجرا ابتدا خودم را به شکل پیرمرد گریم کردم و با یک عصا و سبیل و کلاه برای بچهها برنامه اجرا کردم. اسم هنری خان
عمو را برای خودم انتخاب کردم، برنامه شب اول اجرا با استقبال بسیار گرمی مواجه شد. پس از آن هر شب برای بچهها برنامه اجرا میکردم. بعد از مدتی احساس کردم میتوانم هم برنامه اجرا کنم. سراغ شبکه استانی فارس رفتم ولی آنها به دلیل اینکه تخصصی در زمینه مجریگری و اجرای برنامه نداشتم مرا نپذیرفتند. ناامید نشدم و تصمیم گرفتم شانس خودم را در صدا و سیمای شهرم یاسوج امتحان کنم. تهیه کننده یکی از برنامهها به من اعتماد کرد و سال ۸۷ نخستین برنامه من به نام غنچه گلها به شکل زنده از شبکه دنا (صدا و سیمای یاسوج) روی آنتن رفت. حس خیلی خوبی داشتم و با همه وجود سعی کردم بهترین برنامه را ارائه دهم. پس از مدتی به تهران بازگشتم واین بار برای کودکان در سالن حجاب برنامه اجرا کردم که با استقبال زیادی نیز مواجه شد. خان عمو در رابطه با فعالیت خود در غسالخانه گفت: یک شب برنامهای برای پرسنل بهشت زهرا در محیط فضای بیرونی غسال خانه اجرا کردیم، همین اجرا باعث شد در حین برنامه آرزوی دوران کودکی خود را بازگو کنم و به آرزوی دوران کودکیام برسم، آرزوی دوران کودکیام شستشوی اموات بوده و در آن شب با بازگو کردن این موضوع و پذیرفتن رئیس کل و
دیگر مسئولین محترم بهشت زهرای تهران، از ابتدای هفته در غسال خانه بهشت شستشوی پسر بچههای زیر ۱۲ سال را به عنوان شغل دوم آغاز کردم. او در پاسخ به این سوال که اگر فعالیت او در غسالخانه شغل اول او را تحت تاثیر قرار دهد، تصمیم او در این رابطه چه خواهد بود، بیان داشت: موضعگیری نسبت به افرادی که در غسالخانه کار میکنند درست نیست، فضای غسالخانه تهران بسیار تمیز است و جبههگیری مردم در برابر غسالها بیمورد است اگر کوچکترین میکروبی وارد بدن غسال شود در ابتدا خانواده غسال را دچار مشکل میکند؛ بنابراین مطمئن باشید بهداشت فرد از همه چیز مهمتر است. برای مجریگری شب و روزهای سختی را گذراندم و خاک صحنه خوردهام تا به یک مجری تبدیل بشوم اگر شغل دومم باعث از دست دادن شغل اول شود بازهم حاضر به از دست دادن شغل دوم نیستم.
دیدگاه تان را بنویسید