سرویس فرهنگی فردا؛ محمد صادق دهنادی: در مسئله بعثت با چند کلید واژه در بستر تاریخ و در جریان اندیشه و عمل روبرو هستیم.
اولین واژه آغاز «نزول» وحی است. نزول وحی یعنی کلام خدا و کلام خدا صفت اوست.
تنزیل صفت خدا برای فهم بشری شرح پیچیده ای از عشق پروردگار به شریفترین آفریده خودش است.
نزول کلام خدا به معنای پائین آمدن سخن خدا نیست که بالا و پائین یک قرارداد اعتباری برای انسان مقید به ماده و مکان است.
نزول پیام خدای حکیم منبعث از رحمت خدا و کرامت و ظرفیت انسان برای پیوند خوردن بینهایت است.
که اگر سلطانی بر سفره درویشی نشیند و با او هم کلام شده و ساعتها گفتگو کند؛ هم نشان کرامت اوست و هم آیت فضیلت درویش...
از این حیث اگر کسی مبعث را بفهمد، فهم او از انسان و رابطهی با پروردگارش متحول خواهد شد.
واژهی دیگر این عود و بازگشت، تولد «قرآن» است و این تنها نوشتاری است که از آغاز بدین نام یعنی «خواندنی» نامیده شده است.
بر خلاف کتاب هایی دیگری که مقدس اند، داستان اند، پند پیرانه اند، سرود اند یا دعا...
این کتاب خواندنی است.
نه بر روی شن و شکر و برنج نوشتن می خواهد و نه بر مس و نقره و طلا و آهن کوبیدن.
این کتابی است که از باء نخست تا تا سین پایانی باید به قصد تدبر «خوانده» شود.
و سومین واژه ی این عید مبارک «بعثت» یا همان برخاستن است.
پیامبر همان که امین مکه بود و بازرگان حجاز، همان یتیم شبان امّی که خداوند را در لحظه لحظه زندگی چشیده بود و اکتساب به مقام ربانیت دست یافته بود باید برای خلوت خود با خدا و برای خالی شدن خود از خویش گاهی از همهی آن چه داشت بگذرد و به کوه نور سفر کند اما پیک حق فرا رسید تا به او بگوید که اقتصای ربانیت انسان برای رسیدن به خدا نشستن نیست، برخاستن است.
عبادت خدا «ایستادن» است و نیایش کردن یعنی قیام.
شاید اگر در ۲۷ رجب سال ۶۰ هجری حسین ابن علی سرور آزادگان جهان - که درود خدا بر او باد- با شروع نهضت عاشورا برخاستن را معنی نکرده بودند؛ معنای برخاستن با از جا بلند شدن، با تکبیره الاحرام نماز و با اتمام خفتن تفاوتی نداشت.
محمد مصطفی صلیالله علیهو آله پس از اتمام حجت رسالت و حسین نوادهی او پس از اتمام حجت شهادت به سوی مکه حرکت کردند. به سوی اقامهی اخلاق و به طلب عدالت و آزادی.
برای باز کردن زنجیر از پای اندیشه و تن انسانها .
بسوی خدا و برای انسان.
دیدگاه تان را بنویسید