خانم بازیگر: فن شنونده بودن را فراموش کرده‌ایم

کد خبر: 657178

بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر گفت: در هر محفلی که وارد می‌شویم همه دست به گوشی هستند یا عکس می‌گیرند درحالیکه لذت بردن و ارتباط صمیمانه و فن شنونده بودن را فراموش کرده‌ایم.این روزها از اصول دور می‌شویم و به حاشیه‌ها توجه داریم.

خبرگزاری فارس: نمایش کافه پولشری به نویسندگی آلن وتز، ترجمه اصغر نوری و کارگردانی و بازیگری الهام پاوه نژاد بازیگر سینما،‌تلویزیون و تئاتر این روزها در کافه تریای تالار اصلی تئاتر شهر در حال برگزاری است. این نمایش از یک شنبه هفدهم اردیبهشت ماه آغاز شده و تهیه کننده آن گالری طلای گرامی است. به منظور تشریح جزئیات نمایش کافه پولشری با الهام پاوه نژاد بدین شرح به گفت وگو نشستیم: کافه پولشری نمایش مونولوگ‌های یک زن کافه‌چی تنها است...به عنوان سوال نخست دغدغه اصلی شما از طرح مسائلی مثل اهمیت به انسانیت، تنهایی انسان‌ها، توجه به سالمندان و ... و نمایش آن در قالب این نمایشنامه چه بوده است؟ نکاتی که اشاره کردید دقیقا در این نمایش دیده می‌شود اما واقعیت به نظر من فراتر از این است، هر کدام از این نکات جای بحث و صحبت و گفت وگو دارد اما یکی از مهمترین نکاتی که با توجه به سن این زن کافه چی به نام «پولشری» مطرح است این که خودش در آستانه میانسالی قرار دارد. در واقع وی به گذر زمان توجه کرده است گذر زمان و گذر عمر و قدردانی و قدردانستن عمر در این نمایش خیلی مورد توجه قرار گرفته است اینکه باید ثانیه ها و لحظه ها و دقایق را مورد توجه قرار دهیم این نکته را انسانی که در آستانه میانسالی قرار دارد خوب می فهمد چرا که فصل جوانی را گذرانده و از این پس به قولی در یک سرازیری می افتد یعنی از قله به پایین می‌آید. بنابراین فکر می‌کنم میانسالی دیگر اوج شکوفایی ما انسان‌ها است این را به این دلیل می گویم که واقعیت من خودم هم در این آستانه قرار دارم میانسالی اوج عاشقانه ها، کار و خانواده و همه چیزهایی که در زندگی جریان دارد را تجربه کرده ایم ، بنابراین صحبت‌های این زن در نمایش دغدغه خود من هم هست. انسان‌ها در حین روابط کاری و زندگی شان قدر لحظاتشان را نمی‌دانند و متوجه نیستند که ممکن است دیگر این لحظات تکرار نشود این قدردانی نسبت به زمان و مراقب از آن برای خود من یکی از مهمترین نکات کار بود به خاطر همین در نگاه کارگردانی تأکید زیادی بر این نمایشنامه داشتم. در بخشی از این نمایش صدایی از خود «پولشری» شنیده می‌شود که می‌گوید ما همه زندگی‌مان را با خجالت و ترس از دست می‌دهیم....چنین چیزی چه معنایی را می خواهد برساند؟ ببینید من فکر می‌کنم به خاطر نوع زندگی که انسان در این عصر ماشینی دارد و سرعت زیاد کارها ناخودآگاه انسان‌ها محافظه کار و محتاط و بی توجه به دیگران می‌شوند، البته متن آلن وتز الان نوشته نشده اما واقعیت این است که تلخی های دوران، روابط، شکست‌ها و عاشقانه‌های زندگی مشترک و هر چیزی که مربوط به آن است به دلائل مختلف این روزها زیاد اتفاق می‌افتد که الان فرصت نقد آن نیست. آمار طلاق‌ها، تنهایی‌ها و عدم ارتباط های عاطفی چنین مسئله‌ای را تأیید می‌کند اگر به اینها دقت کنیم همه از شکست‌ها و ترس‌ها و احتیاط‌ها ناشی می‌شود یعنی انسان‌ها جرأت نمی‌کنند به خاطر زخم‌هایی که خوردند مسائل را تکرار کنند و جرأت اینکه در دل یک ماجرا قرار بگیرند را از دست می‌دهند اتفاقا هر چقدر سن بالاتر می‌رود این ترس بیشتر می شود چرا که به لحاظ عاطفی آدم‌ها توان و تحمل شکست خوردن ندارند و ترجیح می‌دهند که تنها باشند. دقیقا اتفاقی که برای پولشری افتاده... بله، کاراکتر پولشری هم از دوران نوجوانی تا جوانی و ازدواج شرایط سختی را داشته شاید برای همین جرأت پا جلو گذاشتن را ندارد. چه چیزهایی توسط خودتان به متن اضافه شد آیا ارتباط چشمی و کلامی که شما با تماشاگران کار به عنوان مخاطبان کافه برقرار می‌کنید جزو متن اصلی است؟ خیر این از ترفندهای کارگردانی من بود، چنین چیزهایی در متن نبود، در متن اینطور است که زمانی پولشری شروع به صحبت می‌کند که مشتریان کافه رفته‌اند و کافه در حال تعطیل شدن است، یعنی قصه آن زمان به لحاظ متن و نگارش شروع می‌شود و وی یک واگویه با خود می‌کند. بنابراین ارتباطات کم افراد با یکدیگر سوژه به دستم داد اینکه به هر محفلی که می‌رویم همه دست بر گوشی‌شان هستند، یا دارند عکس می‌گیرند درحالیکه به لذت بردن از آن محیط و آن افراد توجه ندارند حال اگر یک عکس یادگاری هم باشد بد نیست اما این فقط یک خاطره کوچک است، اما اینکه بخواهد اساس تمام لحظاتمان را پر کند، اشتباه است ما این روزها در حال دور شدن از اصول هستیم و به حاشیه ها نزدیک می‌شویم. اتفاقا شما در نمایش به همین گوش کردن فعال هم اشاره کردید و در جملات زیادی بدان پرداختید... درست است زمانی که این اتفاق می‌افتد تربیت و فرهنگ از دست می ‌رود، تعامل و گفت وگو کم شده و همه وارد مونولوگ می‌شوند هیچکس حرف هیچکس را گوش نمی‌دهد و این یک امر روانشناسی است که می‌گویند شنونده فقط چند جمله اول را می‌شنود، یعنی باید هر طور شده حرفمان را در یک جمله اول به مخاطب بزنیم و این از دست دادن فرهنگ شنیداری است که در نهایت به سوتفاهم بین افراد می‌انجامد. بخش‌های کمدی کار مثل همان رژیم پولشری آیا در متن اصلی بوده؟ بله در متن اصلی هست اما من چاشنی‌های اجرایی اضافه کردم. رژیم پولشری نشان می‌دهد که وی لذت خوردن را نمی‌تواند ترک کند که می‌تواند یک تم ظریف روانشناسی داشته باشد، آدم‌هایی که مشکل عاطفی دارند به سمت لذت‌های دیگر برای جایگزینی می‌روند متن هوشیارانه بدان پرداخته که چرا پولشری نمی‌تواند در برابر خوردن مقاومت کند. شما خودتان چه نوع مطالعات روانشناسی داشتید؟ من هم مثل بقیه بازیگران در همه زمینه‌ها مطالعات داشتم چرا که یک بازیگر باید از همه مسائل سر در بیاورد. استقبال از نمایش چطور بوده؟ من همیشه خوش بین هستم ولی به نظرم شگفت آور بود که من در اجرای پنجم کسانی را می‌بینم که برای بار دوم آمده‌اند این خیلی خوب است حتی در فضای مجازی هم عده‌ای بیان کرده‌اند که برای بار دوم می‌آیند، این نشان می‌دهد که نمایش توانسته جذب مخاطب کند. بنابراین با تئاتری که تبلیغات ندارد و تنها رسانه‌ها می‌توانند کمکش کنند این وضعیت خیلی خوب است. البته ناگفته نماند که هفته‌های آخر که اطلاع رسانی بیشتر می‌شود مخاطب هم سیل عجیبی پیدا می‌کند که امیدوارم این امر برای کار ما هم تکرار شود. بهرحال کار ما گروهی است و حاصل کار یک نفر نیست حاصل خرد جمعی است من واقعا از بزرگان این کار علی بوستان، گلناز گشن، سارا اسکندری، تیم کارگردانی شیوا اردویی، سروناز نانکری،، مدیر تولید سید فرشاد هاشمی و روابط عمومی آریان رضایی که همدل و همراه بودند تشکر می‌کنم. ما در اواخر کارمان با دوست خوبی به نام مسعود گرامی که نماینده گالری گرامی آشنا شدیم که حمایتمان کردند و به عنوان تهیه کننده قدم جلو گذاشتند همچنین از آناج مزون خانم مختاری که اجرای طراحی لباس لباس خانم گلشن را برعهده گرفتند باید تشکر کنم ضمنا در تمام این چند شب اجرا از حضور همدلانه محسن طلوعی که از همکاران گالری گرامی هستند برای ثبت لحظه‌ها و خاطره های این شب های اجرا قدردانی می‌کنم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت