جام جم آنلاین: بیوک میرزایی با نقشهایش نشان داده از آن دست بازیگرانی است که جوهر بازی دارد. حتی در کارهای نهچندان جدی هم اگر نقشی به او سپرده میشود، آنچه ارائه میدهد، یک بازی باورپذیر است. با او درباره اینکه چه مسیری را طی کرده و آیا در خانه هم مثل نقشهایش آدم قلدری است به گفتوگو نشستیم.
میرزایی میگوید مرد خانواده است و خانواده را به هر چیزی ترجیح میدهد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید. از آخرین کارهایتان برای مخاطبان بگویید. در حال حاضر تمام فعالیتم در رادیو متمرکز است. در برنامههایی مثل داستان شب، شب آدینه، عصر جمعه و فعالیتهای نمایشنامه رادیو کار میکنم. سریالی هم به نام «نیلوفر» نوشته اکبر محلوجیان تصویب شده و پیش تولیدش را شروع کردیم. تهیهکننده این کار آقای اسلامی است و هنوز کارگردانش مشخص نشده است. چطور شد شما از رشته علوم سیاسی وارد بازیگری شدید؟ در حقیقت کار اصلی من تئاتر بود. من فارغالتحصیل تئاتر بودم که به رادیو دعوت شدم. در ایرانخودرو کار میکردم که دعوتم کردند دانشگاه آزاد. سالهای اول تاسیس دانشگاه آزاد بود و رشته هنر نداشت. گفتند یا باید به رشته حقوق بروی یا علوم سیاسی. دیدم علوم سیاسی هم هنر دارد، هم تاریخ و هم چیزهایی که در هنر به درد آدم میخورد. وگرنه اگر رشته هنر در دانشگاه آزاد بود آن رشته را میخواندم. هیچ وقت در زمینه علوم سیاسی فعالیت نکردید؟ نه، در همان دانشگاه هم فعالیت تئاتری میکردیم. من مسئولیت دانشجوهایی را برعهده داشتم که به هنر و نمایش علاقه
داشتند. معمولا در نقشهایتان بسیار باصلابت ظاهر میشوید. این صلابت از کجا میآید؟ بستگی به توانایی فیزیکی آدم و صدایش دارد. من الفبای کار را با تئاتر شروع کردم. قد و قوارهام درشت بود و صدای بمی هم داشتم. به همین دلیل بیشتر نقش آدمهای اکتیو و قلدر و بزن بهادر را به من میدادند. اکثر آدمها این طور نیستند. خیلی آدمهای درشت را سراغ داریم که اصلا صدایی ندارند. ولی من چون سالها تئاتر کار کرده بودم، صدای خوبی داشتم. یادم هست سریالی کار میکردیم به نام «پاپیچ» که آقای رسول نجفیان آن را کارگردانی میکرد. برای من کاری پیش آمده بود و مسافرت بودم. دوبله کار برعهده ژاله علو بود. در آن کار آقای زند بهجای من حرف میزد. مردم مرا با صدایم میشناختند، چون آن موقع در برنامههای رادیویی مثل صبح جمعه و عصر جمعه بودم. با اینکه آقای زند دوبلور متبحری است، اما وقتی جای من حرف میزد، باورپذیری در بیننده ایجاد نمیکرد. ژاله علو میگفت حیف شد، چون مردم تو را با صدای خودت میشناسند. الان متاسفانه فعالیتها کم شده است. علتش این است که تولید کم شده وگرنه ما کارگردان و سناریستهای خوبی داریم. همین سریال «نیلوفر» شبیه سریالهای
«زیر تیغ» و «پدر سالار» یک فیلم مشتی و دبش است. البته انگار در سیمافیلم تصویب شده. به هر حال آدم دوست دارد در این سنو سال در کارهایی حضور داشته باشد که ضرورت و نیاز و خواست مردم را در جهت باورپذیری بهجا بیاورد. چند فرزند دارید؟ دو تا. در خانه هم شخصیت قلدری دارید؟ اتفاقا ذلیل بچههایم هستم. بعد از فوت همسرم هر کاری میکنم جای مادر را بگیرم، نمیشود. من مرد خانوادهام، خانواده را به هر چیزی ترجیح میدهم. برای همین برخلاف نقشهایم در خانواده با بچهها خیلی خوب برخورد میکنم و برخلاف نقشهایم اصلا تضاد و درگیری از من برنمیآید. فرزندانتان هم در زمینه هنر فعالیت میکنند؟ پسرم دانشجوی هنر است. دخترم هم گرافیک میخواند، لیسانساش را گرفته و فوقلیسانس نمایشنامهنویسی و کارگردانی میخواند. اوقات فراغت خود را چطور میگذرانید؟ اوقات فراغتم فقط کتاب خواندن، فیلم دیدن، نمایش دیدن و در بین مردم بودن و با آنها ارتباط برقرار کردن است. ما چنان آلوده این حرفه شدیم که جدا از این چارچوب نمیتوانیم قدمی برداریم. من 60سال دارم و عاشقانه به کارم عشق میورزم. با در میان مردم بودن و مطالعه و فیلم و ورزش سرم را گرم میکنم.
آدم در این سن تازه احساس میکند به پختگیای رسیده که میتواند هر نقشی را ارائه دهد، اما شرایط طوری است که بهنظر میرسد بخش عظیم کارها در رابطههاست. یعنی انتخابها دست کارگردان نیست و تهیهکنندگان در انتخاب بازیگر نقش عمده دارند، چون در مسائل مالی محدودیت و معذوریت دارند. اشاره کردید ورزش هم میکنید. در چه رشتهای کار میکنید؟ اکثر رفقایم کشتیگیر هستند. آنها در بیشتر باشگاههای تهران هستند و من با آنها نرمشهای کشتی را انجام میدهم.
دیدگاه تان را بنویسید