لحظه غم‌انگيز شهادت حضرت زهرا(س)

کد خبر: 638427

زمانی که دختر رسول خدا(ص) شهید شد، فرزندانش غریبانه به گرد او جمع شدند و هرکدامشان با مادر سخن گفتند.

باشگاه خبرنگاران: روايان سنّى و شيعه از«سَلْمى» همسر ابورافع نقل كرده‌اند كه گفت: من در ساعات آخر عمر فاطمه(س) از او پرستارى مى‌كردم، يك روز حال او خوب و بيماريش آرام شد، امير المؤمنین علی (ع) براى بعضى كارها از خانه بيرون رفت، فاطمه (س) به من فرمود: مقدارى آب بياور تا غسل كنم و بدنم را شستشو دهم. آب آوردم و كمک كردم، فاطمه (س) برخاست و غسل نيكوئى انجام داد و لباسش را عوض كرد، سپس به من فرمود: بستر مرا در وسط خانه پهن كن. سپس رو به قبله بر آن بستر خوابيدو به من فرمود: من امروز از دنيا مى‌روم، من خودم را شسته‌ام، هيچ‌كس روى مرا باز نكند سپس دستش را زير سرش گذاشت و از دنيا رفت. روايت شده است که آن‌هنگام كه فاطمه (س) جان سپرد، ساعت بين مغرب و عشا بود، وقتى‌كه زمان احتضار فرارسيد، نگاهى كرد و سپس گفت: «اَلسَّلامُ عَلى جِبْرَئيل، اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، اَللَّهُمَّ مَعَ رَسُولِكَ، اَللَّهُمَّ فِى رِضْوانِكَ وَ جَوارِكَ وَ دارِكَ دار السَّلامِ» «سلام برجبرئيل، سلام بر رسول‌خدا (ص)، خدايا با رسول‌خدا (ص) هستم، خدايا در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه تو خانه‌ى سلام، هستم» سپس به حاضران فرمود: آيا آنچه مى‌بينم شما هم مى‌بينيد؟ بعضى از حاضران گفتند: اى‌دختر رسول خدا چه مى‌بينى؟ فرمود: اكنون اهل آسمان را با موكب‌ها و هيئت‌هاى خود مى‌نگرم و جبرئيل را مى‌بينم و رسول‌خدا (ص) را مى‌نگرم كه مى‌فرمايد:اى دخترم نزد ما بيا كه آنچه از نعمت‌ها و رضوان الهى در پيش دارى، براى تو بهتر است. زيد بن‌على (ع) نقل مى‌كند: فاطمه (س) به جبرئيل و به پيامبر (ص) و همچنين به عزرائيل سلام كرد، حاضران صداى ظريف فرشتگان را شنيدند، و بوى خوشى‌كه خوشبوترين بوها بود استشمام كردند. حسن(ع) و حسين(ع) كنار جنازه‌ى مادر سپس اسماء گريبانش را پاره‌كرد و سراسيمه از خانه بيرون آمد، حسن و حسين (ع) را در بيرون خانه ملاقات كرد. آنها گفتند: مادر كجاست؟ اسماء، سخنى نگفت، آنها به سوى خانه روانه شدند و ديدند كه مادرشان رو به قبله دراز كشيده.حسين (ع) مادرش را حركت داد، ناگهان دريافت كه مادرش از دنيا رفته‌است، به برادرش حسن (ع) رو كرد و گفت: اى‌ برادرم، خدا در مورد مادرم به تو اجر بدهد (آجَرَكَ اللَّهُ فِى الْوالِدَةِ). حسن (ع) خود را به روى مادر انداخت، گاهى او را مى‌بوسيد و گاهى می‌گفت: اى‌مادرم با من سخن بگو، قبل از آنكه روح از بدنم بيرون رود. امام حسين (ع) پيش آمد و پاهاى مادرش را مى‌بوسيد، و مى‌گفت:مادرم من پسرت حسين (ع) هستم، قبل از آنكه قلبم شكافته شود و بميرم، با من سخن بگو. اسماء به حسن و حسين (ع) فرمود: برويد نزد پدرتان على (ع)، و وفات مادرتان را به او خبر دهيد. حسن و حسين (ع) از خانه بيرون آمدند، در حالى كه فرياد مى‌زدند: يا مُحَمَّداه يا اَحْمَداه اَلْيَوْمُ جُدِّ دَلَنا مُوْتُكَ اِذْ ماتَتْ اُمُّنا : آه اى‌محمد اى احمد (ص) امروز مصيبت فقدان تو براى ما تجديد شد، چرا كه مادرمان از دنيا رفت. سپس حسن و حسين (ع) وارد مسجد شدند، على (ع) در مسجد بود، آنها شهادت فاطمه (س) را به او خبر دادند، على (ع) از اين خبر آن‌چنان دگرگون شد كه بى‌حال افتاد، آب به صورتش پاشيدند،سپس با ندائى جانسوز فرمود: بِمَنِ الْعَزاء يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ اَتَعَزِّىُ فَفِيمَ الْعَزء مِنْ بَعْدِكِ. اى‌دختر محمّد (ص) به چه‌كسى خود را تسليت بدهم، تا زنده بودى مصيبتم را به تو تسليت مى‌دادم، اكنون بعد از تو چگونه آرام گيرم وصيّت‌نامه‌ی حضرت زهرا(س) بنام خداوند بخشنده مهربان اين است آنچه فاطمه دختر رسول‌خدا (ص) به آن وصيت نموده‌است: فاطمه گواهى مى‌دهد كه خدائى جز خداى‌يكتا نيست و محمد (ص) بنده و پيامبر خدا است. بهشت و دوزخ حق است، و ترديدى در برپا شدن قيامت نيست و مردگان را از قبر برمى‌انگيزاند. اى‌على، من فاطمه دختر محمّد (ص) هستم كه خداوند مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنيا و آخرت از آن تو باشم، تو از ديگران به من شايسته‌تر هستى: حَنِّطْنِى وَ غَسِّلْنِى وَ كَفِّنى بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَىِّ وَادْفِنِى بِاللَّيْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً. مرا شبانه حنوط‌ كن و غسل‌بده و كفن نما و شبانه بر من نماز بخوان و مرا به‌خاك بسپار و به‌ هيچ‌كس خبرنده. تو را به خدا مى‌سپارم، و به فرزندانم تا روز قيامت سلام مى‌فرستم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت