در «کمدی انسانی» خنده جایی ندارد

کد خبر: 626680

«کمدی انسانی» تقدیر بد را نتیجه حجمی از قضاوت های ناصحیح، ناداوری ها و نادانسته های نسل های پیشین و حال می داند که به چنبره ای برای خرد کردن انسان ها بدل می شود.

در «کمدی انسانی» خنده جایی ندارد
خبرگزاری مهر: عنوان «کمدی انسانی» را در وهله اول اگر تضادی بر نام «کمدی الهی» دانته ندانید ممکن است برای تان تداعی گر مجموعه آثاری به همین نام از اُنوره دو بالزاک نویسندهٔ نامدار فرانسوی باشد که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات می‌دانند. مجموعه ای نوشتاری که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمی‌گیرد تا در تک تک این آثار توصیفات دقیق و قابل توجهی از فضای جامعه و روحیات شخصیت‌های داستان را به جا گذارد. این توضیح در ظاهر امر شاید بی ارتباط با تازه ترین اثر محمدهادی کریمی نباشد که توانست در صد دقیقه با روایتی روان و نگاهی بیوگرافیک به زندگی یک انسان از ۷ سالگی تا میانسالی؛ درک درستی را از تبعات جهل بر ذات پاک و معصومانه یک فرد که در واقع گراترین اتفاق رایج یک جامعه بسته درگیر خرافات است، نشان دهد.
کمدی انسانی
این فیلم سینمایی روایتی دو وجهی از درون سازشکار پاک نهاد آدمی در تقابل با تحمل فشار زشتی های جوامعی است که ناخودآگاه رفتار ذاتی آدمی را تغییر داده و به خوبی نشان می دهد که غالبا آرمانگرایان فضای جامعی برای ترویج افکار درست نخواهند داشت و هر انسانی در هر کجای کره خاکی می تواند به نوعی با تک تک کاراکترهای این فیلم همذات پنداری کند و یا شاید رد پای چنین افرادی را در جریان زندگی خود دیده باشد. تازه ترین ساخته محمدهادی کریمی به شما این مهم را یادآوری می کند که سینما همیشه هم جای لبخند زدن نیست و گاهی لمس واقعیت و حقیقت تلخ برخی اتفاقات چنان باورپذیر و نزدیک احساس می شود که راه گریزی برای تماشاگر نمی گذارد. به همین بهانه گفتگویی با این کارگردان ترتیب دادیم: «کمدی انسانی» عنوانی است که قبل و بعد از دیدن فیلم معانی متفاوتی را در ذهن تداعی می‌کند. دلیل شما برای انتخاب نام فیلم چه بود؟ - «کمدی انسانی»، یک کمدی موقعیت از تکرار یک وضعیت تراژیک مشابه برای یک فرد از جامعه انسانی است. همین کافی بود که نام کمدی انسانی در پی این کانسپت به ذهن خطور کند؛ هجویه ای توام با تلخ خند و زهر خند از موتیف های صعود و سقوط های پی درپی سیزیف وار که در یک اندازه نمای دیگر و از زاویه دیگر شاید تراژیک جلوه کند.
کمدی انسانی
در تمام آثاری که به عنوان کارگردان جلوی دوربین بردید نوع روابط آدم ها و روان شناسی اجتماعی و فردی همیشه حرفی برای گفتن دارند اما در آخرین تجربه تان به نظر می رسد این اتفاق برجسته تر است. جدا از برداشتی که بیننده بعد از تماشای فیلم خواهد داشت دغدغه اصلی شما در به تصویر کشیدن شخصیت اول داستان با بازی آرمان درویش چه بود؟ - این بیستمین فیلمنامه ساخته شده در امتداد همان دغدغه و نگاه همیشگی ام است که از فردیتم چه دوستش داشته باشم و چه نه، نشات می گیرد، اینکه از دید شما به این بیستمین کار نمره بالاتری از بقیه می دهید و برای تان نگاه روانشناختی به مسائل اجتماعی پخته تر و برجسته تر نمود یافته، برایم جای خو شحالی دارد اما برای اینکه بدانید قصد من چه بوده، صادقانه بگویم حرف «کمدی انسانی» جدای از خود فیلم یعنی فرم و محتوا و ظرف و مظروفی که متحدا «کمدی انسانی» نام گرفته اند نیست، حرف فیلم را هر کس پس از دیدن اثر، بسته به سن و حال و هوا و تجربه هایی که از سر گذرانده، متقاوت برداشت می کند.
کمدی انسانی کمدی انسانی
یعنی ممکن است هر کس نتیجه گیری خودش را داشته باشد؟ - بله، نتیجه ای که چه بسا سال ها بعد با دیدن مجدد فیلم به دیدگاهی جدا از نتیجه قبلی منجر شود. مهم برای من این بود که ۱۰۰ دقیقه تمام قصه بگویم و قصه ام را هم خوب تعریف کنم. حرف و پیام جایی خارج از این قصه نیست و فیلم منیفست نمی دهد. این اثر در بخش هایی از کار حال و هوای جالبی دارد. حضور پدربزرگ از ابتدای داستان حس اطمینان خاطر را پررنگ می کند اما روایت زمان حال تنها به اشاره ای از او اکتفا کرده و از تقدیرش می گذرد، آیا می توان این نکته را نشانه‌ای بر بی پناه تر شدن کاراکتر اول قصه تلقی کرد؟ - درست است، پسرک با مرد میانسالی آشنا می شود که زندگی مخفیانه و دور از انظارش، ظاهر او را یک پیرمرد تمام عیار نشان می دهد، مردی که اگرچه تنها یک فرزند یکساله دارد اما از دنیا و نگاه معصومانه یک کودک حکم پدربزرگ را پیدا کرده است. این کاراکتر پس از آنکه بزرگترین تاثیرش را برای دوران اضمحلال پسر می گذارد و به نوعی شاید برای آینده او برنامه ریزی می کند ولی از یک جایی به بعد او را تنها می گذارد و قصه ما و به عبارتی دیگر سرنوشت پسرک بدون او رقم می خورد. او کم کم بزرگ شده و به سن جوانی و میانسالی می رسد اما تنهاتر از همیشه در میانه اکثریتی که با تلاس و کوشش، خود را شبیه آن ها کرده است ادامه زندگی می دهد. در تصور من چپ دست بودن نمادی برای افشای جهل مردم آن زمان است که با گذشت زمان تغییر ماهیت می دهند. مثل معلم مدرسه، این تصور چقدر درست است و به نظر شما برای جامعه امروز چه نمادهایی را می توان در سینما بهره برد؟
کمدی انسانی
- این دیگر به ذهن پویایی بستگی دارد که در دنیای خود و در زیست شخصی اش بگردد و پیدا کند همه آن چیزهایی را که چون اکثریت به آن باور ندارند و یا آنطور عمل نمی کنند، مورد تقبیح قرار می گیرد. مطمئنا بسیاری از امور است که در هر دوره قباحت عرفی خاصی دارد بی آنکه منطقی پشت سرش باشد. رینگ بوکس و سکانس های مرتبط با آن از تاثیرگذار ترین صحنه ها برای نشان دادن مبارزه و خشم درونی فردی است که اتفاقا ذات پنهانش سازش را می طلبد. چه اندیشه ای پشت این شخصیت پردازی تعبیه شده است؟ - رینگ بوکس در اینجا تمثیلی است از جهانی که برای پسر می سازند، او خارج از رینگ بوکس و میدان مشق نظام خود جایی برای در دست داشتن ابتکار عمل ندارد در حالی که با پیروزی در این رینگ اعتماد به نفس پیدا می کند و خود را بالا می کشد. او جریان زندگی اش را در رینگ رقم می زند و حتی زمانی که می خواهد نباشد سقوط در رینگ بوکس را تجربه می کند، این در شرایطی است که خود واقعی اش در همه حال پشت بوم نقاشی را می طلبد نه رینگ بوکس.
کمدی انسانی
با این فیلم احساس کردم جمله معروف آدمی یکبار متولد می شود و باید آنطور که دوست دارد زندگی کند کاملا بی‌معنی است. آیا این جبر جهان شمول است یا در کشور های درحال توسعه قربانی می گیرد؟ - جبر به معنای فلسفی آن در جهان این فیلم نیست، فیلم تحلیلگرانه می کوشد بگوید آنچه به عنوان تقدیر بد، سرنوشت غم انگیز، بد شانسی و ... نام می گیرد، حجمی از قضاوت های ناصحیح، ناداوری ها و جهل و نادانسته های نسل های پیشین و حال است که به چنبره ای برای خرد و نابود کردن انسان ها بدل می شود. و باز جمله معروف حقیقت تلخ است اجازه نمی دهد مخاطب با لبخند از سالن سینما بیرون برود، جای تولید چنین آثاری را چقدر در سینمای ایران خالی می دانید؟ - مخاطب با زهرخند بر احوالات قصه، فیلم را به پایان می برد و اگر این چنین که می گویید بدون لبخند سینما را ترک کند یعنی فیلم موفق بوده چراکه تماشاگر به یک همذات پنداری کامل به شخصیت اصلی فیلم رسیده است. انتخاب بازیگران از دیگر نقاط قابل تامل این فیلم است. آیا این هنرمندان انتخاب های اول تان بودند و هنگام نگارش به بازی شخص خاصی هم فکر می کردید؟ - معیارم در برگزیدن این بازیگران که همه انتخاب های اولم بودند، نزدیکی به نقش و نیز توانایی های حرفه ای شان بود، خوشبختانه تیم بازیگری «کمدی انسانی» بسیار قدرتمند و در عین حال همگن و همسنگ ظاهر شده است و یکدستی بازی تیم بازیگران از امتیازات آن به شمار می رود. آمد و شد بازیگران از گذشته به حال در راستای بالا بردن جذابیت بصری را چقدر تاثیرگذار دانستید؟ - به هرحال این قرار گرفتن چهار نسل بازیگری در کنار هم جذابیت ها و در عین حال سختی هایی دارد، جذابیتش در وهله نخست استفاده از بهترین هایی بود که هر کدام تجربه های خاص خود را طی این سال ها اندوخته اند و به خاطر نوع زیست متفاوتی که در نتیجه تعلق به دهه های خاص دارند، نحوه حضورشان در حین ایفای نقش با یکدیگر متفاوت است و سختی کار این بود که بازی متوازنی از گروه بازیگری بگیرید، مانند همنوایی سازهای متفاوتی که هر کدام با دارا بودن شکل و صدای مختلف، به خلق یک قطعه درست از لحاظ موسیقیایی منجر شود. به نظر شما آرمان درویش به دلیل کمتر دیده شدنش چقدر در این فیلم می تواند میان مخاطب عام جایگاه قابل قبولی را از آن خود کند؟ - او بازیگر بسیار توانمند و با دانشی است که انگیزه بسیار بالایی برای ایفای این نقش داشت و از همان ابتدا می دانستم موفق می شود. سینمای شما ادبیات خاص خود را دارد که فکر می کنم از یک جهان بینی شخصی نشات می گیرد. چگونه این ادبیات ناشی از یک جهان بینی شخصی در کارهای شما شکل می گیرد؟ - خوب همان بحث ظرف و مظروف یا قالب و محتوا را به شکل دیگری مطرح کردید. به نظرم این دو جدای از هم نیستند، یک اتحادی بین ظرف و مظروف باید باشد که تفکیک ناپذیر شوند. من تلاشم را کردم و امیدوارم این اتفاق در کارهای من رخ داده باشد. اما نکته ای که به نظرم می رسد باید جدا از مساله فردیت به آن نگاه کرد اینکه آنچه این ادبیات را از دل یک جهان بینی به قول شما زایانده است چیزی به نام فردیت را مطرح میکند که سعی دارم تحت هر شرایطی آنرا حفظ کنم، فردیتی که بسته به سلیقه و پسند هر شخص می تواند مطلوب یا نامطلوب باشد ولی فارغ از پسند ها برای کار هر نویسنده از نان شب واجب تر است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت