فاطمه معتمدآریا:پای شرافت حرفهایام میایستم
فاطمه معتمدآریا، فاطمه معتمدآریاست؛ بی هیچ پسوند و پیشوندی این نام کامل است، چراکه نام بازیگری است که در پنجاهوچند فیلم تاریخ سینمای ما، تجسمی بوده از زنان اقوام و طبقات مختلف جامعه معاصر ایران.
روزنامه شرق: فاطمه معتمدآریا، فاطمه معتمدآریاست؛ بی هیچ پسوند و پیشوندی این نام کامل است، چراکه نام بازیگری است که در پنجاهوچند فیلم تاریخ سینمای ما، تجسمی بوده از زنان اقوام و طبقات مختلف جامعه معاصر ایران. او در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر نیز در قامت آباجان ظاهر شده؛ مادری زنجانی در سالهای دهه ٦٠ که چشم به راه فرزندش از جبهه است اما حتی لحظهای مغلوب ناامیدی نمیشود. او در این نقش به زبان زنجانی که ترکیبی از آذری و فارسی است صحبت کرده و متفاوت ظاهر شده است. به بهانه اکران فیلم «آباجان» به کارگردانی هاتف علیمردانی در جشنواره امسال، با معتمدآریا گفتوگو کردیم.
همکاری شما با هاتف علیمردانی در فیلم «آباجان» چطور شکل گرفت؟
هاتف علیمردانی قبل از اینکه بخواهد فیلم «آباجان» را کار کند، از من دعوت کرده بود در فیلم دیگرش «کوچه بینام» بازی کنم. منتها من آن زمان هم هاتف را زیاد نمیشناختم و هم اینکه خودم مشغول کار دیگری بودم و خلاصه آن زمان جور نشد که با هم کار کنیم. فیلمنامه «آباجان» را قبل از اینکه برای گرفتن پروانه ساخت بفرستد، برای من فرستاد و من از سناریوی آن خیلی خوشم آمد و بعد شروع به کار کردیم.
سناریوی «آباجان» بهانه همکاریتان بود؟
اساسا سناریو باعث شد که من آقای علیمردانی را بهتر بشناسم. هاتف نمیدانست که من قبلا زبان آذری یاد گرفتهام. وقتی به او گفتم که این زبان را بلدم او بیشتر ترغیب شد که با هم کار کنیم.
نقش آباجان به اقتضای موقعیت این کاراکتر دشواریهایی دارد، چون این زن برخلاف آنچه شرایط به او تحمیل میکند، امیدوار است. این کاراکتر برای شما چطور شکل گرفت؟
عنصر امید و حیات در فیلم «آباجان»، خود آباجان است. زنی که نه به نیستی فکر میکند و نه غمگین است و نه میخواهد شکست را بپذیرد. او شکست نمیخورد و همین باعث میشود که پتانسیل حیاتی در او وجود داشته باشد و این پتانسیل در طول فیلم مستتر است.
طبیعتا شما اولین بازیگری بودید که فیلمنامه «آباجان» را خواندید و قبول کردید در فیلم بازی کنید. در پروسه انتخاب سایر بازیگران هم دخیل بودید؟
حقیقت این است که من پیشنهاداتی داشتم که با پیشنهادهای آقای علیمردانی کاملا متفاوت بود و یک پیشنهادهایی هم داشتم که کاملا منطبق بود. ولی این را باید بگویم که آقای علیمردانی با هرکسی که حرف میزدند، قبل یا بعد از آن حتما با هم حرف میزدیم و در جریان جزئیات کار بودم. مثلا از اول میدانستیم بهترین کسی که میتواند نقش داماد «آباجان» را بازی کند سعید آقاخانی است و انتخاب اول خود آقای علیمردانی هم آقای آقاخانی بود. من هم به ایشان فکر کرده بودم و این باعث خوشحالی همه بود وقتی آقای آقاخانی پذیرفتند تا در این فیلم بازی کنند.
در جشنواره امسال فقط همین یک فیلم را داشتید. چرا امسال کمکار بودید؟
نه، راستش را بگویم کمکار نبودم. بیش از ٣٠ سناریو خواندم که در همه آنها یک اشکالاتی وجود داشت؛ یا مشابه فیلمهایی بود که قبلا ساخته شده بود یا از من برای ایفای نقش در موقعیتی دعوت شده بود که من خیلی دوست نداشتم در آن قرار بگیرم. در نتیجه از بین ٣٠ و چند سناریویی که خواندم، فقط در «آباجان» بازی کردم.
بعد از ٣٠ و چند سال تجربه کار بازیگری و کسب جوایز مختلف در ایران و دنیا، با توجه به سابقه و اعتباری که دارید، امروز چه مواردی در انتخابهایتان برایتان مهم است و اولویتهایتان برای حضور در یک فیلم چه چیزهایی است؟
من ٥٠ و چندتا فیلم بازی کردهام و هنوز هم معیارم برای کارکردن، اول سناریوست و بعد هم چیزهای دیگر.
درباره نقشی که به شما پیشنهاد میشود، چه چیزهایی برایتان اولویت دارد؟
مهمترین نکته برایم این است که شبیه نقشهای دیگرم نباشد، ولی در انتخاب کارم، حتما یک سناریوی خوب است که اهمیت دارد.
فیلمهای دیگر جشنواره امسال را دیدهاید؟
متأسفانه هنوز نه، چون هنوز فرصت نکردهام در همه سانسهای فیلم خودمان حضور داشته باشم. واقعا فرصت نکردم، ولی دلم میخواهد فیلمها را ببینم.
برای بازیگری مثل شما که در طول این سالها جوایز مختلف داخلی و خارجی گرفته و چهار سیمرغ دارد، امروز جوایز چه احوالاتی دارند؟ با توجه به اینکه نقشی بهشدت متفاوت در «آباجان» ایفا کردهاید، فکر میکنید امسال سیمرغ میگیرید؟
راستش را بگویم من بهخاطر بهترین کارهایم، از سینمای ایران جایزه نگرفتهام. در دوسال اخیر بابت بازی در فیلمهای «بهمن» و «نبات» خارج از ایران چهار جایزه گرفتم، اما در ایران حتی اسمی هم از این فیلمها بهعنوان یک فیلم خوب برده نشده! در نتیجه اولا هیچوقت به این فکر نمیکنم قرار است به خاطر كاري که کردم و دوست داشتم که بکنم، قرار است جایزه بگیرم. اگر میگیرم، همیشه آن جایزه از هرجای دنیا که باشد، شگفتزدهام میکند. اینجا هم همینطوری است. هرگز به اینکه جایزه میگیرم یا نه، فکر نمیکنم، اما اگر بگیرم شگفتزدهام میکند.
جشنواره امسال حتی پیش از شروع، با یکسری حواشی همراه شد. مثلا اینکه فیلم «کاناپه» آقای عیاری کنار گذاشته شد. فیلمی که میتوانست سطح جشنواره امسال را در ابعاد هنری جابهجا کند، اما بهخاطر مسائل فراهنری، کنار گذاشته شد. از آنجا که شما همیشه یکی از منتقدان جدی ارادههایی هستید که خارج از سینما برای سینما تکلیف تعیین میکنند، واکنشتان درباره این اتفاق چیست؟
در مورد آقای عیاری باید بگویم ابعاد نگاه و جهانبینیشان فراتر از سینمای ماست. به اعتقاد بسیاری از اهالی سینما آقای عیاری کارگردانی یگانه و سینماگری مطلق هستند. در مورد برخوردی هم که با فیلم «کاناپه» شد بسیار برای خودمان متأسفم که شانس دیدن یک فیلم فوقالعاده دیگر از آقای عیاری را از دست دادهایم. از طرفی معتقدم زمان منعِ سینماگران و کارهای فرهنگی گذشته است. سینماگران، هنرمندان بیآزاری هستند که میتوانند به جای خشونت صلح و مهربانی و آرامش را ترویج دهند. ما آدمهای سلامتی هستیم و شایسته این همه ممنوعیت نیستیم. هرچند که من با ممنوعیت ابتذال بسیار موافقم و دراینراستا من تمامقد پای شرافت حرفهایام میایستم.
صحبت از ابتذال و شرافت حرفهای به میان آوردید، میخواهم نظرتان را درباره جدالهایی که اخیرا شاهدیم بین تهیهکنندههای تازهوارد با کارگردانهای پیشکسوت رخ میدهد، بدانم... اتفاقات غیرحرفهای که این روزها در سینمای ما مرسوم شده ناشی از نادانی عواملی است که بدون شناخت وارد سینما میشوند. سینما در هر بخش، یک صنعت، یک حرفه، یک هنر و یک علم است. اگر کسی دانش این حرفه را نداشته باشد و وارد این حرفه شود، باعث تخریب موقعیت سینمای ما میشود و متأسفانه چند سالی است شاهد سرمایههایی هستیم که نادانسته وارد سینما میشوند؛ بازیگرانی که ناآگاه و بهاشتباه وارد سینما میشوند، کسانی که به هر شکلی فیلم میسازند و مدعی کارگردانی میشوند، همه اینها بدنه سینمای ایران را سست میکنند و مقابله با این ابتذال هیچ راهی ندارد جز ایجاد قوانین سخت حرفهای برای ورود به این هنر.
شما همواره از کسانی بودهاید که پیشگام همدلی و آشتی هستند و هرجا که نگاه سوء و بدگمانی وجود داشته از حرفه و شرافت سینما دفاع کردید. به نظر شما راهحل برونرفت از موقعیت کنونی سینما که در آن هنوز بدگمانی و رفتارهای سلبی وجود دارد، چیست؟
ببینید این بدگمانی و فاصله امروز وجود دارد اما تا قبل از آن دوران بسیار سخت و سنگین هشتساله که همه در بدگمانی و بیاعتمادی به هم سپری کردیم، مسئولان سینمایی با همه بچههای سینمایی تا پاسی از شب حافظ میخواندند و بحث میکردند و راجع به تکنیکهای مختلف سینما گفتوگو داشتند و رفاقتی بین سینماگران و مدیران سینمایی جریان داشت. منتها چون بحث مدیریت در یک دورانی بسیار تغییر کرد و از بخش فرهنگی تبدیل به بخشی غير فرهنگي و هر چیز دیگری شد که ما از آن بیخبریم، فاصلهای بین سینماگران و مسئولان افتاد. البته این ماجرا هم حتما بهمرور تلطیف پیدا خواهد کرد چون دیگر دوران بدگمانی و بیهویتی گذشته و ما دوباره باید به هویت سالم گذشته خودمان برگردیم. کارنامه معتمدآریا را اگر صد سال دیگر هم مرور کنیم، میتوانیم در آن گوشههای مختلف تاریخ اجتماعی امروز ایران را ببینیم. کارنامه متنوعی است و یکی از کاملترین کارنامههای بازیگری تاریخ سینمای ایران است. اما فارغ از اینکه دوست دارید نقش زنهای تأثیرگذار تاریخ را بازی کنید، کدامیک از زنهای معاصر ایرانی را تابهحال بازی نکردهاید و دوست دارید بازی کنید؟
کسی که خیلی دلم میخواهد نقش او را بازی کنم، اولین زن خلبان است! خودم بازی در این نقش را خیلی دوست دارم.
خیلیها بازیگری مثل شما را که در نقشهای مختلف و متنوعی موفق ظاهر شده، ستاره خطاب میکنند. برخورد شما با این الفاظ چیست؟ خودتان را هیچوقت ستاره دانستهاید؟
نه واقعا. من همیشه اینها را مثل سنجاقی که به لباسم هست، باز میکنم و میگذارم کنار و خودم را از آنها فارغ میکنم. بهطورکلی هم هرگز موافق القابی که به بازیگران داده میشود و بعضیها هم با آن هیجان زده میشوند، نیستم و فکر میکنم خود کلمه «بازیگر» آنقدر کافی هست که لازم نباشد چیزی به آن افزون کنیم.
شما تنها چهره تاریخ هنر ایران هستید که تصویرتان بر دیواری در سازمان ملل نقاشی شده. حس و واکنشتان نسبت به این اتفاق چطور بود؟
من که اصلا نمیدانستم آن نقاش محترم ایتالیایی که تصویر مرا کشیده چه کسی است و نه هرگز خودم را در اندازه هنرمندان دیگری که تصویرشان آنجا نقاشی شده مثل ساتیا چیت رای که الگوی من بودهاند میدانم اما اینکه تصویر من بهعنوان فردی که در حرفه خودش تأثیرگذار بوده آنجا نقاشی شد، شگفتانگیزترین اتفاقی بود که در حیطه جانبی کارم برایم رخ داد.
اما این روحیهای که دارید و فریفته القاب و جوایز نمیشوید چطور در شما شکل گرفته؟
این روحیه از بیچیزی و بینیازی است. من احتیاجی ندارم که با متصلکردن خودم به چیزها، اعتبار بگیرم. من از داشتههایم خیلی لذت میبرم. داراییهایم خیلی هم محدودند: دوستان خوب، پدر و مادر خوبی که اگرچه دیگر کنارم نیستند اما یادشان همیشه با من است، شوهر و فرزند خوب و خانوادهای که دوستشان دارم و شغلی که عاشقش هستم. هیچ چیزی مهمتر از این نیست که آدم از کاری که میکند لذت ببرد و شغلش را نهفقط دوست بدارد، که عاشق حرفهاش باشد.
دیدگاه تان را بنویسید