سینمای آشنای نعمت الله در «رگ خواب»/ تفالههای چای در سینک ظرفشویی!
فیلم همان فضای همیشگی و دوستداشتنی فیلمهای نعمتالله است. اما به نظر میرسد جهانِ فیلم با سایر کارهای نعمتالله سنخیتی ندارد و یک جهانِ عاریتی در فیلم وجود دارد که بر خلاف آثار گذشته، آن نخ تسبیحی که این فیلمها را به یکدیگر پیوند میداد در این فیلم وجود ندارد و نمیتوان رد پای آثار گذشته را در آن جستوجو کرد.
سرویس فرهنگی فردا؛ میلاد نوریان: حالا پس از تجربهی این سالها وقتی میشنویم حمید نعمتالله فیلم جدیدی را کارگردانی کرده خیالمان راحت است که یک فیلم کامل و خوش ساخت را خواهیم دید. تجربهی کارگردانی همهی این سالهای او این گزاره را تایید میکند. خیالمان راحت است که میخواهیم فیلمی از کارگردان «بیپولی» و «آرایش غلیظ» را ببینیم. خیالمان راحت است که کارگردان سریال «وضعیت سفید» میخواهد دوباره ما را به تماشای فیلمی جدید دعوت کند. خیالمان راحت است که کارگردان فیلمهای تلویزیونی «فریدون مهربان است» و «لب دریا» و «بیا از گذشته حرف بزنیم» اثر جدیدی خلق کرده و میخواهد لذتی دوباره را برایمان به ارمغان بیاورد. واقعیت این است که حمید نعمتالله در سالهای اخیر آنقدر خوب بوده که توقع همهی دوستداران سینما را از خود بالا برده است و هر بار که خبری دربارهی او میشنویم انتظار داریم دوباره با یک فیلم درجه یک روبرو شویم و این سرمایهی کمی نیست برای یک کارگردان. نعمتالله به همراه نزدیکترین دوستش یعنی هادی مقدمدوست چه در همکاریهای مشترک و چه در کارهای مستقل خود، آنقدر خوش درخشیدهاند و بیحاشیه پیش رفتهاند که وقتی میشنویم با فیلم جدیدی به جشنواره آمدهاند به وجد میآییم و دلگرم میشویم.
«رگ خواب» تجربهی جدید او نیز از این قاعده مستثنی نیست اما یک تفاوت بزرگ با سایر کارهای او دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. فیلم جدید نعمتالله با همان میزانسنها و دکوپاژهای آشنا در فیلمهای او ساخته شده و فیلم باز هم با کدهای آشنا برای مخاطب و ارجاع به عادتهای جهان واقعی او را غافلگیر میکند. مانند ماجرای ریختن تفالههای چای در سینک ظرفشویی. فضای فیلم همان فضای همیشگی و دوستداشتنی فیلمهای نعمتالله است. اما به نظر میرسد جهانِ فیلم با سایر کارهای نعمتالله سنخیتی ندارد و یک جهانِ عاریتی در فیلم وجود دارد که بر خلاف آثار گذشته، آن نخ تسبیحی که این فیلمها را به یکدیگر پیوند میداد در این فیلم وجود ندارد و نمیتوان رد پای آثار گذشته را در آن جستوجو کرد. فیلم «رگ خواب» یک دنیای جدید در بین آثار نعمتالله است که دغدغههای پیشین در آن وجود ندارد.
تقریبا فیلمنامهی تمام آثار سینمایی نعمتالله تاکنون یا نوشتهی خود او بوده است یا همکاری مشترکی با هادی مقدمدوست اما نعمتالله در فیلم «رگ خواب» سراغ فیلمنامهای رفته است که خودش در نوشتن آن نقشی نداشته و پا به دنیایی گذاشته که در آن تسلطی ندارد. فیلم حتی در نگاه اول شباهت زیادی با فیلم «سر به مهر» ساختهی هادی مقدمدوست دارد که بازی لیلا حاتمی در هر دو فیلم این شباهت را بیشتر هم کرده است. هر دو فیلم روایت زنی تنها در شهر است که دچار عشقی مبهم میشوند. با این تفاوت که در «سر به مهر» همه چیز رو به خوبی و نیکی و روشنایی پیش میرود اما در «رگ خواب» همه چیز به سمت بدی و نابودی و تباهی. فیلم در فضاسازی موفق عمل میکند و مخاطب با سیر صعودی اولیهی داستان و قدمهای ابندایی شکلگیری رابطه که همه چیز خوب و سرخوشانه پیش میرود و سیر نزولی که در میانه اتفاق میافتد و مزاج مخاطب را تلخ میکند، به خوبی همراه میشود. اما نکته اینجاست که در بستر فیلمنامه هیچ دلیلی برای هیچ کدام این اتفاقها ارائه نمیشود. در واقع نه دلیل قانع کنندهای برای عشق کامران حصیبی (با بازی کوروش تهامی) به مینا (با بازی لیلا حاتمی) ارائه میشود، نه دلیلی برای سرد شدن رابطه میبینیم و در ادامه نیز علت تبدیل شدن کامران از یک جنتلمن واقعی به یک بَدمَن تمام عیار را نمیفهمیم. خانم مدیر رستوران و کامران حصیبی پیش از ورود مینا نیز یکدیگر را میشناسند، پس چه دلیلی دارد که کامران یک بازی عشقی با مینا را آغاز کند؟ دلیل آن دلبریها چیست؟ در معرفی اولیهی کامران او مردی خوش قلب و مهربان و جذاب است؛ چرا و چگونه تبدیل به آن هیولای بدذات و وحشتناک پایان فیلم میشود؟ در واقع اینها سوالاتی است که جوابی برایشان پیدا نمیکنیم.
داستان «رگ خواب» یک قلمرو ناشناخته برای حمید نعمتالله است. شاید اگر او با جهانبینی خودش فیلمنامهی «رگ خواب» را مینوشت، فرآیند تغییر شخصیتها واقعیتر و ملموستر از کار در میآمد. درست همان کاری که در فیلمهایی مثل «بوتیک» و «بیپولی» و «آرایش غلیظ» انجام داده بود. مثلا «بیپولی» را به یاد بیاورید و آن نگاه پایانی پر معنای بهرام رادان به دوربین را. همهی ما به عنوان مخاطب میفهمیم که چه اتفاقی در درون کاراکتر فیلم افتاده است چون لحظه به لحظه این مسیر عزیمت از نقطهی اولیه تا پایان را با او طی کردهایم. «رگ خواب» در کارنامهی هر کارگردانی میتوانست یک اثر درخشان باشد اما همان طور که گفته شد نعمتالله آنقدر در طی این سالها انتظارات را از خود بالا برده و در فیلمهایش آنچنان جهان منحصر به فردی ساخته که دوست داریم هر بار او را در اوج ببینیم با همان ویژگیهای شناخته شدهی همیشگی. او بارها و بارها نشان داده رگ خواب مخاطب را میشناسد. پس همچنان مشتاقانه منتظر فیلم بعدی میمانیم.
دیدگاه تان را بنویسید