ایران آنلاین: بهنام تشکر در این سریال کمدی - خانوادگی آنقدر متفاوت بازی کرد که حال اغلب مردم او را به عنوان یک بازیگر کمدی میشناسند.از بازی در سریال دودکش گرفته تا سریال لیسانسه آخرین اثر سروش صحت که بهنام تشکر یکی از بازیگران آن است، حضور او در نقشها و سریالهای کمدی قوت گرفته است.به بهانه پخش سریال لیسانسهها و از آن جهت که در دوران امتحانات مدارس و دانشگاهها قرار داریم، گپی جالب با ایشان زدهایم.
در دوران مدرسه و دانشگاه اهل تقلب بودید؟ تقلب که توی ذات همه دانشاموزان و دانشجویان است، اما من کمی بالاتر از تقلب را انجام دادهام.ماجرا از این قرار است که سال 1378 بنده دانشجوی رشته اقتصاد بازرگانی در دانشگاه فیروزکوه بودم اما به خاطر علاقه ای که به رشته بازیگری داشتم و بدون اینکه دوست یا رابطی در دانشگاه هنر داشته باشیم، هر روز به این دانشگاه می رفتم و مسئولین دانشگاه هم باور کرده بودند که من یکی از دانشجویان این دانشگاه هستم.حتی گاهی اوقات سر کلاس های اساتید مختلف شرکت کرده و از کلاس های آنها استفاده می کردم.یکی از اساتیدی که سر کلاس هایش حاضر شدم، آقای بهزاد فراهانی بودند که آن سال آخرین سالی بود که در دانشگاه تدریس می کردند.
یعنی بدون ثبتنام و آزمون، دانشجو شده بودید؟ ثبتنام که نه اما آزمون دادم.دو بار به جای دو دانشجوی دیگر در امتحان عملی کلاس مرحوم استاد حمید سمندریان شرکت کردم و به دلیل اینکه ایشان دانشجویان را به قیافه نمی شناختند، زمانی که اسامی را صدا می زدند، بنده به جای آن افراد امتحان میدادم.خاطرم است که در یک امتحان نمره 18/5 و در امتحان دیگر نمره 18 گرفتم که این نمره دومی باعث شد که آن دانشجو که هم اکنون یکی از بازیگران معروف کشور است، از مشروطی نجات پیدا کند.
این موضوع را بعدها به استاد سمندریان گفتید؟ هرگز نتوانستم یعنی رویم نشد که این واقعیت را تا زمانی که استاد سمندریان در قید حیات بودند به ایشان بگویم اما باید اعلام کنم که بنده تا سال 1381 به دانشگاه هنر رفت و آمد داشتم و با اینکه در کنکور هنر نتوانسته بودم قبول شوم، اما توانستم در این دانشگاه حضور پیدا کنم.
یعنی هرگز دانشجوی واقعی نبودید؟ دیگر واقعیتر از این؟ اما از شوخی گذشته من در دانشگاهی دیگر، رشتهای دیگر میخواندم که اساسا ارتباطی با هنر نداشت.
دانشگاهها چقدر در معرفی هنرمندان موفق و جوان نقش دارند؟ در این سالها ما فقط بدون پشتوانه دانشجو جذب کردهایم، من باور دارم این دانشجو بودن وقتی فضای کار مهیا نباشد به شدت کاذب و مخرب خواهد بود, الان گروه های دانشجویی دل و دماغ فعالیت ندارند، مدیران سالنها از کارهای دانشجویی استقبال نمیکنند، فضا از گذشته هم محدودتر و تنگتر شده است.
برای حل معضل چه باید کرد؟ این را باید مدیران و تصمیمگیران تئاتر بگویند اما میدانم که باید با خودمان صادق باشیم و اگر فضای کار نداریم، نباید دانشجوی هنر جذب کنیم. آیا دانشگاه های ما با این میزان بودجه و درآمد نمی توانند یک سالن به وجود بیاورند؟ ما توقع داریم دانشجو بدون فعالیت گام به گام ناگهان وارد فعالیت حرفه ای هنر شود، شک ندارم این کار جز سرخوردگی و شکست چیزی به همراه نخواهد داشت!
پس معرفی نیروی جدید به تئاتر عمل تعطیل است! هنوز هم میتوان نور کمسویی از امید را دید.اگر میخواهیم نیروی جدید به تئاتر معرفی کنیم باید پشتوانهها و زیرساختهای لازم را فراهم کنیم, باید از نسل جوان حمایت کنیم، تنها راه موفقیت همین است.هرچند در این سالها این امر میسر نشده اما از قدیم گفته اند در ناامیدی بسی امید است.
دیدگاه تان را بنویسید