فراز و نشیب‌های یک نویسنده پرکار برای نوشتن

کد خبر: 615425

«مین جین لی»، نویسنده کره‌ای-آمریکایی کتاب «غذای رایگان برای میلیونرها» راه سختی را برای نویسنده شدن طی کرده است. در این مطلب او این مسیر را برای خوانندگان خود توصیف می‌کند.

روزنامه خراسان: «مین جین لی»، نویسنده کره‌ای-آمریکایی کتاب «غذای رایگان برای میلیونرها» راه سختی را برای نویسنده شدن طی کرده است. در این مطلب او این مسیر را برای خوانندگان خود توصیف می‌کند.
وی در این باره می‌گوید: «در دو رمان شکست خورده بودم. ناشران کار اول من را رد کردند و دومی را خودم دوست نداشتم. 32 ساله بودم که شروع به نوشتن کار سومم کردم.
از سال 1995 در تلاش بودم رمانی منتشر کنم. سالی که در آن کار حقوق را برای همیشه کنار گذاشتم. از دوره مدرسه کبد من دچار مشکل بود و نمی‌توانستم در شرکت‌های حقوقی به دلیل طولانی بودن ساعات فعالیت کار کنم به همین دلیل تصمیم گرفتم رمان بنویسم. از نظر مالی به مشکل برخوردم. همسرم کار می‌کرد و بیمه بودیم اما برای پرداخت قسط رهن خانه باید هر دونفرمان کار می‌کردیم.
نویسنده‌شدن از نظر مالی سودی ندارد اما هرگز تصور نمی‌کردم پس‌اندازم در طول یک سال به اتمام برسد. از خودم خجالت می‌کشیدم. پس از گذشت شش سال نتوانستم حتی یک رمان منتشر کنم. از دوستانم دور شدم زیرا توانایی پرداخت هزینه‌های گردش و دیدار آنان را در رستوران نداشتم و در جواب اینکه کی می‌توانند داستان من را خریداری کنند پاسخی نداشتم.
از زمانی که کار حقوقی را ترک کردم تلاش کردم یاد بگیرم چطور باید یک داستان خوب بنویسم. در طول دوره دبیرستان چندین مقاله نوشته بودم. در زمان دانشگاه نیز در کلاس‌های نگارش مقاله شرکت کرده بودم. حتی برنده دو جایزه دانشجویی داستان و اثر غیر داستانی نیز شدم. آن جوایز من را به این باور رساند که می‌توانم داستانی منتشر کنم. اما هر چه بیشتر تلاش کردم بیشتر دریافتم که نوشتن یک داستان نیاز به ممارست و استعداد فراوان دارد. دوست داشتم آموزش ببینم. اما به دلیل پرداخت هزینه‌های دانشکده حقوق توانایی پرداخت هزینه‌های آموزش نگارش داستان را نداشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به استعدادهای خودم تکیه کنم.

من همیشه عاشق داستان‌نویسان بزرگ قرن نوزدهم بودم. به همین دلیل داستان‌ها را با دقت و دوباره خواندم. هر داستان و رمان خوبی که داشتم را با دقت می‌خواندم و شاهکارهای ادبی را بررسی می‌کردم.

پرداخت هزینه‌های زندگی در «نیویورک» سخت است اما اگر از عهده آن برآیید با فرهنگ غنی در زمینه نویسندگی روبه‌رو می‌شوید. بعضی از روزها به حلقه‌های آموزشی نویسندگان می‌رفتم. محل برگزاری کلاس‌ها در یک مدرسه ابتدایی بود که روزها میزبان کودکان و شب‌ها مهمان ما بزرگسالان بود. در آن دوره زن نویسنده‌ای بود که به دلیل انتشار کتابش کمک‌هزینه گرفته بود و برای آمدن به کلاس‌ها هزینه خاصی پرداخت نکرده بود و در کلاس زنان خانه‌داری را که برای آمدن به چنین کلاسی هزینه می‌پرداختند مسخره می‌کرد. در پایان کلاس دریافتم که منظور وی من بودم. 30 ساله بودم و مادر یک پسر شده بودم. اما در پایان دوره برنده جایزه بهترین نوشته شدم و به عنوان جایزه 7 هزار دلار دریافت کردم. با پولی که دریافت کردم به یک دوره پنج روزه نویسندگی در کالیفرنیا رفتم که توسط «تام جنکس»، ویراستار شناخته‌شده و «کارول ادگاریم»، داستان‌نویس برگزار می‌شد.

روزی در مترو در حال خواندن کتاب «خانه‌ای برای آقای بیسواس» نوشته «وی. اس. نایپول» بودم که ناگهان بغضم ترکید و از شدت استعداد ادبی این نویسنده شگفت‌زده شدم. پس از خواندن کتاب وی انگیزه‌ام مضاعف شد.

برای نوشتن و پردازش شخصیت داستانم شروع به تحقیق کردم. شخصیت داستان من یک بانکدار بود و همین موضوع سبب شد برای تحقیق بیشتر با افراد بسیاری در این شغل مصاحبه کنم. آن روز همه چیز زندگی من را تغییر داد. دریافتم تحقیق و مطالعه تا چه حد از اهمیت برخوردار است. در همان زمان اتفاق عجیبی رخ داد و مجله Missouri review یکی از داستان‌های من را که 18 بار بازنویسی کرده بودم منتشر کرد. کمی بعد از آن از نظر جسمی دچار مشکل شدم و حتی نمی‌توانستم یک لیوان را بلند کنم. پاهایم باد می‌کرد و توان راه رفتن نداشتم. برای درمان به یک روماتولوژیست مراجعه کردم. البته پزشکان درباره من گزارش می‌نوشتند و من را برای معاینه به دکتری دیگر حواله می‌کردند. پس از طی مراحل درمانی مشکل کبدی من حل شد اما پزشکان برای احتیاط بیشتر به آزمایش ها ادامه دادند. من به کار کردن روی رمان «غذای رایگان برای میلیونرها» ادامه دادم. یک سال بعد پزشکان به من اعلام کردند که در کمال ناباوری درمان شده‌ام و اثری از بیماری نیست و البته چنین اتفاقی بسیار نادر است. اینجا بود که دریافتم زندگی اصلا قابل‌پیش‌بینی نیست. در آن لحظه بود که تصمیم گرفتم از قضاوت دیگران نهراسم. بنابراین کار خودم را شروع کردم.

وقتی اولین نسخه دست‌نویس کتابم «غذای رایگان برای میلیونرها» را در تابستان 2006 فروختم متوجه شدم که من 11 سال در حال یادگیری بوده‌ام و حالا دیگر 37 سال دارم.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت