«یک روز طولانی»، خروج عامدانه از قواعد سینمای کلاسیک

کد خبر: 608977

«یک روز طولانی» نخستین تجربه بابک بهرام‌بیگی چند هفته‌ای است که در گروه هنر و تجربه به روی پرده رفته است.

روزنامه ایران: «یک روز طولانی» نخستین تجربه بابک بهرام‌بیگی چند هفته‌ای است که در گروه هنر و تجربه به روی پرده رفته است. مهم‌ترین ویژگی این فیلم همچون آثار دیگری که در این گروه به نمایش درمی‌آید متفاوت بودن آن در میان دیگر فیلم‌های تکراری است که هر ساله به شکل انبوهی ساخته می‌شوند. اغلب آثار به نمایش در آمده در این گروه مربوط به جریان سینمای مستقل است که بدون حمایت دولتی و با هزینه پایین تولید شده‌اند؛ اتفاقی که اگرچه ممکن است بر کیفیت این آثار تأثیر بگذارد اما سازندگان آن تلاش می‌کنند با نوجویی و حفظ نگاه مستقل فیلمسازی آن را جبران کنند. این فیلم داستان یک نقاش ساکن آلمان به نام شاهین است که پس از سال‌ها همراه با برادرش وارد زادگاه خود قزوین می‌شود و ناخواسته بواسطه برادرش پایش به ماجرایی کشیده می‌شود که او را بر سر دوراهی انتخاب قرار می‌دهد. آن‌طور که کارگردان این فیلم می‌گوید «یک روز طولانی» شاید نقبی باشد بر اینکه مخاطب راجع به درست یا غلط بودن هر تصمیم و تأثیرگذاری آن بر جهان اطراف فکر کند. بابک بهرام‌بیگی در گفت‌وگو با «ایران» از تجربه ساخت این فیلم صحبت کرده است که در ادامه می‌خوانید.

«یک روز طولانی» توسط گروهی جوان و غیرحرفه‌ای ساخته شده است. دیده شدن چنین فیلمی شاید بیش از هر چیز به ترکیب بازیگران وابسته باشد. چطور شد به این انتخاب‌ها رسیدید؟

کاراکتر شاهین راوی فیلم است و قصه با او روایت می‌شود پس باید آنقدر کشش داشته باشد تا بیننده را با خود همراه کند. شاید در ابتدا انتخاب رضا بهبودی برای این نقش انتخاب عجیبی به نظر برسد. به هر حال برای نقشی که همه فیلم روی دوش اوست آن هم در فضای سینما که ابعاد دیگری مثل فتوژنیک بودن و چهره خیلی مهم است باید فکر شده عمل می‌کردیم، اما احساس کردم منحصر به فرد بودن چهره و کاراکتر ایشان می‌تواند آنِ خوبی به این شخصیت بدهد، توجه را جلب کند و انرژی و کاریزمای خوبی را منتقل کند. از طرف دیگر بازی بهبودی را خیلی دوست داشتم؛ فقط بازی تئاتری نیست بلکه مدیوم تئاتر و سینما را بخوبی می‌شناسد. از خوش شانسی من بود که ایشان قبول کردند. پذیرش نقش نیلوفر از سوی شبنم مقدمی هم شانسی مضاعف بود. ایشان هم این گونه سینمایی را دوست داشتند و میان این همه کار حرفه‌ای به گروه جوان و شاید کم تجربه و غیرحرفه‌ای ما اعتماد کردند. همیشه مدیون ایشان هستم چون خیلی از بازیگرها بازی می‌کنند و می‌روند اما ایشان هم در پیش تولید و هم در تولید و هم پس از آن گروه ما را حمایت کردند. یکی از مشکلات فیلم این است که هیچ اطلاعاتی راجع به گذشته آدم‌ها نمی‌دهد. از شاهین بجز حرف‌هایی که به نیلوفر می‌زند یا مختصر ویژگی‌هایی که از دوست قدیمی‌اش می‌شنویم یا در نهایت کدهایی مثل زخم روی مچ دست‌هایش و احتمال اینکه تجربه خودکشی هم داشته یا احتمالاً از شرارت دوران جوانی بوده است اطلاعات دیگری نمی‌گیریم.

خیلی درست می‌گویید اما این تحقیقاً عامدانه بوده است در واقع تجربه‌گرایی ما در ارتباط با گذشته آدم‌ها و تفاوت آن با روایت کلاسیک است. نمی‌خواهم اصطلاحات قلمبه سلمبه به کار ببرم ولی یک شخصیت‌پردازی مدرن است. اولاً راوی قصه یک آدم است و ما از تدوین موازی استفاده نمی‌کنیم یعنی فیلم حالِ استمراری است. شخصیت را دنبال می‌کنیم و به حاشیه‌ نمی‌رویم. جهان را از دید این شخصیت دنبال می‌کنیم و همان قدری می‌بینیم که شاهین می‌بیند. در این شیوه برنمی گردیم که گذشته آدم‌ها را بررسی کنیم؛ من عامدانه دلیل آن زخم را باز نکردم و می‌خواستم همین دوگانگی که شما اشاره کردید اتفاق بیفتد. بیننده حدس بزند و فکر ایجاد کنیم. بخش زیادی را مثل ادبیات به ذهن بیننده ارجاع می‌دهیم تا هر کسی از نوع رفتار او برای خودش یک شاهینی بسازد. اعتراف می‌کنم یک جاهایی هم تسلیم شدیم، یعنی درست‌تر این بود که برخی از اطلاعات فیلم را هم ارائه نکنیم. این انتخاب ما بوده و شاید شما آن را دوست نداشته باشید اما فقط می‌توانم بگویم عامدانه اتفاق افتاده است و از شکل کلاسیک فیلم‌هایی که داریم پیروی نمی‌کند.
تلاش کرده‌اید که قضاوتی راجع به شخصیت قصه‌ها نداشته باشید اما در مورد تصویری که از سامان، برادر شاهین می‌دهید این گونه نیست و به نظر می‌رسد نتوانسته‌اید قضاوت‌تان را نسبت به این شخصیت پنهان کنید.

واقعیت این است که این قضاوت شما راجع به سامان است در حالی که خیلی‌ها حق را به او می‌دهند. اگر یک سری اتفاق‌ها و واکنش‌ها را کنار هم بگذارید به شما اطلاعاتی می‌دهد. خودش می‌گوید که تو گذاشتی و رفتی. من مجبور بودم در اینجا بمانم و از پدر و مادر حمایت کنم. ما او را محکوم نمی‌کنیم بلکه به او هم حق می‌دهیم. زیبایی این شیوه این است که تعدادی کد می‌دهی و هر کسی از زاویه دید خودش درباره این آدم حدس می‌زند.

مخاطب از شخصیت شاهین و گذشته آن شناختی ندارد و در مورد علت تصمیم‌گیری‌های او دچار ابهام می‌شود و تا پایان هم پاسخی به کنجکاوی‌های ایجاد شده داده نمی‌شود. حتی موقعیتی که باعث می‌شود این شخصیت برسر دوراهی قرار بگیرد، تصمیم‌گیری‌اش برای مخاطب مهم نباشد و با او همذات‌پنداری نکند.
ایده رایجی که درباره همذات پنداری و سمپات بودن یک کاراکتر وجود دارد اما من دوستش ندارم این است که انگار تنها وقتی که بیننده دلش برای شخصیت می‌سوزد و اشکش جاری می‌شود همذات پنداری است اما سمپاتیک بودن فقط این نیست و این فیلم از این فرمول تبعیت نمی‌کند و نمی‌خواهد گرفتار عواطف کاراکترها شود. حتی از آن فرار می‌کند. این اولاً عامدانه است و ثانیاً شکل دیگری از رگه‌های تعقیب کردن کاراکتر است.
خب با این نوع روایت چه هدفی را دنبال می‌کردید، دوست داشتید چه اتفاقی برای مخاطب رخ بدهد؟
مخاطب اجازه تفکر داشته باشد، تخیل کند و خودش بخش زیادی را در ذهنش بسازد. می‌خواستم با خروج از سالن سینما فیلم برای مخاطب تمام شده نباشد و جریان داشته باشد، باز هم به شخصیت‌ها فکر کند و آن کاراکتر در ذهن مخاطب بازی کند و بخشی از وجودش شود. البته این جزو اهداف و ایده آل‌های من بوده است اما اینکه چقدر موفق شده‌ام را نمی‌دانم.
در فیلم اِلمان‌ها و نمادهایی مثل روشن و خاموش شدن چراغ‌ها را می‌بینیم که در تیتراژ ابتدایی فیلم هم لحاظ شده است. فیلمساز نمادگرایی هستید؟
خیلی آدم نمادگرایی نیستم. به فرم معتقدم و می‌گویم فرم مشابه یک موتور و سیستم است که اگر بدرستی عمل کند تأویل‌ها و برداشت‌های مختلف از آن بیرون می‌آید. اما راجع به این چیزی که شما می‌گویید ترجیح می‌دهم خودم توضیح ندهم و به برداشت یکی از دوستان استناد می‌کنم. او معتقد بود که فیلم راجع به بودن و نبودن است، راجع به شدن و نشدن، خوبی و بدی، اتفاق افتادن و نیفتادن و... این می‌تواند یکی از تأویل‌ها باشد.
از برآیند صحبت‌ها و تماشای فیلم این گونه به نظر می‌رسد که چندان دغدغه جذب مخاطب نداشته‌اید. با این شرایط ادامه مسیر در سینمای مستقل برایتان سخت می‌شود.
نمی دانم از چه واژه‌ای استفاده کنم که بگویم فیلم ما خیلی مستقل است. ما آدم‌هایی خارج از سینمای عام بودیم و دور هم جمع شدیم و سعی کردیم با اندک سرمایه‌هایی که داشتیم این فیلمنامه را به سرانجام برسانیم. «یک روز طولانی» هم به لحاظ سرمایه کاملاً مستقل بود و هم به لحاظ مضمون. حتی رویکردمان هم جزو سینمای مستقل است. از اول هم می‌دانستیم که این فیلم شاید به مذاق مخاطب عام خوش نیاید و مورد پسند جشنواره‌ها هم نباشد. هر ایده‌ای، هر فیلمنامه‌ای و هر متنی شیوه‌ای را می‌طلبد و خودش به ما می‌گوید که با چه فرم و استایلی کار کنیم. این فیلمنامه چنین بستری را می‌طلبید و من دوست داشتم نخستین فیلم، فیلم خودم باشد. ممکن است در فیلمی دیگر قصه نوع دیگری از روایت را طلب کند که به مخاطب عام‌تر بیندیشیم. ما از ابتدا این فیلم را برای مخاطب خاص ساختیم. مهم این است که حرف خودمان را زدیم.
همین نگاه مستقل را قرار است در فیلم‌های بعدی‌تان هم دنبال کنید؟

دو فیلمنامه دارم. یکی در همین راستاست و دیگری قصه پررنگ تری دارد و مخاطب عام تری را در بر می‌گیرد. امیدوارم این شانس را داشته باشم که فیلم بعدی‌ام را بسازم. این اتفاق به این بستگی دارد که فیلم در همین گروه هنر و تجربه دیده شود. به فروش خانگی فیلم بستگی دارد. به جشنواره‌ها بستگی دارد. به این شانس که تهیه‌کننده‌ای پیدا شود و...

و باز هم مثل «یک روز طولانی» در سکوت خبری...
شاید نمی‌خواستیم اینقدر پشت صحنه ما دیده شود. شاید به خاطر اینکه ما آدم‌های مهجوری هستیم و شاید چون قواعد را نمی‌دانستیم. پشت صحنه این فیلم پشت صحنه کوچکی بود. خیلی دوستانه بود و خیلی چیزها را نداشتیم و خودمان اختراع کردیم و دست‌ساز بود. تلاش کردیم تأثیر این کمبودها در فیلم دیده نشود.
ارزیابی‌تان از عملکرد گروه هنر و تجربه چیست. علاوه بر فرصت نمایش این دست آثار به اعتقاد شما می‌توان به وجه اقتصادی و بازگشت سرمایه هم امیدوار بود؟

به‌ عنوان یک هنرجوی سینما همیشه آرزو داشتم آثار کیارستمی بزرگ را در سینما ببینم اما سینمای بدنه این اجازه را نمی‌داد. همیشه نیاز به فضای پاتوق گونه برای فیلم‌های اکسپریمنتال (خلاقه) و آرتیستی احساس می‌شد که خوشبختانه در این دولت اتفاق افتاد. اتفاق خوبی است و در استمرار می‌تواند به پاتوق فرهنگی تبدیل شود کما اینکه شده است اما باید به ایده‌آل‌ها نزدیکتر شود. درباره وجه اقتصادی باید بگویم فیلم‌هایی که در این گروه اکران می‌شوند معمولاً از اقتصاد کوچکی تبعیت می‌کنند و با هزینه‌های کمی تولید شده‌اند، بر این اساس با مدیریت درست در اکران می‌توان به بازدهی هم امید داشت. فیلم ما با هزینه کمی تولید شده که با همین تعداد سانس، با کمی خوش شانسی‌های جشنواره‌ای و تبلیغاتی می‌تواند هزینه خودش را تأمین کند. منتها هنوز تا رسیدن به چیزی که مد نظر شما و آرمان ماست فاصله دارد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت