گروه فرهنگی فردا؛ احسان سالمی : مستند پرتره یکی از انواع مهم و تاثیرگذار سینمای مستند است که غالباً با انگیزه معرفی افراد برجسته و سرشناس و ثبت یک آرشیو غنی از چهرههای مطرح و تاثیرگذار هر جامعه تولید میشود که البته نتیجه نهایی هر دو معرفی درست سوژه اصلی مستند بدون تاثیرگذاری نگاه شخصی تولیدکننده اثر به مخاطبان آن است.
آثار تولید شده در این حوزه زمانی توانایی برقراری ارتباط با مخاطبان را دارند که علاوه بر نمایش بیواسطه روحیات و درونیات سوژه برای مخاطب، با پرداختن به جنبههای مختلف زندگی یک شخص، نقبی هر چند کمعمق به سایر مسائل و مشکلاتی جامعهای که سوژه در آن میزیسته نیز بزنند.
با در نظر گرفتن پیش فرضهای مذکور به نظر میرسد «بزنگاه» جدیدترین تولید مرکز مستند حوزه هنری اثری قابل قبول در حوزه مستندسازی پرتره نیست! اثری به کارگردانی حسین همایونفر و با محوریت زندگی «مازیار بیژنی» کاریکاتوریست باسابقه کشورمان که بیشتر اهالی این عرصه او را به واسطه سابقه حضور 10 سالهاش در روزنامه کیهان و ستون ثابت کاریکاتورهای او در این روزنامه میشناسند.
مستند با سفر بیژنی به شمال کشور و حضور او در خانه پدریاش آغاز میشود؛ جایی که قرار است مخاطبان اثر، با کودکی و چگونگی شکلگیری شخصیت سوژه در دوره نوجوانی و در کانون خانواده آشنا شوند؛ هر چند که در ادامه متوجه میشویم که گویا حضور در این منطقه بیشتر برای دور شدن از فضای شهری تهران و استفاده از المانهای جذاب طبیعی موجود در طبیعت شمال برای ایجاد تصویرهایی گیرا و چشمپر کن برای مخاطب است.
تلاش بیش از حد فیلمساز در پرداختن به وجوه شخصی زندگی سوژه، باعث شده تا خروجی نهایی کار خالی از کلید واژههای اصلی زندگی مازیار بیژنی به عنوان یکی از جریانسازترین چهرههای عرصه کاریکاتور انقلاب اسلامی باشد. درواقع آن چه که فیلمساز از مازیار بیژنی پیش چشم مخاطب خود ترسیم میکند؛ بیشتر مربوط به وجوه شخصی زندگی او و مقداری اندک از فعالیتهای حرفهای او در عرصه کاریکاتور است؛ این در حالی است که به نظر میرسد با توجه به اثرگذاری فراوان سوژه در ارتقای عرصه طنز و کاریکاتور انقلابی در کشور به ویژه در عرصه ژورنالیستی آن، باید نشانههای بیشتری در این زمینه در مستند پرتره او وجود داشته باشد.
سابقه طولانی حضور مازیار بیژنی در روزنامه کیهان و ستون ثابت کاریکاتورهای او در این روزنامه که زمانی تنها تریبون طنز مطبوعاتی و انقلابی کشور در مقابل هژمونی رسانههای اصلاح طلب در دهه 70 بود؛ به قدری ارزنده و مهم بود که بدون شک فیلمساز باید بخشهای بیشتری از اثر خود را به آن اختصاص میداد؛ این در حالی است که تمام آن چه که ما از این فعالیت مستمر و طولانی مدت سوژه در اثر میبینم، شرح مختصر خود بیژنی بر فعالیتش در روزنامه کیهان همراه بازدید کوتاه و فشرده او از تحریریه این روزنامه و خوشوبش کردن بیژنی با همکاران سابقش است. جالب آن که در میانه این شوخیها فردی خطاب به بیژنی میگوید: «تو تنها کسی هستی که توانستی کیهان را یک روز تعطیل کنی!»؛ اتفاقی جالب که پرداختن به آن برای اغلب مخاطبان این اثر جذاب خواهد بود؛ اما فیلمساز حتی از پرسیدن یک سوال ساده در ارتباط با این موضوع از سوژهاش دریغ میکند تا این سوال تبدیل به یکی از نخستین سوالهای مجری نشست رونمایی اثر شود و از بیژنی بخواهد تا چگونگی وقوع این اتفاق را شرح دهد.
گذشته از ضعف مفرط اثر در ارائه اطلاعاتی جامع در ارتباط با زندگی سوژه و نپرداختن به جنبههای مختلف زندگی او، وجود برخی نقصهای فنی نیز باعث کاهش کیفیت نهایی اثر شده که یکی از نمونههای آشکار آن مربوط به مشکل جدی اثر در زمینه صدابرداری و طبعا صداگذاری است که در بخشهایی از مستند کیفیت خروجی نهایی اثر را به شدت کاهش داده است.
البته با این همه؛ «بزنگاه» یکی از گامهای قابل تامل در مستند پرتره از هنرمندان انقلاب اسلامی است که باید ساخت آنها با کیفیت بالاتر ادامه یابد. این مستند به عنوان یک مستند تلویزیونی میتواند برای مخاطب عام تا حدودی سرگرم کننده باشد و تصویری کلی از سوژه اثر را به مخاطب معرفی کند؛ تصویری که با شوخیهای و طنازیهایی گاهگاه مازیار بیژنی و نماهای دلپذیر و چشمنواز شهرهای شمالی کشور برای مخاطب عام تلویزیون جذاب است.
دیدگاه تان را بنویسید