مسافرکشی با طعم کتاب

کد خبر: 594389

از زمانی که پای گوشی‌های هوشمند به زندگی مردم باز شده است اکثر مسافران تا رسیدن به مقصد مشغول بازی با تلفن همراه یا گردش در شبکه‌های اجتماعی هستند. از این رو تصمیم گرفتم که فرهنگ فراموش شده کتابخوانی را با کتابخانه سیار به یاد آنها بیاورم

روزنامه آرمان - نگین باقری: «از زمانی که پای گوشی‌های هوشمند به زندگی مردم باز شده است اکثر مسافران تا رسیدن به مقصد مشغول بازی با تلفن همراه یا گردش در شبکه‌های اجتماعی هستند. از این رو تصمیم گرفتم که فرهنگ فراموش شده کتابخوانی را با کتابخانه سیار به یاد آنها بیاورم»؛ شاید در نگاه اول از دیدگاه برخی مردم نوع نگرشش به زندگی خنده‌دار باشد، اما کار فرهنگی او بیشتر شبیه یک مسئولیت اجتماعی است. مسئولیتی که این روزها زیر بار زندگی کمر خم کرده است و دیگر کمتر کسی را به فکر مطالعه کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی می‌اندازد. یک راننده تاکسی با وجود مشکلات معیشتی همچون سایرین در ازدحام و شلوغی خیابان‌های پر پیچ و خم پایتخت تنها به انگیزه پیدا شدن فرهنگ گمشده کتابخوانی دنده عوض می‌کند و گاز می‌دهد، بلکه از این طریق عده ای از مسافران را به خواندن کتاب ترغیب کرده و کمیت و کیفیت سرانه مطالعه کتاب را زیاد کند. کافی است پس از یک روز پر دغدغه و سرریز شدن هجمه‌های ذهنی، در میان انواع هیاهو سوار بر تاکسی‌ای شوید که به یکباره تعجب شما را بر می‌انگیزاند. تاکسی‌ای که به یک کتابخانه سیار بیشتر شبیه است تا وسیله‌ای برای حمل و نقل مسافران. آنگاه نه تنها بلافاصله از دنیای یکنواخت خود به دنیایی پر از کتاب پرتاب می‌شوید، بلکه اولین چیزی که ذهن شما را نشانه می‌گیرد، انگیزه راننده این تاکسی پراید زرد رنگ است که به جای حمل مسافر بار فرهنگی را به دوش می‌کشد. حال این سوال پیش می‌آید که در جامعه پر تنشی که افراد در انواع مشکلات خود غوطه ورند چگونه فردی پیدا می‌شود که در کنار تمام ناملایماتی‌های زندگی خود خواستار رقم زدن لحظاتی متفاوت برای مسافران است و قصد دارد کم کاری مسئولان را در اشاعه فرهنگ کتابخوانی با وجود واکنش‌های متفاوت از سوی دیگران جبران کند؟ راننده‌ای که حتی شاید در نگاه اول کارش برای برخی از افراد مضحک به نظر برسد و پیش خود بگویند حتما خوشی زیر دلش زده است که به هیچ چیز دیگر فکر نمی‌کند و دنبال کتابخوانی مسافران افتاده است. در حالی که با اندکی تامل در می‌یابیم که این راننده به عنوان عضو کوچکی از جامعه خواهان ترویج فرهنگ کتابخوانی است؛ فرهنگی که امروزه فراموش شده است و دیگر کمتر کسی را می‌توان یافت که کتابخوانی جزو عادت هر روز او باشد، چرا که امروزه مساله مطالعه کتاب در ایران به یک شوخی و تمسخر تبدیل شده است و در بازه زمانی دو تا ۷۹ دقیقه متغیر است. سال ۸۷ علی اکبر اشعری، رئیس وقت کتابخانه ملی ایران، سرانه مطالعه برای هر نفر را دو دقیقه در شبانه ‌روز اعلام کرد، اما همزمان محمد سالاری، مدیر کل وقت دفتر برنامه ‌ریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی گفت که آمار قدیمی دو دقیقه مطالعه در روز که همه جا گفته می‌‌شود و به آن استناد می‌‌کنند، سیاه ‌نمایی است و آمار واقعی ۱۲۰ دقیقه است. این در حالی است که در گیر و دار آمار سرانه مطالعه کتاب، سال ۹۱ منصور واعظی، دبير کل وقت نهاد کتابخانه‌های عمومی گفت که در کشور ما خواندن روزنامه، نشریه، کتاب، قرآن، ادعیه و فضای مجازی که مدل بین‌المللی را شامل می‌‌شود، ۷۹ دقیقه و خواندن تنها کتاب ۱۸ دقیقه و ۴۷ ثانیه است. با وجود این همه تناقض و اعتراض نسبت به اعلام نتیجه سرانجام آمار سرانه مطالعه ایران ۷۵ دقيقه و ۳۴ ثانيه محاسبه شده که ۱۵‌ دقيقه و ۱۷ ثانيه به کتاب، ۲۱ دقيقه و ۳۱ ثانيه برای قرآن و ادعيه، ۳۲ دقيقه و ۳۶ ثانيه روزنامه و پنج دقيقه و ۴۲ ثانيه به نشريه‌ خوانی اختصاص پيدا کرده است. این آمارها هر دو فضای مجازی و فيزيکی را شامل می‌‌شد و این مساله جای تاسف دارد، چرا که انگار مسئولان با بهترنمایی سعی دارند ایرانیان را کتابخوان جلوه دهند، در حالی که با کمی دقت در اطرافمان می‌توانیم کلاه خود را قاضی کنیم و بگوییم که میزان مطالعه در میان ایرانیان بسیار ناچیز است. اردیبهشت امسال خبرگزاری صدا و سیما اعلام کرد که بر اساس آمارهای جهانی و استاندارد‌های تعریف شده، آمریکایی‌ها ۲۰ دقیقه، انگلیسی‌ها ۵۵ دقیقه و ژاپنی‌‌ها ۹۰ دقیقه از وقت خود را در شبانه روز به مطالعه کتاب اختصاص می‌دهند. بر این اساس آمار سرانه مطالعه کتاب در ایران در کنار تمام نوسانات عددی که تاکنون ارائه شده است نشان می‌دهد که ایرانیان تقریبا به میزان آمریکایی‌ها به مطالعه کتاب علاقه‌ مند هستند. ژاپن از نظر عادت به کتابخوانی جایگاه نخست را در جهان دارد و ۹۱ درصد مردم این کشور به طور معمول کتاب، روزنامه و مجله می‌خوانند. با وجود این، یک راننده تاکسی در خیابان‌های تهران به دور از انواع حواشی مصرانه هدف خود را دنبال می‌کند، بلکه مسافران حین رسیدن به مقصد حداقل با نگاهی سطحی از روی کتاب‌ها به عمق ماجرا پی ببرند، ماجرایی که ضعف فرهنگ کتابخوانی را در ایران به دنبال دارد و باید برای آن فکری اساسی کرد، چرا که در لابه‌لای همین کتاب‌هاست که می‌توان مهارت‌های زندگی، آداب فرزندپروری، اخلاق نیکو و بسیاری موارد دیگر را فرا گرفت و در زندگی آنها را به کار برد، در حالی که اگر به جای افزایش سرانه مطالعه کتاب روز به روز به دلیل حضور مردم در فضای مجازی این روند سیر نزولی پیدا کند، باید افسوس به حال متولیانی خورد که نتوانسته‌اند با اقدامات و راهبردهای موثر گامی در راستای تقویت کتابخوانی در جامعه بردارند. از این رو بیشتر از پیش ضروری است با فرهنگسازی، مردم به ویژه جوانان با کتاب آشتی کرده و به سمت آن کشیده شوند. از سوی دیگر، باید ظرفیت رفاهی مردم را نیز مد نظر قرار داد، چرا که وقتی مردم دغدغه نان شب داشته و مجبور باشند دو شیفت در شبانه روز کار کنند دیگر نه تنها به فکر کتاب خواندن نیستند، بلکه فرصت شام خوردن را نیز از دست داده و به خواب فرو می‌روند و این مساله ای است که همیشه کمتر به آن اشاره شده، در حالی که به جای حل مساله نباید صورت مساله را پاک کرد و رایج نبودن فرهنگ کتابخوانی را تنها به گردن مردم انداخت، چرا که تمامی دستگاه در این آشفتگی به سهم خود سهیم هستند. کمرنگ شدن مطالعه کتاب با ورود گوشی‌های هوشمند بالاخره تلفن خود را جواب می‌دهد؛ راننده تاکسی ای که در روزهای آلوده و پر ترافیک تهران هم نان آور خانواده است و هم با ترمز و گاز و تغییر دنده از مسافران خود با کتاب پذیرایی می‌کند. او در گفت‌وگو با «آرمان» خود را این‌گونه معرفی می‌کند: محمد میرزایی هستم. ۶۲ سال دارم و صاحب سه فرزند دختر و یک فرزند پسر هستم که همگی تحصیلکرده اند و به تازگی یکی از دخترانم نیز مطب زده است. سابقه بازنشستگی زیادی ندارم. برای مدتی برای کار به بندرعباس رفتم که به دلایلی برگشتم و اکنون با تاکسی مشغول مسافرکشی هستم. او در مورد کتابخانه سیار در تاکسی خود عنوان می‌کند: بیشتر از یک سال است که کتاب‌های متعددی را در ماشین خود قرار داده‌ام که مسافران تا رسیدن به مقصد مشغول خواندن آنها باشند، حتی برخی از همسایگان ما نیز از من کتاب امانت می‌گیرند. میرزایی از چگونگی شکل گیری این طرح در ذهن خود می‌گوید: من قبلا در شرکتی کار می‌کردم که تمام افراد آن تحصیلکرده بودند. مثلا مدیرعامل شرکتمان هم مولاناشناس بود. به همین دلیل فرهنگ کتابخوانی به تدریج در من شکل گرفت و تصمیم گرفتم در تاکسی خود انواع کتاب‌ها را برای مطالعه عموم قرار دهم. او از انگیزه خود درباره ترویج فرهنگ کتابخوانی می‌گوید: از زمانی که پای گوشی‌های هوشمند به زندگی مردم باز شده است اکثر مسافران تا رسیدن به مقصد مشغول بازی با تلفن همراه یا گردش در شبکه‌های اجتماعی هستند. از این رو تصمیم گرفتم که فرهنگ فراموش شده کتابخوانی را با کتابخانه سیار به یاد آنها بیاورم. از او در مورد چگونگی مطالعه اش می‌پرسیم که می‌گوید: من زیاد اهل مطالعه هستم. در روز یک ساعت و در پایان شب دو ساعت از وقت خود را صرف کتاب خواندن می‌کنم و به کتاب‌های تاریخی و اشعار بسیار علاقه‌مند هستم. این راننده تاکسی در مورد واکنش مردم می‌گوید: برخورد مردم متفاوت است. در خیابان‌های بالای شهر کتابخانه سیار من بیشتر پذیرفته است، حتی برخی افراد از من و تاکسی ام عکس یادگاری می‌گیرند. میرزایی با بیان اینکه برخی افراد کتاب‌ها را بر می‌دارند و من مجبور می‌شوم دوباره کتاب‌ها را خریداری کنم، اظهار می‌کند: بنده علاوه بر کتاب گاهی روزنامه هم در تاکسی برای مسافران می‌گذارم. باید با انواع تبلیغات فرهنگ مطالعه را در افراد افزایش دهیم، حتی خواندن تیتروار مطالب هم می‌تواند بسیار مفید و آموزنده باشد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت