سرویس فرهنگی فردا: دکتر محسن اسماعیلی*: آگاهیهای تاریخی از ضروریترین نیازهای همیشه انسان است. این آگاهیها ما را با پیشینه و هویت ملی خود آشنا میکند و با درک درست از راهی که پیمودهایم و هزینهای که پرداخت کردهایم، امکان تحلیل و ارزیابی واقع بینانه از وضعیت کنونی را به دست میآوریم. علاوه بر این، با «درسآموزی» و «عبرتگیری» از گذشته، نقشه راه بهتری برای آینده ترسیم میشود و از اشتباه، فریب و پرداخت هزینههای چند باره ممانعت میشود.
ضرورت آگاهیهای تاریخی در دوران کنونی به مراتب بیشتر شده است؛ چراکه ابزارهای نوین و به شدت مؤثر ارتباطی، زمینهساز ارسال انبوه اطلاعات نادرست و تحریفشده به نسل جوان شده و مهمتر آنکه این ابزارها عمدتاً در اختیار دشمنان این کشور و بدخواهان این نسل قرار دارد. آنان عزم خود را جزم کردهاند تا با تطهیر خیانتکاران و تحریف خیانتهای آنان، تعریف دروغینی از وضع کنونی و دستاوردهای انقلاب اسلامی ارائه دهند.
گذشته از تلاشی که برای تطهیر اصل نظام سیاسی گذشته و بَزَک کردن چهره زشت سران سستعنصر آن صورت گرفته و میگیرد و مثلاً در قالب کتابهای خاطره یا مستندهای تاریخی در سطح گستردهای منتشر شده و میشود، در سالهای اخیر، پیرایش و آرایش هدفمند تاریخ و چهره «سازمان مجاهدین (منافقین) خلق ایران» نیز به یک پروژه ضد ملی تبدیل شده است.
این سازمان در اوایل دهه پنجاه دچار یک دگردیسی بنیادین و اعتقادی شد. دلایل و چگونگی وقوع این تغییر موضع ایدئولوژیک، موضوع مهمی است که البته اکنون محل بحث نیست؛ اما به هر حال موجب تغییر سرنوشت سازمان و بسیاری از عناصر آن شد.
آگاهی دقیق و درست از آن قطعه تاریخی به ما میآموزاند که عقیده چه اثر منحصر به فردی در عمل و عاقبت سازمانها و افراد برجا میگذارد و تا چه اندازه حراست و استقامت بر عقیده صحیح مهم و ضروری است.
«انقلاب اسلامی» نهضتی عقیدتی بود و با هیچیک از «نظریههای انقلاب» در جهان انطباق کامل نداشت و باید پایه نظریهپردازی نوینی در باب انقلاب قرار گیرد. در پردازش آن نظریه که خصوصاً در عصر «بیداری اسلامی» اهمیت یافته است، آگاهی از این مقطع تاریخی نقش اساسی دارد.
آن چرخش فکری نشان داد که بدون جهانبینی الهی، «جهاد» به معنای واقعی کلمه ممکن نیست و سرانجامی جز «نفاق» ندارد؛ همان چیزی که «سازمان مجاهدین» را واقعاً به «سازمان منافقین» مبدل ساخت. چه بسیار کسانی را که از موضع مبارزه به موضع نفوذیها و همکاران ساواک کشاند و منجر به یک تصفیه خونین داخلی و از جمله شهادت مجید شریف واقفی و دوستانش شد. خشونت، بیرحمی و دَدمنشی که در آن برهه اتفاق افتاد، آیینهای است که چهره «داعش» را در آن میتوان دید؛ چهرهای که نقاب نیرنگ و دروغ را از امروز سازمان برمیدارد و نمیگذارد باطن ترسناک و ضدانسانی آن، در پس نمایشها و ادعاهای فریبنده پنهان بماند.
متأسفانه آگاهی جوانان ما از این مقطع مهم و تاریخی بسیار اندک است و خدا را سپاس که «سیانور» خواسته و توانسته است تا اندازه زیادی این نقص و خلاء را جبران کند؛ آن هم با پایبندی به اصول و لوازم حرفهای. هم به اتقان محتوا وفادار بوده است و هم به جذابیت تکنیک. هم هدف خویش را فراموش نکرده است و هم جذب مخاطب را. به یکایک دوستان عزیزم که به هر اندازه در این کار بزرگ نقش و سهم داشتهاند، «دستمریزاد» و «خداقوت» میگویم و خصوصاً از جوانان عزیز برای تماشای این فیلم خوب سینمایی دعوت میکنم. تأکید میکنم که همه ما «نیاز به سیانور» داریم. *-استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و نماینده مجلس خبرگان رهبری منبع: صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید