جام جم: فرجاد دو دختر دارد به نامهای مونا و مارال که دو سال با هم تفاوت سنی دارند. تقریبا شبیه هم هستند و در آثار مختلف نمایشی بازی میکنند. مونا فرجاد با بازی در سریال ساختمان پزشکان، نقش همسر اول نیما افشار (بهنام تشکر) را بازی کرد. با این بازیگر همصحبت شدیم تا زاویه دید او را که متولد دهه 60 است، درباره بازیگری و زندگی بدانیم. در خانوادهای متولد و بزرگ شدهاید که انگار بازیگری حرفه اصلیشان است، چطور شد که شما و خواهرتان مارال مثل پدر به بازیگری علاقهمند شدید؟ علاقه پدرم به بازیگری برمیگردد به زمانی که بچه بود، با دیدن فیلم سنگام عاشق سینما شده و کارگردانی و بازیگری را در دانشگاه هنرهای زیبا خواند. ضربالمثلی بین سینماگران متداول است که میگوید؛ «کسی که کوبیده سینما را بخورد، دیگر نمیتواند این حرفه را رها کند!». من و خواهرم مارال از کودکی در فیلمها و سریالهای مختلف بازی میکردیم. دو ساله بودم در سریال بهاران که پدرم کارگردانش بود، بازی کردم که خانم مرجانه گلچین نقش مادرم را بازی میکرد. هر کاری که بازیگر کمسن و سال لازم داشت، معمولا من و خواهرم گزینههای بازی در آن نقشها بودیم. همین باعث
شد که به این حرفه علاقهمند شده و بازیگری بخشی از وجودمان شد. دیگر نتوانستیم به کاری جز بازیگری فکر کنیم. بیشتر بازیگران و کارگردانان به این نکته اشاره میکنند که فرزندان آنها علاقهای به اینکه حرفه آنها را ادامه بدهند، ندارند شاید به دلیل سختیهایی که این حرفه دارد اما شما این شغل را ادامه دادهاید. حرفه بازیگری از دور جذابیتهای زیادی دارد، من عاشق بازیگریام اما قاطعانه میگویم که یکی از سختترین حرفههای دنیاست. به همین دلیل معمولا فرزندان بازیگران و کارگردانان و... علاقهای ندارند وارد سینما شوند. چون آنها با همه وجود سختیهای این حرفه را چشیدهاند و میدانند که جذابیتهای فیلمسازی فقط از دور زیباست.بازیگری روح آدم را درگیر میکند و بعد از مدتی خستگی روحی و جسمی بشدت آزارت میدهد. با همه اینها شیرینیهایی هم دارد که نمیگذارد از این حرفه جدا شوی. کمی از سختیهای این حرفه بگویید؟ هیچ چشماندازی ندارد! فقط میتوان خوشبین و امیدوار بود. هر لحظه امکان دارد که کنار گذاشته شوی؛ با یک انتخاب اشتباه و پذیرفتن نقشی که در خوب یا بد شدن آن عوامل زیادی دخیلند. مردم و همکارانمان در این حرفه بسیار کمطاقتند؛
اگر نقشی را به دهها دلیل نتوانی خوب از کار دربیاوری، خیلی زود کنارت میگذارند. با همه اینها شما ترجیح دادید بازیگری را ادامه بدهید؟ بله! چون عاشق این حرفه هستم. هیچ کاری به اندازه بازیگری مرا راضی و خوشحال نمیکند. شهرت بازیگری برایتان جذاب است که شما را درگیر کرده است؟ شهرت و محبوبیت بخش لاینفک بازیگری است که بسیار خوشایند است. اما ذات بازیگری این که تو شخصیتی را از روی یک نوشته و متن به وجود میآوری برایم شگفتانگیز است؛ جان دادن به شخصیتی که وجود خارجی ندارد. این برایم خیلی لذتبخش است. نقشهای محدودی را بازی کردهاید، این بستگی به انتخابهای خودتان دارد یا به پیشنهادهایی که به شما میشود؟ همه اینها دخیل است. گاهی نقشهایی پیشنهاد میشود که ترجیح میدهم آنها را بازی نکنم.البته نباید از این نکته هم غافل شد فیلمنامههایی که نوشته میشود بیشتر فضای مردانه دارد و برای خانمها، کمتر نقشی نوشته میشود که در آن نقش اصلی و مهمی داشته باشند. خیلی از فیلمنامههایی که به من داده میشود؛ نقش دختر خانواده در حدی است که چایی بیاورد و ببرد یا برایش خواستگار بیاید و... این جور نقشها را ترجیح میدهم بازی نکنم. بعد
از ساختمان پزشکان نقش طنز به شما پیشنهاد شد؟ در سریال خاتون بازی کردم که نقش شیرین و خوبی بود و چند تایی هم نقش پیشنهاد شد که خودم آنها را قبول نکردم. وقتی کار ندارید و بیکاری شما طولانی میشود، هزینههای زندگی را چگونه تامین میکنید؟ خدا را شکر میکنم که در خانه پدرم زندگی میکنم و تامین هزینههای زندگی به عهده من نیست. هر چند برای من که از کودکی درآمد داشته و دستم در جیب خودم بوده، خیلی سخت است که به پدر و مادرم بگویم به من پول بدهید. برای همین وقتی سرکار هستم دخل و خرجم را مدیریت میکنم که به بیپولی نخورم. پس درگیر این موضوعات که من بازیگرم باید لباسهایم خاص باشد یا ماشین مدل بالا سوار شوم، نمیشوید؟ اگر بخواهم اینجوری فکر کنم دچار آسیب روحی شده و مجبور میشوم هر نقشی را قبول کنم فقط به خاطر درآمد. البته گاهی فارغ از موضوع دستمزد نقشهایی را که دوست نداشتهام قبول کردهام که فقط بازی کرده باشم و از حرفهام دور نشوم. پس هنوز زیر سایه حمایت پدر هستید؟ بله! نهتنها از نظر مالی که از نظر روحی و معنوی نیز پدر و هم مادرم از ما حمایت میکنند. حمایت والدین بخصوص پدر از دختر در موفقیت او چقدر موثر است؟
پدر و مادرم همیشه دوست ما بودهاند و هیچوقت ما را نترساندهاند. همیشه به ما میگویند اگر کاری کردید که حتی به نظر خودتان بدترین کار دنیا بود، آن را به ما بگویید چون ما از شما حمایت میکنیم تا مشکل حل شود اما اگر به ما نگویید، به غریبه بگویید یا آن را در درون خودتان نگه دارید، امکان دارد مشکلی که با کمی درایت قابل حل است، به فاجعه تبدیل شود. همیشه به ما آزادی و آگاهی دادهاند چون بر این باورند اگر آزادی همراه آگاهی و مراقبت نباشد، باعث انحراف میشود. هیچوقت من و خواهرم را در تنگنای بیخود قرار نداده و نمیدهند چون بر این باورند امکان دارد فرزندان تحت فشار، دست به لجبازی بزنند و کاری کنند که هم به ضرر خودشان باشد و هم خانواده را آسیبپذیر کند.
دیدگاه تان را بنویسید