مردها چه گناهی دارند مسئولیت همه زندگی روی دوش آنها باشد؟
یک پسر و دو دختر دارد، پسرش مهندس است، دختر بزرگش گرافیست و دختر کوچکترش هشت ساله است. لاله صبوری میگوید: اهل چشم و همچشمی نیست و بیشتر از این حرفها برای خودش ارزش قائل است که حسرت زندگی دیگران یا لوازم زندگی آنها را بخورد.
جام جم: این روزها که بازار بازیگری کساد است، بیشتر وقتش را صرف فیلمنامه نویسی میکند، اما آشپزی، بافندگی و باغبانی هم بلد است. با همه اینها خودش اقرار میکند که پسانداز کردن را بلد نیست! لاله صبوری در ظاهر آدمی است با انرژی خیلی زیاد، اما به گفته خودش او هم آدمیزاد است و گاهی بیحوصله میشود. با او وقتی گپ زدیم که انرژی چندانی نداشت شاید به همین دلیل به سوالات ما آرمانی و دست نیافتنی جواب نداد. روزی که منطقش بر احساسش غلبه کرده بود با او درباره زندگی گفتوگو کردیم. از مصاحبههایی که با نشریات و برنامههای تلویزیونی انجام میدهید میتوان به این نتیجه رسید که نگاه مثبتی به زندگی دارید، این روحیه را چگونه بهدست آوردید؟ این انرژی که از آن صحبت میکنید مثل کش میماند؛ گاهی کاملا رها شده و به من نیرو میدهد و گاهی هم کاملا در درونم جمع میشود و آن وقت است که دیگر انرژی ندارم. پرانرژی بودن و نگاه مثبت داشتن از آدم توان زیادی میگیرد، یعنی تو تلاش میکنی در بیشتر مواقع در موقعیت مثبت و خوبی قرار بگیری. این روزها که شرایط کار و زندگی سختتر شده، انرژی من هم تحلیل رفته است. یک سرِ کش انرژی که مردم در من میبینند در دست خودم است و توان زیادی باید صرف آن کنم تا فشرده نشود. کاش این خصلت ذاتی بود و این همه از من انرژی نمیگرفت! راستش گاهی خسته میشوم از این که خوب باشم و سرحال به نظر برسم. یعنی این روحیه، مهارتی است که به دست آوردهاید و تلاش میکنید که تقویت شود؟ بله! برای همین است که گاهی کم میآورم. زمانی که با بیکاریهای طولانی مدت مواجه میشوم، انرژیام را از دست میدهم و بدخلق میشوم. در این شرایط فقط باید کاری انجام بدهم تا حالم خوب شود. مدتی است فیلمنامه مینویسم .مردم بیشتر مرا به عنوان بازیگر میشناسند، اما وقتی امکان بازی ندارم به نوشتن پناه میبرم تا روحیهام بهتر شود. یعنی ظاهرتان را حفظ میکنید که سرحال و با روحیه مثبت به نظر برسید؟ حفظ ظاهر نیست! میدانم که باید مثبت باشم تا بتوانم زندگی را بهتر سپری کنم. اما بپذیریم که همه ما آدمیم و خلقوخوی همه آدمها تقریبا شبیه هم است. فقط بعضیها به مرور زمان یاد میگیرند که چگونه زندگی بهتر و مثبتتری را برای خود و اطرافیان رقم بزنند. بعضیها وقتی کج خُلق میشوند علاوه بر خودشان به دیگران هم با زبان یا رفتارشان آسیب میزنند. اما کسانی هم هستند که وقتی حالشان خوب نیست از اطرافیان دوری میکنند و برای مدتی به خلوتی پناه میبرند تا حالشان بهتر شود.شما از کدام گروه هستید؟ همه چیز به تعامل فرد با محیط و آدمهای پیرامون بستگی دارد. در خانواده این تعامل باید خیلی قوی باشد. من آدم خانه هستم، خیلی کم بیرون میروم مگر این که کاری داشته باشم، بنابراین اعضای خانواده برایم اهمیت زیادی دارند. ما با هم تعامل خوبی داریم در واقع ما یاد گرفتهایم و میدانیم چگونه با هم کنار بیاییم، با هم مدارا کنیم یا بههم انرژی بدهیم. اینطور نیست که وقتی مثلا من عصبانی هستم به اتاقم پناه ببرم و در را ببندم. همسر و فرزندانم متوجه حال و روحیهام میشوند و همکاری و همیاری میکنند. این درباره دیگر اعضای خانواده هم صدق میکند. ما تلاش میکنیم برای گذار از حال بد به حال خوب، بههم کمک کنیم. دختری هشت ساله دارم به همین دلیل خیلی سعی میکنم رفتار اشتباهی انجام ندهم که او در محیط خانه احساس ناامنی کند. به نظرتان آیا حرفه و شغل بر سبک زندگی آدمها تاثیر میگذارد؟ ما شغل ثابتی نداریم به همین دلیل شرایط روی زندگیمان بیشتر تاثیر میگذارد.مثلا یک کارمند بانک میداند که روزانه چه کارهایی را باید انجام دهد از چه ساعت تا چه ساعتی باید سرکار باشد و آخر ماه هم حقوق مشخصی میگیرد. همه اینها باعث میشود او بتواند برای زندگیاش برنامهریزی مناسبتری داشته باشد. همین نظم و ترتیب، روحیه و خلقوخوی او را متاثر کرده و او را آرامتر و منظمتر میکند. اما شرایط کاری ما اصلا معلوم نیست به همین دلیل خیلی سخت است که بتوانیم برای زندگی خود برنامهریزی منسجم و منظمی داشته باشیم. برخی میگویند بهتر است زنان دغدغه کار نداشته باشند تا بهتر بتوانند خانواده را مدیریت کنند، شما با این نظر موافق هستید؟ اصلا نگاه زنانه و مردانه به قضایا ندارم. بهتر است نگاهمان انسانی باشد. مردها مگر چه گناهی دارند که مسئولیت همه زندگی بر دوش آنها باشد؟ در شرایط سخت فعلی که گرانی بیداد میکند، نباید همه دغدغهها را به عهده مرد خانواده گذاشت و خانمها فقط بنشینند و تماشا کنند. معتقدم در خانواده همه چیز باید تقسیم شود حتی کار کردن و به عهده گرفتن بخشی از هزینههای زندگی. خیلی جوان بودم که کار را شروع کردم و هیچوقت منتظر نماندم که پدرم یا همسرم خرجم را بدهند. از کار هراسی ندارم، اما اکنون امنیت کاری وجود ندارد و کلا زندگی با اضطراب همراه است. این استرسهاست که انسان را آزار میدهد. چه توصیهای به خانمها دارید که با انگیزه بیشتر توانمندتر زندگی کنند؟ معتقدم هر زنی بخصوص خانمهایی که متاهل هستند و مسئولیت خانواده بر دوش آنهاست، ساعتی در روز را به خود اختصاص دهند. صبحها یک ساعت زودتر بیدار شوند، گوشی خود را خاموش کرده؛ ورزش یا مطالعه کنند، پیادهروی را در برنامههای روزانه خود بگذارند یا به یک کلاس آموزشی بروند. این یک ساعت، آنها را برای طول روز آمادهتر و انرژی آنها را بیشتر میکند. این وقت اختصاصی برای خود باعث میشود تا تو مادر، همسر، خواهر، کارمند و... بهتری باشی.
دیدگاه تان را بنویسید